دو کودک که مردان مرد تاریخند در آغوش
او بزرگ شدند و آموختند که خیرترین خیرات
چیست و شرترین شرها کدام است.
آنان نان غیرت خوردند. نانی که گندمش را
دستان توانمند او آرد کرده بود.
آنان جمع مهر و خشم و قهر و عطوفت را یک
جا از مادری آموختند که جاذبة و دافعة به جایش
زبانزد همة انسانهاست.
آنان آموختند که بر خود سخت بگیرند تا
دیگری در مضیقه نباشد.
آنان فهمیدند که انسان بودن چیست. آنان
دیدند که معصوم و معصومه کیست. طاهرة مطهّر
کیست. زهرای اطهر کیست و چگونه میتوان هم
مادر بود و هم همسر بود و هم دخترکی برای
پدر.
صفات خاصّة او اساسی و منتهای آرزوی دختران همة
روزگاران است.
حتّی مردان به شجاعتش و مقامش غبطه میخورند.
همة ما منتظریم که فرزند پنهان از نظرش به پا
خیزد. درست است که همگی منتظریم تا او
بیاید و ریشة ظلم را برکند، تا او بیاید و
صلح را در همه جا استوار کند، تا او بیاید و
جهان را مدینة فاضلة بشر کند ولی بیش
از همه از اعماق دل آرزومیکنیم که
بیاید و مدفن پنهان شدۀ آن یاس کبود
را به ما بنمایاند تا بر مزارش شکوه
کنیم که ما را که خاک پای تو هستیم
دریاب و گوشة چشمی بهاین غلامان
و کنیزان درگاهت کن یا فاطمه! بنت
نبی!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 123صفحه 11