سخنرانی
رسالت و وظایف روحانیون
سخنرانی در جمع علما و روحانیون شیعه وسنی (میلاد حضرت مهدی «عج»)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 16 اردی‍ب‍ه‍ش‍ت‌ ‭1364

زمان (قمری) : 15 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1405

مکان: تهران

شماره صفحه : 246

موضوع : رسالت و وظایف روحانیون

زبان اثر : فارسی

مناسبت : سالروز میلاد حضرت مهدی (عج)

حضار : مهدوی کنی، روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم، روحانیون تهران، آذربایجان شرقی و غربی و خراسان، روحانیون ا

سخنرانی در جمع علما و روحانیون شیعه وسنی (میلاد حضرت مهدی «عج»)

سخنرانی

‏زمان: صبح 16 اردیبهشت 1364 / 15 شعبان 1405 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: رسالت و وظایف روحانیون ‏

‏مناسبت: سالروز میلاد حضرت مهدی (عج)‏

‏حضار: مهدوی کنی، روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم، روحانیون تهران، آذربایجان شرقی و‏‎ ‎‏غربی و خراسان، روحانیون اهل تسنن ترکمن صحرا، سیستان و بلوچستان روحانیون و‏‎ ‎‏ائمۀ جمعه مراکز استان و شهرستان از استان فارس، یزد، اصفهان و طلاب غیر ایرانی مقیم‏‎ ‎‏قم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

کسب رضایت الهی در انجام وظیفه

‏     ‏‏تبریک این عید بزرگ و این روز عزیز را به خدمت همۀ آقایان، به همۀ ملت و‏‎ ‎‏ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان عرض می کنم. و من امیدوارم که ان شاءالله برسد‏‎ ‎‏روزی که آن وعدۀ مسلم خدا تحقق پیدا کند و مستضعفان مالک ارض بشوند. این‏‎ ‎‏مطلب وعدۀ خداست و تخلف ندارد‏‎[1]‎‏، منتها آیا ما درک کنیم یا نکنیم، آن به دست‏‎ ‎‏خداست. ممکن است در یک برهۀ کمی وسایل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به‏‎ ‎‏جمال ایشان.‏‎[2]‎‏ این چیزی که ما در این وقت، در این عصر وظیفه داریم، این مهم است.‏‎ ‎‏همه انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمی شود، بلکه با وضعی که‏‎ ‎‏بسیاری دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظۀ وظیفۀ فعلی شرعی ـ الهی خودمان را بکنیم‏‎ ‎‏و باکی از هیچ امری از امور نداشته باشیم. کسی که برای رضای خدا ان شاءالله مشغول‏‎ ‎‏انجام وظیفه است، توقع این را نداشته باشد که مورد قبول همه است، هیچ امری مورد‏‎ ‎‏قبول همه نیست. کار انبیا هم مورد قبول همه نبوده است، لکن انبیا به وظایفشان عمل‏

‏کردند و قصور در آن کاری که به آنها محول شده بود نکردند، گرچه مردم اکثراً گوش‏‎ ‎‏ندادند به حرف انبیا. ما هم آن چیزی که وظیفه مان هست عمل می کنیم و باید بکنیم،‏‎ ‎‏گرچه بسیاری از این عمل ناراضی باشند یا بسیاری هم کارشکنی بکنند. ‏

