سخنرانی
بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول (ص) در جهان
سخنرانی در جمع مسئولان نظام (بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول در جهان)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 9 آذر ‭1364

زمان (قمری) : 17 ربیع الاول ‭1406

مکان: تهران

شماره صفحه : 432

موضوع : بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول (ص) در جهان

زبان اثر : فارسی

مناسبت : میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) ـ هفته بسیج

حضار : خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سید

سخنرانی در جمع مسئولان نظام (بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول در جهان)

سخنرانی

‏زمان: صبح 9 آذر 1364 / 17 ربیع الاول 1406‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول (ص) در جهان‏

‏مناسبت: میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) ـ هفتۀ بسیج‏

‏حضار: خامنه ای، سیدعلی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای‏‎ ‎‏اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم (رئیس دیوانعالی کشور) ـ موسوی،‏‎ ‎‏میرحسین (نخست وزیر) ـ اعضای هیأت دولت ـ مقامات لشکری و کشوری ـ مسئولان‏‎ ‎‏نهادها و تأسیسات نفت جزیره خارک ـ اقشار مختلف مردم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

قضایای مهم در ولادت رسول اکرم

‏     ‏‏متقابلاً این عید بزرگ را که باید بگوییم دو عید است؛ عید ولادت حضرت رسول‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه وآله ـ و عید ولادت حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ خداوند ان شاءالله ‏‎ ‎‏مبارک کند بر همۀ شما و بر همۀ مسلمین جهان و بر ملتهای بزرگ اسلامی خصوصاً ملت‏‎ ‎‏ایران، ان شاءالله مبارک باشد این روز. و من از همه آقایان تشکر می کنم که زحمت‏‎ ‎‏کشیدید و خصوصاً از آنهایی که در جزیره خارک مشغول خدمت هستند، بسیار تشکر‏‎ ‎‏می کنم، و امیدوارم خداوند تبارک و تعالی زحمات آنها را و خدمتهای آنها را قبول کند.‏

‏     آن چیزی که می خواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه وآله ـ قضایایی واقع شده است، قضایای نادری به حسب روایات ما و‏‎ ‎‏روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چی است. از جمله‏‎ ‎‏قضیه شکست خوردن طاق کسری‏‎[1]‎‏ و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن‏‎ ‎‏جمله خاموش شدن آتشکده های فارس و ریختن بتها به روی زمین.‏‎[2]‎‏ قضیه شکست‏‎ ‎

‏طاق کسری شاید اشاره به این باشد که در عهد این پیغمبر بزرگ، طاق ظلم، طاقهای ظلم‏‎ ‎‏می شکند و مخصوصاً طاق کسری شکسته شد برای اینکه آن وقت این طاق کسری مرکز‏‎ ‎‏ظلم انوشیروان بود. ‏

تحریف نمودن قضایای تاریخی

‏     ‏‏انوشیروان به خلاف آن چیزهایی که به واسطۀ شعرا و به واسطۀ درباریهای آن وقت و‏‎ ‎‏موبدان درباری آن وقت درست کردند، یکی از ظالمهای ساسانیان است، و دنبال او یک‏‎ ‎‏حدیثی هم جعل شده است، و به حضرت رسول ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ نسبت داده‏‎ ‎‏شده که «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!» این اولاً سند ندارد و مُرْسَل‏‎[3]‎‎ ‎‏است، و ثانیاً کسانی که اهل تفتیش در امور هستند، تکذیب کردند این را و معلوم است که‏‎ ‎‏یک دروغی است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت، نه عادل. در زمان انوشیروان‏‎ ‎‏چهارطبقه یا پنج طبقه ممتاز بودند، یعنی از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با‏‎ ‎‏آن بساطی که داشته است؛ یک دسته هم شاهزادگان بودند و درباریها، اینها یک طبقۀ‏‎ ‎‏علی حدۀ ممتاز؛ یک دسته هم کسانی بودند که دارای اموال هستند و به قول آنها‏‎ ‎‏شریف زاده ها، آنها هم یک دستۀ ممتاز؛ یک دستۀ دیگر هم عبارت از آنهایی بودند که‏‎ ‎‏سران ارتش و امثال اینها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر که نوع مردم بودند پیشه وران‏‎ ‎‏بودند، و پیشه وران باید کار کنند آنها بخورند تکلیف این بوده. آنها آن طبقۀ بالا مالیات‏‎ ‎‏بده نبودند، به نظام هم نمی رفتند. در نظام باید طبقه پایین که پیشه وران بودند، می گفتند‏‎ ‎‏اینها باید خدمت کنند، و مال اینها صرف بشود در آن طبقات دیگر؛ اینها به نظام بروند،‏‎ ‎‏اینها جنگ بکنند، اینها کارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمی دادند که این طبقۀ‏‎ ‎‏پایین تحصیل کند، ممنوع بود. این قصه در شاهنامه هم هست که پیش او شکایت بردند‏‎ ‎‏که بوذرجمهر پیش اش شکایت برد که هزینه کم شده است و ارتش محتاج به مؤونه‏‎ ‎


