فروردین پارسا
ماجراهای آقای فلسفه... III
این شماره:
ادامة فیثاغورث و خواهرزن آقای فلسفه
در شمارة قبل تا رسیدیم به موسیقی، سر و کلـة خواهرزن آقای فلسفه پیدا شد و ما هم
از ترساینکه مشکلی پیش بیاید و حرکات موزون کار دست ما و سر دبیر و... بدهد، سر مطلب
را درز گرفتیم. امروزمیرسیم به ادامة بحث فیثاغورث و شباهتها و تفاوتهایش -البته- با خواهرزن
آقای فلسفه.
2- سه جور آدم داریم
فیثاغورث که گفتیم یک جورهایی آدم دینی و معنویای بود، معتقد بود هدف همة ما
در زندگی باید خدا باشد، یعنی نزدیک شدن به خدا. او هر زندگی بدوناین هدف را پوچ
و بیهودهمیدانست اما از آنجا که خودش هم می دانست همة آدمها، آدمهای هدفدار
و با خدایی نیستند، آدمها را سه دسته کرده بود: آدمهایی که در جست و جوی موفـّقیّتند،
آدمهایی که در جست و جوی لذّتند و آدمهایی که دنبال حکمت و فرزانگیاند.
او میگفت کسی که دنبال لذّت است، فقط به خوردن و خوابیدن واین قبیل
چیزها که لذّت بخش هستند، فکرمیکند.
کسی که دنبال موفّقیت است، همیشه خودش را در حال مسابقه میبیند
و زندگی اجتماعی اش، خوش جلوهتر از زندگی فردی اش است؛ مثل
سیاستمدارها، ورزشکارها و...؛ آدمی هم که هر دویاینها برایش بیاهمیت است،
دنبال فرزانگی و حکمت میرود و برای او،این با اهمیت است که تأمل کند، فارغ از
اینکه موفّق دانسته شود یا نه.
آدمهای منفی هم آدمهای کنجکاو هستند و آدمهای جاه طلب.
اما درست شبیه همین تقسیمبندی را خواهرزن آقای فلسفه هم دارد اما به نظر او فقط
دو جور آدم داریم: یکی پولدار و توپ و دومی فقیر و مفلوک.اگر آدمی پولدار باشد، همه
چیزش ردیف است و اگر نه، آدم چندان قابل تأملی نیست. برای خواهر زن آقای فلسفه
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 123صفحه 20