مسئولیت خطیر روحانیون و معذور نبودن آنان

‏     ‏‏عمده روحانیونند؛ این قشری که بیشتر از همه تکلیف بر او متوجه هست روحانیون‏‎ ‎‏هستند. و امروز بحمدالله علمای محترم از بسیاری از بلاد و خطبای محترم و سایر‏‎ ‎‏قشرهای اهل علم در این جا تشریف دارند و یک مجلس نورانی است که باید ما با هم در‏‎ ‎‏این مجلس نورانی صحبتی که مفید است و برای جامعۀ اسلامی و برای مسلمین مفید‏‎ ‎‏باشد عرض کنیم، گرچه مکرر عرض شده است. شاید از همۀ قشرها، قشر روحانی‏‎ ‎‏مسئولیتش بیشتر باشد؛ برای این که، هرکس بیشتر نزدیک به اسلام است بیشتر مورد‏‎ ‎‏مسئولیت است. انبیا از همه کس مسئولیت شان زیادتر بوده است. آنها در عین حالی که‏‎ ‎‏مسئولیت شان از همه بیشتر بود، به آن امری که وظیفه داشتند عمل کردند و هیچ قصوری‏‎ ‎‏نکردند. علمای هر ناحیه مسئولیت شان از سایر طوایف بیشتر است، اینها عذر ندارند،‏‎ ‎‏ممکن است که بسیاری از مردم عذر داشته باشند؛ یا عذر اینکه نمی دانستیم یا عذر این‏‎ ‎‏که نمی توانستیم که هیچ کاری بکنیم. روحانیون الآن در ایران هیچ عذری ندارند، برای‏‎ ‎‏اینکه، راه را می دانند و می توانند هم کار بکنند. اگر خدای نخواسته، در بین روحانیون‏‎ ‎‏کسی ازاشخاصی پیدا بشود که برخلاف عمل می کند، این یا ازباب این است که با اصل‏‎ ‎‏مبنای اسلامی مخالف است یانمی فهمد که این اسلام در اینجا وضعش چطور است.‏

‏     یک دسته ای هستند که می گویند که زمان رژیم سابق بهتر از حالا بود. لابد عقیده شان‏‎ ‎‏این است که این همه مشروبفروشیها که در سرتاسر ایران بود، بهتر بود باشد و جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی نباشد! این همه مراکز فساد، فحشا در سرتاسر ایران باشد، لکن جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی نباشد! این نمی شود الاّ اینکه یا بکلی از همۀ مسائل عاری و بری هستند، یا یک‏‎ ‎‏عقده هایی دارند که در عین حالی که می دانند مسئله این نیست، لکن این طور اظهار‏

‏می کنند؛ اینها یک اقلیتی هستند که نباید ملت به آنها گوش بکند. اکثریت قاطع روحانیت‏‎ ‎‏و اهل علم، اینها متعهد به جمهوری اسلامی هستند و می فهمند جمهوری اسلامی در‏‎ ‎‏ایران چه کرده است، می فهمند که مقایسۀ این با زمان شاه چه جور است و تعهد دارند به‏‎ ‎‏اینکه کار را پیش ببرند و قدمهای بلندتری بردارند و این نمی شود الاّ اینکه یک جهاتی‏‎ ‎‏ملاحظه بشود. یکی اینکه بین خود روحانیون هر چه بیشتر اخوت بیشتر بشود، هر چه‏‎ ‎‏بیشتر وحدت بیشتر بشود. آن چیزی که شما را پیروز کرد و آن رژیم سابق را کنار زد و‏‎ ‎‏یک رژیم اسلامی را به جای او نشاند، آن این بود که همه با هم بودند، در آن وقت‏‎ ‎‏خلافی توی کار نبود، برای اینکه همه می دانستند که رژیم بد است، همه از او درد کشیده‏‎ ‎‏بودند، رنج کشیده بودند. و اگر چنانچه بعد از پیروزی، خدای نخواسته کسانی بخواهند‏‎ ‎‏اخلال بکنند و در بین شما یک خلافی ایجاد بکنند، بدانید که این یک دستی است که از‏‎ ‎‏امریکا دراز شده است، تا اینجا هم آمده است. باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید که‏‎ ‎‏نباید ما دشمن را خوار و ضعیف بشماریم. ما باید هر روز هوشیار و بیدار باشیم که این‏‎ ‎‏دشمنانی که هستند، یا برای اصل اسلام و یا برای جمهوری اسلامی اینها مشغول کارند و‏‎ ‎‏اخیراً هم فعالیتشان بیشتر شده است. شما باید اجتماعتان را حفظ کنید. روحانیون باید‏‎ ‎‏اخوت روحانیتیشان را حفظ بکنند.‏

