در سال 2005 میلادی برای این فیلم
تکرار شود.
پرداختن بیش از حد به جزئیات و
اصرار بر شوخیهای قسمت اول باعث
میشود که فیلم در یک دور تکراری
بیافتد و تا پایان برای نجات خودش
دست و پا بزند.
برداشتی که بینندگان در برخورد با
آنونس تبلیغاتی این فیلم میکنند، در
آنها انتظاری مضاعف برای تماشای
یک اثر شگفتانگیز ایجاد میکند ولی
در نهایت بیننده خودش را دلداری
میدهد که به یک بار دیدنش
میارزید!
سازندگان ماداگاسکار در طول هر
دو قسمت از فیلم به تدریج مضمونی
خطرناک را در گوش بیننده زمزمه
میکنند. این مضمون قصد دارد بینندۀ
آمریکایی و غیر آمریکایی را به این
باور برساند که تنها راه نجات انسانها
و کلّاً همۀ موجودات روی زمین پیروی
از منطق آمریکایی و گردن نهادن به
قوانین آمریکایی است. در این فیلم
نظریۀ فطرت ذاتی و اصالت درونی به
طور کلّی رد میشود و آنچه اهمیت
پیدا میکند آموزشهای شهروندی
ای است که سیاستمداران آمریکایی
دیکته میکنند و شهروندان آمریکایی
بر آنها گردن میگذارند. چیزهایی
مانند حقوق بشر، دهکدۀ بزرگ جهانی،
دمکراسی و خیلی چیزهای دیگر که به
هر غیر آمریکایی تلقین میکند که برای
نجات باید چشم امیدش به آمریکا و
آمریکایی باشد.
برای مثال یک شیر بومی در آفریقا
نمیتواند همنوعان و ساکنین منطقۀ
تحت حکومتش را از بی آبی نجات
دهد ولی یک موجود بزدل نیویورکی
با استفاده از عقل و تدبیر هوشمندانه
اش، مسیر آب را به سمت جانوران
تشنه تغییر میدهد و آنها را از مرگ
حتمی نجات میدهد!
اگر این فیلم را ندیدهاید حتماً ببینید
و به دنبال موضوعاتی از این دست
بگردید.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 205صفحه 21