‏است، و در بین این طبقات پایین هستند اشخاصی که مال داشته باشند. بعد رفتند و پیدا‏‎ ‎‏کردند یک نفری که حالا می گویند کفشگر بوده، پیدا کردند و او گفت که من می دهم ـ به‏‎ ‎‏حسب نقل شاهنامه ـ من می دهم لکن به شرط اینکه بچۀ من را اجازه بدهند درس‏‎ ‎‏بخواند. رفتند به او گفتند قبول نکرد، گفت نه، ما نه پولش را می خواهیم، نه اجازه‏‎ ‎‏می دهیم، برای اینکه اگر اجازه بدهیم که یک آدم پایینی بیاید و درس بخواند، این آن‏‎ ‎‏وقت بعد می خواهد دخالت کند در امور و این نمی شود. این عدالتی است که انوشیروان‏‎ ‎‏داشته است. و در تاریخ ثبت است این جنایاتی که اینها می کردند. و من گمان ندارم در‏‎ ‎‏تمام سلسلۀ سلاطین حتی یک نفرشان آدم حسابی باشد، منتها تبلیغات زیاد بوده است،‏‎ ‎‏برای شاه عباس آن قدر تبلیغ کردند، با اینکه در صفویه شاید از شاه عباس بدتر آدم‏‎ ‎‏نبوده، در قاجاریه آن قدر از ناصرالدین شاه تعریف کردند و شاه شهید و نمی دانم امثال‏‎ ‎‏ذلک، در صورتی که یک ظالم غداری بود که بدتر از دیگران شاید. آن تبلیغات که در‏‎ ‎‏آن وقت بود، همیشه بوده است. عدالت گستری انوشیروان مثل صلح دوستی رئیس‏‎ ‎‏جمهور امریکاست، و مثل کمونیستی شوروی است. ما الآن در عصر حاضر این چیزها را‏‎ ‎‏می بینیم، و اگر چنانچه تاریخ نویسها و نمی دانم آنهایی که شعرا هستند و آنهایی که خطبا‏‎ ‎‏هستند و آنهایی که درباری هستند، اینها را، تبلیغاتی که الآن دارد در دنیا می شود، این‏‎ ‎‏تبلیغات به گوش اشخاص برسد که مطلع از وقایع نیستند، آنها هم خیال می کنند که همان‏‎ ‎‏طوری که انوشیروان عادل، عادل بوده است، آقای رئیس جمهور امریکا هم‏‎ ‎‏صلح دوست و عدالت پرور و امثال اینهاست، و حال آنکه شما که مطلعید می دانید قضیه‏‎ ‎‏چی است.‏

تهمتها و تبلیغات مسموم علیه جمهوری اسلامی

‏     ‏‏این قدر هیاهو راه انداختند برای جلوگیری از تروریست، آن قدر تبلیغات کردند که‏‎ ‎‏ایران تروریست پرور است و ایران چطور و جزء تروریست. عراق از جرگۀ تروریستها‏‎ ‎‏خارج شد چون سجده کرد به امریکا، و ایران وارد شد برای اینکه اعتنای به آنها نکرده،‏