مسئولیت روحانیون در حفظ هویت صنفی خویش

‏     ‏‏علاوه بر اینکه اخوت اسلامی بین همۀ قشرها باید باشد، روحانیون یک تکلیف فوق‏‎ ‎‏اینها دارند. اگر یک روحانی پایش را کج بگذارد می گویند «روحانیین این طورند» ،‏‎ ‎‏نمی گویند فلان آدم، اگر یک بقالی کمفروشی کند می گویند «آن بقال کمفروشی کرده»‏‎ ‎‏نمی گویند «بقالها کم فروش اند»؛ این از تبلیغاتی است که شده است. اگر یک روحانی‏‎ ‎‏خدای نخواسته، یک خطایی بکند، این طور الآن وضع شده است که می گویند‏‎ ‎‏روحانیون این جوری اند، مسئولیت، یک مسئولیت بزرگی است که یکی اگر پایش را‏‎ ‎‏غلط بگذارد این طور نیست که پای خودش حساب بشود، پای روحانیت اسلام حساب‏

‏می شود، شکست روحانیت اسلام است. این فرق دارد با آن که اگر خطایی بکند‏‎ ‎‏می گویند که این آدم خطا کرده است، نمی گویند که این صنف خطاکار است. از این‏‎ ‎‏جهت هر خطایی که از ما و شما آقایان خدای نخواسته، تحقق پیدا بکند علاوه بر آن‏‎ ‎‏مسئولیت شخصی که دارید، یک مسئولیت انسانی، مسئولیت اجتماعی، مسئولیت صنفی‏‎ ‎‏این را هم برای اینکه پای همه حساب می شود؛ بنابراین، حساب نکنید خودتان را یک‏‎ ‎‏آدم عادی. حتی طلبه در مدرسه، خودش را حساب نکند که «خوب، من مثل سایر مردم‏‎ ‎‏یک طلبۀ عادی هستم، اگر یک خلافی بکنم پای خودم حساب می شود». حتی آن طلبه‏‎ ‎‏ای که در مدرسه دارد درس می خواند، آن هم وقتی که یک خطایی بکند پای خودش‏‎ ‎‏حساب نمی شود، پای دیگران هم حساب می کنند. مسئولیت بسیار بزرگ است، و این‏‎ ‎‏نمی شود الاّ اینکه تهذیب در خود انسان و وحدت با همۀ رفقا، با همۀ دوستان با همۀ‏‎ ‎‏اشخاص، همۀ قشرها. در بین روحانیون، ائمۀ جمعه بیشتر از دیگران مسئول اند.‏‎ ‎‏سروکارشان الآن ائمۀ جمعه با مردم بیشتر است تا سروکار سایر روحانیون. ائمه جمعه باید‏‎ ‎‏خیلی مواظب باشند که خدای نخواسته اگر در یک جایی یک چیزی اتفاق افتاد و چه‏‎ ‎‏شد، با جهت روحانی، جهت پدری حل کنند. اگر خدای نخواسته، یک وقت بنا باشد که‏‎ ‎‏یک اعمال قدرت بخواهد بکند، برای اینکه امام جمعه است، این پای خودش حساب‏‎ ‎‏نمی شود، پای روحانیت حساب می شود، پای اسلام حساب می شود. از این جهت، آنها‏‎ ‎‏وظیفه شان خیلی خطیر است و باید خیلی ملاحظه بکنند.‏

خودخواهی و قدرت طلبی منشأ فسادهای عالم

‏     ‏‏قدرت طلبی در هر که باشد، این اسباب این می شود که زمین بخورد. قدرت طلبی از‏‎ ‎‏هر که باشد از شیطان است؛ می خواهد رئیس جمهور امریکا قدرت طلبی کند یا یک‏‎ ‎‏طلبه ای در مدرسه بخواهد قدرت طلبی بکند یا یک امام جمعه ای در مرکزی که دارد.‏‎ ‎‏اگر وضع این باشد که قدرت طلبی در کار بیاید و کار اینکه من این طور باید باشم، بشود،‏‎ ‎‏بداند که این از شیطان است. شیطان این تزریق را از ابتدا کرده است و ما را هم از این راه،‏

