مجله نوجوان 218 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 218 صفحه 24

طنز نقش موثر کتاب و روزنامه لیلا بیگلری کتاب چیز خوبی است! این را ما نمی گوییم، همه می گویند. روزنامه هم چیز خوبی است. این را هم ما نمی گوییم بلکه همه می گویند. مثلاً خاله فخری خیلی روزنامه دوست دارد. سعی می کند چشمش به صفحة حوادث روزنامه نیفتد زیرا دلش ریش می شود و غذا از گلویش پایین نمی رود. سعی می کند تحلیلهای سیاسی را هم نخواند زیرا معتقد است که سیاست، خانوادة درستی ندارد و ممکن است یک جایی به ضررش تمام شود. سعی می کند اخبار و تحلیل های اجتماعی را هم دنبال نکند چون می گوید به اندازة کافی دور و برش تحلیل اجتماعی می شنود؛ از بقال و چقال بگیر تا رانندة تاکسی و اتوبوس. سعی می کند سراغ جدول و سودوکو هم نرود چون معتقد است کلاً در جهان بیش از چند جدول و سودوکو درست نشده است و او هم همة آنها را سالها قبل حل کرده است و دیگری هرچیزی که ارائه می شود، تکراری است. او مطالب ادبیات و شعر و شاعری را نیز نمی خواند چون معتقد است وقتی که این همه کتاب شعر درون کتابخانة منزلش دارد و همه را مطالعه کرده است دیگر لزومی ندارد شرّ و ور این جوجه شاعرها را بخواند. او عاشق این است که صبح به صبح وقتی برای خرید به بیرون می رود، با دلی خوش، برگ برگ روزنامه را روی زمین پهن کند و بعد با خیال آسوده از اینکه خانه اش به گند کشیده نمی شود، بنشیند و سبزیهایش را پاک کند و بادمجانش را پوست بکند و برای دخترش باقالی پاک کند و برای سه تا عروسش لوبیا سبز خرد کند و برای نوه هایش گندم شاه دونه بو دهد و آخر سر هم تلویزیون تماشا کند. و تخمه بشکند و همانطور که از دورة جوانی عادت داشته، پوست تخمه را در هوا فوت کند. چون معتقد است آدمیزاد باید تا وقتی که از خودشان دندان دارد، تخمه بشکند و پوستش را در هوا فوت کند چون این کار هم تمرکز را زیاد می کند و هم نمی گذارد فکر آدم دنبال غیبت برود. قربانعلی خان عاشق کتاب است. به کتاب عشق می ورزد. او دوست دارد همة کتاب های دنیا مال او باشد. دوست دارد همة آنها را ورق بزند. اتفاقاً نوه گلش هم عاشق کتاب است. نیما که دوازده سال دارد، خیلی دلش می­خواهد سراغ کتابخانۀ آقا قربانعلی برود و از آن بالا بکشد و کتابهای پدربزرگش را پایین بیاورد و آن را ورق بزند زیرا همیشه لابه لای کتاب های پدربزرگ چیز های جالبی می تواند پیدا کند. باری مثال سال گذشته که معدل نیما از 20 به 19 تنزّل کرده بود، تنها چیزی که توانست اوقات تلخش را شیرین کند و به او شجاعت و جسارت روبه رو شدن با پدرش را بدهد، این بود که به توصیة قربانعلی خان سراغ یکی از کتابها رفت و از لای آن کارنامة پدرش را بیرون کشید و با استناد به آن نمره های تک و توک توانست خودش را تبرئه کند و از شرّ تنبیهات و تحریمهای احتمالی پدر به خاطر آن نمرة نامیمون رها شود. قربانعلی خان عاشق این است که بنشیند در یک کنجی و بدون مزاحمت تلفن، زنگ در کوچه، برنامه های بی نمک تلویزیون، داد و فریادهای همسایة بالایی، ونگ زدن های بچة همسایه پایینی، مته کاری همسایة بغلی، کلنگ بادی زدن زحمتکشان خدمات شهری در خیابان، فریاد زدن فروشندة باقالی فروش ، صدای بلندگوی کت و شلواری و چند تا چیز کوچولوی دیگر، کتابش دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 6 پیاپی 218 / دوم خرداد 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 218صفحه 24