نامه
زمان: آبان 1364 / صفر 1406
مکان: تهران، جماران
موضوع: پاسخ نامۀ یک اسیر
مخاطب : ابوالقاسمی (خدا مانده)، علی (اسیر در عراق، اردوگاه عنبر)
[بسم الله الرحمن الرحیم. خدمت سرور گرام و عزیزم روحی جان سلام عرض می کنم و ان شاءالله که در پناه ایزد منان و در پناه امام زمان در سلامتی کامل به سر برید. اگر از احوال این حقیر جویا باشید بحمدالله سلامتی برقرار و تنها غم و اندوه جانگداز ما دوری از شما عزیز است که خداوند تبارک را به مقربانش قسم می دهم که هر چه زودتر نعمت دستبوسی شما را نصیب ما بکند.
به هر حال، روحی جان! روحم برایت در حال پرواز است. حدود دو سال است که هیچ خبری از شما ندارم و شما خوب می دانید که احتیاج به پند و اندرزهای شما دارم و شما ما را از این نعمت بی بهره نفرمایید. امیدوارم در نامه هایتان از «میهن» بنویسید که چه کار می کند و با کی رابطه برقرار کرده و زمینها را چه می کارد و کارش با «حسین خرکچی» به کجا رسید. شنیدم یه بار حسابی داغونش کردی. به هر حال منتظر دعاهای خیر شما هستیم و امیدوارم که ما را در دعاهای شب جمعه و شب چهارشنبه در جمکران و محافل فراموش نکنید.
از قول اینجانب به «عمو حسین وزیری» و «اکبر مجلسی » و «حسینعلی» و «مشهدی احمد» و برادر بسیار عزیزم «سید علی» و خانواده و «اکبر آقا» و خانواده (شنیدم که چند وقت پیش به گردشی به خارج رفته بود، چه سوغاتی آورده؟) سلام خیلی خیلی برسانید. و حتماً منتظر جواب نامه های شما هستیم. از راه دور صورتت را غرق بوسه می کنم. 27 / 7 / 64 ـ فرزند کوچک شما ـ علی خدامانده]
بسمه تعالی
برادر عزیزم! از سلامت شما خوشحال و از خداوند تعالی خواستارم بزودی به وطن خود مراجعت نمایید. قلم من قاصر است که از دلاوری و بزرگواری شما عزیزان قدردانی نمایم. امید است از دعای خیر برای همۀ شماها غفلت نکنم. والسلام علیکم.
عبد درگاه خدا (ح)