‏بیشتر از جاهای دیگر می تواند بازی بدهد، که تو فلانی هستی، تو چه هستی، دیگران‏‎ ‎‏چی اند، از این معانی. هیچ فرقی مابین آن آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیاست و‏‎ ‎‏دارد باز هم دنبال قدرت می گردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است،‏‎ ‎‏در این جهت فرق نیست که اگر هر دوشان بگویند: من این طور، این زاهد بگوید: من این‏‎ ‎‏زاهد هستم، من چه، یا آن بگوید، من قدرتمند هستم، هر دویش از شیطان است، بلکه‏‎ ‎‏این فسادش بیشتر از آن است. خودخواهی همیشه اسباب این است که انسان را به فساد‏‎ ‎‏بکشد. تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خودخواهی پیدا می شود، از حب جاه،‏‎ ‎‏از حب قدرت، از حب مال، از امثال اینهاست و همه اش برمی گردد به حب نفس و این‏‎ ‎‏«بُت» از همه بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکل تر است. تعقیب کنید که اگر‏‎ ‎‏نمی توانید به تمام معنا بشکنید ـ که می توانید ان شاءالله ـ مشغول باشید به شکستن دست و‏‎ ‎‏پای یک همچو بتی. اگر رهایش کنید شما را به هلاکت می کشاند. این طور نیست که ما را‏‎ ‎‏رها کند، ما یک معصیتی بکنیم ما را رها کند، یک کار دیگری بکنیم زیادتر ما را رها کند.‏‎ ‎‏درجه به درجه پیش می برد تا آن جایی که دین انسان را از دست انسان می گیرد. این یک‏‎ ‎‏مسئلۀ طبیعی است که شغل شیطان هم همین است، هم شیطان باطنی انسان، هم آن‏‎ ‎‏شیطانی که اینها هم به او بستگی دارند. ‏

حفظ قداست خطبه های نماز جمعه

‏     ‏‏ائمۀ جمعه، ائمۀ جماعت، روحانیون محترم، اینها باید توجه به این معنا داشته باشند‏‎ ‎‏که اینها پدر هستند از برای ملت. اینها با مردم باید سمت پدری داشته باشند، اینها با مردم‏‎ ‎‏باید رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بین خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار برادری باشد.‏‎ ‎‏اجتماع داشته باشند، در هر شهری با هم در هر هفته یک روز، دو روز با هم مجتمع‏‎ ‎‏باشند، مسائل خودشان را بگویند. اگر یک خیالی دارند، اگر یک کاری دارند او را‏‎ ‎‏بگویند، حل کنند بین خودشان و هیچ وقت یک مسئله ای را به خطبه های نمازجمعه‏‎ ‎‏نکشانند، چه اشکال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاکم یا فلان وزارتخانه و چه‏

‏اشکال داشته باشند به فلان آدم یا فلان شخص. این جای خطبۀ نمازجمعه، جای دعوت‏‎ ‎‏به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمین را در او گفتن، و تعرض به این خرده ریزی‏‎ ‎‏ها، اینها از شأن ائمۀ جمعه خارج است؛ پرهیز کنند از این معنا.‏