‏میزان تروریستی همین است پیش آنها و خود آنها مرکز این امور هستند. اگر فوج فوج‏‎ ‎‏مردم را بکشند، بریزند بکشند، قتل عام کنند هیچ اشکالی نیست، بعد نسبت می دهند به‏‎ ‎‏ایران که در حبسهایش کشتار چه شد و چه شده. دلیلتان چی هست؟ منافقین گفتند، سند‏‎ ‎‏صحیح! دلیلشان این است که مخالفین با جمهوری اسلامی گفتند که اینها در‏‎ ‎‏محبس هایشان چه واقع می شود، بدون اینکه محاکمه بشوند می کشند مردم را همینطور و‏‎ ‎‏امثال اینها. آن وقت یک مطلبی که این طوری است در رسانه های گروهی آنها، آن قدر‏‎ ‎‏درش تبلیغات می شود و آن قدر گفته می شود و ما از باب اینکه با آنها مخالفیم،‏‎ ‎‏رسانه های آنها اگر چنانچه یک مطلب صحیحی هم باشد نمی گویند، و چنانچه مطلبی را‏‎ ‎‏از امثال آنها بشنوند، چندین روز دنبال هم هی گفته می شود، بعد هم دوباره تکرار‏‎ ‎‏می شود. جزیرۀ خارک را خوب! زدند، بعضی جاهایش هم اشکال دارد. معلوم است‏‎ ‎‏زدند، اما توانستند که نفت ایران را قطع کنند؟ نتوانستند، الآن هم باز با اینکه می گویند که،‏‎ ‎‏خود آنها عده ایشان می گویند به اینکه الآن همان طور که سابق جریان داشت نفت، حالا‏‎ ‎‏هم جریان دارد بلکه بیشتر یک قدری، الآن هم می گویند که ایران تمام شد نفتش، تمام‏‎ ‎‏شد. من نمی دانم جزیرۀ خارک چند دفعه نابود باید بشود؟ اولی که زدند گفتند ما با خاک‏‎ ‎‏یکسانش کردیم، پس باید یک قطره نفت نداشته باشد، خاک است دیگر! بعد چهل و نه‏‎ ‎‏مرتبه می گویند یا چند و چند مرتبه تازه زدند، هر دفعه می گویند ما از بین بردیمش.‏‎ ‎‏خوب، یک چیز را چند دفعه از بین می برید؟ این وضع دنیاست. آن وقت مناقشه نیست‏‎ ‎‏اصلاً در رادیوهای خارجی راجع به این غلطی که اینها می گویند، راجع به این‏‎ ‎‏تناقض گویی که اینها می کنند هیچ کلمه ای، هیچ حرفی نیست، اما تا یک کلمه اینجا از‏‎ ‎‏یکی صادر می شود، یک چیزی به آن می چسبانند و در بوقهایشان شروع می کنند به‏‎ ‎‏[‏‏تبلیغ‏‏]‏‏ کردن. وضع دنیا الآن این طوری است، روی دروغ باز شده است.‏

شکسته شدن بتها در استمرار زمان

‏     ‏‏اینکه چهارده کنگره از کنگره های قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمی آید که یعنی‏

‏در قرن چهاردهم این کار می شود، یا چهارده قرن بعد این کار می شود؟ به نظر شاید بیاید‏‎ ‎‏این، محتمل هست که این بنای ظلم شاهنشاهی بعد از چهارده قرن از بین می رود و‏‎ ‎‏بحمدالله رفت از بین. بتها همه به رو افتادند، این بتها هم خواهند از بین رفت، حالا چه‏‎ ‎‏بتهایی که تراشیده بودند از سنگ یا بتهایی که خود ملتها یا بعض از ملتها می تراشند با‏‎ ‎‏آدم. اینها هم رفتنی هست، منتها ما حوصله مان کم است. تمام دنیا از اول تا آخرش پیش‏‎ ‎‏حق تعالی یک جور پیداست، این ور و آن ور ندارد که یک راه دوری باشد. پیش ما این‏‎ ‎‏طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول می کشد، دوهزار سال طول می کشد.‏‎ ‎‏نخیر اینها قریب است، نزدیک است و می شود، و بتها شکسته خواهد شد ان شاءالله . و‏‎ ‎‏آتش افروزیها و بت پرستیها و آتش پرستیها هم ان شاءالله از بین خواهد رفت.‏

