در کوچه باغ حکایت
از عارفی پرسیدند: «چگونه است که مردم گناه میکنند و
درهای رحمت خداوند بسته نمیشود و دنیا ویران نمیگردد؟»
چشمان عارف، نمناک شد و گفت: «هرچند رحمت خداوند،
بیش از گناه گناهکاران است اما چهار قطره است که دنیا را از
نابودی نجاتمیدهد: قطرة آب چشم جویندگان دانش، قطرة
خون شهیدان، قطرة باران، قطرة اشک گناهکاران پشیمان.»
ترنّم کلمات
هر چیزی یک راه است. همة هستها راه میروند.
درخت یک راه است. از دانه شروع شده است و تا
همیشه ادامه دارد. درخت، هم مبدأ است هم مقصد.
درخت در خودش راه میرود؛ راه میرود که درخت
بماند. راه، خود درخت است. سنگ راه است. رود، راه
است. همه راه میروند. و هیچ وقت نمیرسند. آخر، راه
هم راه میرود. چون همة هستها راهند؛ هستی یک راه
بیانتهاست.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 123صفحه 9