تلاش برای تحقق وحدت بین مسلمین جهان

‏     ‏‏و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی به ملت قهرمان ایران سلامت بدهد و «هفتۀ‏‎ ‎‏وحدت» را واقعاً وحدت درست کنند، نه اینکه فقط ما «هفتۀ وحدت» می گیریم. ما‏‎ ‎‏محتاج به وحدت هستیم در سالیان دراز، همیشه. قرآن کریم که ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ ما دستور داده و به‏‎ ‎‏مسلمین دستور وحدت داده، برای یک سال و ده سال و صد سال نیست، برای سرتاسر‏‎ ‎‏عالم است در سرتاسر تاریخ. و ما محتاج به این هستیم که عملاً وحدت را محقق کنیم و‏‎ ‎‏محقق هست و نگه داریم این وحدت را. ما الآن هم در بین راه هستیم و باید این وحدت‏‎ ‎‏را حفظ کنیم. و من امیدوارم که با برکت وحدت ملت ایران، این وحدت در سایر‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی هم پیدا بشود که دارد پیدا می شود، و همۀ مسلمین دست واحد بشوند‏‎ ‎‏بر اعدا چنانچه در روایت هست.‏‎[4]‎

‏    ‏‏و ان شاءالله خداوند به همۀ شما توفیق عنایت کند و هیچ وقت از این های و هویها و از‏‎ ‎‏این تبلیغات خارجیها خوف به خودتان راه ندهید، آن خوفی که باید باشد از خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی باید باشد. از دیگر قدرتها خوف نداشته باشید، برای اینکه، قدرتی در کار‏

‏نیست غیر قدرت حق تعالی. قدرت حق تعالی است که جلوه اش، جلوۀ ضعیفش در‏‎ ‎‏سرتاسر عالم طبیعت پیدا شده است. و شما هیچ وقت نترسید. و مستقیم و پای برجا‏‎ ‎‏بایستید و در مقابل همۀ قدرتها استقامت کنید. و خداوند با شماست و شماها را ان شاءالله ‏‎ ‎‏حفظ می کند از شرّ اشرار و مملکت شما را نجات می دهد، و مهم این است که از شما‏‎ ‎‏راضی باشد حق تعالی.‏

معرفت الهی، مقصد اصلی انبیا

‏     ‏‏من باید عرض کنم که مقصد اصلی انبیا تا حالا کم حاصل شده است، خیلی کم. اگر‏‎ ‎‏فردا آخوندهای درباری نگویند که فلانی گفت پیغمبر کاری ازش نیامده!، اگر پیغمبر‏‎ ‎‏مقصدش حاصل شده بود، این آخوندهای درباری حالا نبودند. اگر مقصد انبیا حاصل‏‎ ‎‏شده بود، این دولت آمریکا و نمی دانم دیگران نبودند حالا. اگر اینها می گویند که الان‏‎ ‎‏مقصد انبیا حاصل شده است، و این همه فساد در دنیا هست، پس مقصد انبیا معلوم‏‎ ‎‏می شود این فسادها بوده که حاصل شده مقصد انبیا حاصل نشده است. ما هم که داریم‏‎ ‎‏می گوییم مقصد انبیا، باز آن مقصدی که آنها می خواستند ما دستمان به آن نمی رسد، آن‏‎ ‎‏یک مسئله ای است فوق اینها. مقصد انبیا حکومت نبوده است، حکومت برای مقصد‏‎ ‎‏دیگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمی گردد به معرفت الله . هر چه در دنیا واقع بشود‏‎ ‎‏و انبیا هرچه دنبالش بودند دنبال این بودند که خداشناسی، واقعاً خداشناسی، اگر او‏‎ ‎‏حاصل بشود همه چیز دنبالش حاصل است. تمام فسادهایی که در دنیا واقع بشود از این‏‎ ‎‏است که ایمان ندارند به خدا، فضلاً از اینکه خداشناسی و معرفت باشد، ایمان ندارند. اگر‏‎ ‎‏ایمان به خدا پیدا شد همه چیز دنبالش است، تمام فضایل دنبالش است. انبیا هم دنبال این‏‎ ‎‏بودند که بتدریج آن طور که می شود این بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله . تمام‏‎ ‎‏چیزهای دیگر هم مقدمۀ همین معنا هست. و تمام چیزهایی که از آن می سوختند انبیا،‏‎ ‎‏این بود که می دیدند مردم دارند خودشان را می کِشند طرف جهنم. انبیا مظهر رحمت‏‎ ‎‏حق تعالی هستند، می خواهند که همه مردم خوب باشند، می خواهند همۀ مردم‏

‏معرفت الله داشته باشند، می خواهند همۀ مردم سعادت داشته باشند. وقتی می بینند که این‏‎ ‎‏مردم دارند رو به جهنم می روند، آنها افسوسش را می خورند، در قرآن هم اشاره ای به‏‎ ‎‏این هست، ‏فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ‎[5]‎‏ اینکه اینها مؤمن نشدند. مسئله این است که همه دنبال این‏‎ ‎‏بودند که مردم را آشنا کنند با خدا.‏

قرآن کریم، مبدأ تمام معارف و مرکز عرفانها

‏     ‏‏آن طوری که می بینید که در ادعیه ائمۀ ما واقع شده است، در دعای کمیل شما‏‎ ‎‏ملاحظه کنید که چی می گوید حضرت امیر، عرض می کند که خوب، بر فرض اینکه من‏‎ ‎‏آتش را تحمل کردم اما فراق تو را چطور تحمل کنم؟ اینها چی می گفتند! در دعای‏‎ ‎‏مناجات شعبانیه چه حرفهایی هست؟ مقاصد انبیا در ادعیه ای که از ائمه ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏وارد شده است اشارات به آن هست زیاد. قرآن کریم اشارات بسیار لطیفی دارد، لکن‏‎ ‎‏چون برای عموم وارد شده است به یک صورتی گفته است که هم خواص از آن ادراک‏‎ ‎‏می کنند، هم عموم از آن ادراک می کنند. قرآن کریم مرکز همه عرفانهاست، مبدأ همۀ‏‎ ‎‏معرفتهاست، لکن فهمش مشکل است. آنهایی فهمیدند که «مَنْ خُوطِبَ بِه»‏‎[6]‎‏ بودند و‏‎ ‎‏کسانی که متصل به رسول خدا بودند، آنها می دانند قضیه چی است، آنها مقاصد انبیا را‏‎ ‎‏می دانند چی هست، مقصد را می دانند چی است. ما دوریم از آن و مهجور، لکن خوب،‏‎ ‎‏عنایات حق تعالی زیاد است. از ما مهجورها هم این قدری که ازمان می آید قبول‏‎ ‎‏می کنند، لکن باید ما این قدری که ازمان می آید دنبالش برویم؛ در عمل، در علم و در‏‎ ‎‏اخلاق و در سایر چیزها، و اگر همین قدر هم برویم خوب، جنات عدن هست، جنات‏‎ ‎‏هست. لکن آنی که مقصد انبیا بود، جنات هم بود، چیز دیگری ماورای اینها بود، بهشت‏‎ ‎‏هم نبود، خوف جهنم هم نبود، عشق به بهشت هم نبود، یک مسئلۀ دیگری فوق این‏‎ ‎‏مسائل بود. خوب، دست ما از آن کوتاه است. اما ما که اهل همین مسائل هستیم اگر‏

‏چنانچه جدیت نکنیم و به احکام ظاهری انبیا عمل نکنیم، به احکام اسلام خدای‏‎ ‎‏نخواسته عمل نکنیم، خوب، دنبالش آن چیزهایی است که هست در کتاب و سنت. و من‏‎ ‎‏امیدوارم که خداوند به همۀ ما توفیق بدهد که خدمت کنیم به اسلام و خدمت کنیم به‏‎ ‎‏بندگان خدا. خدمت به بندگان خدا خدمت به خداست. و همه موفق باشید ان شاءالله و‏‎ ‎‏امیدوارم که اسلام ما را قبول کند به اینکه مسلمان هستیم. و پیغمبر اکرم در این روز، روز‏‎ ‎‏مبارک ما را بپذیرد، و حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ ما را قبول کند. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ این طاق عظیم، بخشی است از کاخی که انوشیروان ساسانی در شهر تیسفُون مدائن بنا نهاد.
  • ـ بحارالأنوار، ج 15، ص 257، ح 9 و تاریخ طبری، ج 2، ص 166.
  • ـ به حدیثی که سند مشخص و معلومی ندارد و به پیامبرص یا امام معصوم(ع) نسبت داده شود؛ مُرْسَل گفته می شود.
  • ـ بحارالأنوار، ج 28، ص 104.
  • ـ سوره کهف، آیۀ 6: «ای رسول، نزدیک است که اگر امت تو، به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی».
  • ـ کسی که مورد خطاب واقع شده است.