لزوم ساده زیست بودن روحانیون

‏     ‏‏و یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که‏‎ ‎‏روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند.‏‎ ‎‏آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم‏‎ ‎‏موجّه بودند که حرف آنها را می شنیدند، آنهایی ساده زندگی کردند. شاید آقایان‏‎ ‎‏کمی شان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی‏‎ ‎‏بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی‏‎[3]‎‏،‏‎ ‎‏مرحوم آشیخ مهدی‏‎[4]‎‏ و عدۀ دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید‏‎ ‎‏محمد برقعی‏‎[5]‎‏ و مرحوم آمیرزا محمد ارباب‏‎[6]‎‏؛ همه اینها را من منزل هایشان رفتم. آن‏‎ ‎‏که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در‏‎ ‎‏زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود،‏‎ ‎‏زندگی اش یک زندگی ای بود که مثل سایر طلبه ها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم‏‎ ‎‏بود. مرحوم آمیرزامحمدارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دوسه تا‏‎ ‎‏اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین طور، سایرین هم همین‏‎ ‎‏طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع می شد که اینها را‏‎ ‎‏می دید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان،‏

‏یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم‏‎ ‎‏بردارید برای اینکه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به همین مقدار، از ارزش تان به‏‎ ‎‏همین مقدار کاسته می شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست.‏‎ ‎‏اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیره شان را دیدید چه جور‏‎ ‎‏بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته‏‎ ‎‏باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی‏‎ ‎‏داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست‏‎ ‎‏بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هرچه بروید‏‎ ‎‏سراغ تجملات ـ و ان شاءالله نمی روید ـ از علومتان کاسته می شود. آنهایی که این کتاب‏‎ ‎‏های قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگی شان یک زندگی طلبگی بوده، مثل شیخ‏‎ ‎‏انصاری و مثل امثال اینها؛ یک زندگی طلبگی بوده. آنها توانستند اسلام را در همۀ‏‎ ‎‏جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینی را افزایش بدهند ـ یعنی فروع را ـ و‏‎ ‎‏آن کتاب های ارزشمند را عرضه کنند به مردم. برای اینکه، آنها ارزش را به این‏‎ ‎‏نمی دانستند که من خانه ام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهارتا.‏‎ ‎‏شما خیال می کنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همۀ این دنیا‏‎ ‎‏را به یک کسی بدهند، کافی نیست، می گوید: باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان‏‎ ‎‏است، فطرت خداخواهی است.‏

‏     این یکی از فطرت هایی است که هر کس هرچه بیابد، آن گم شدۀ خودش را نیافته،‏‎ ‎‏آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت می رود، قدرت مطلق‏‎ ‎‏می خواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم می رود، علم مطلق می خواهد،‏‎ ‎‏«علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال‏‎ ‎‏مطلقش را می خواهد و همه خدا رامی خواهند، خودشان نمی دانند. عذاب هایی که به ما‏‎ ‎‏می شود برای حجاب هایی که در ما هست. آن که حجاب ها را پاره کرده است، ارزش ها‏‎ ‎‏را می فهمد و رسیده به آن جایی که باید بفهمد.‏


دعوت به حق همراه با عمل به آن

‏     ‏‏مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که‏‎ ‎‏اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می رساند. آن کسی که‏‎ ‎‏این مناجات را گفته و همۀ ائمه هم به حسب روایت می خواندند، اینها، آنهایی بودند که‏‎ ‎‏وارسته از همه چیز بودند، مع ذلک آن طور مناجات می کردند، برای اینکه خودبین‏‎ ‎‏نبودند. هر چه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق ام دیگر،‏‎ ‎‏نه، امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات می کند، برای اینکه‏‎ ‎‏می بیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه‏‎ ‎‏کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد. هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی‏‎ ‎‏نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همۀ فطرت ها دنبال او‏‎ ‎‏هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمی فهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که می فهمند،‏‎ ‎‏آنها وارسته می شوند و می روند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این‏‎ ‎‏کمال انقطاع همین است که از همۀ این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند. ‏اِنَّهُ کانَ‎ ‎ظَلُوماً جَهُولاً‏ را که در آیۀ شریفه وارد شده است که ‏عَرَضْنَا الاَْمانَةَ عَلَی السَّموات وَالاَْرْضِ وَالْجِبالِ‎ ‎فَاَبَیْنَ‏ بعد می گوید: ‏اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً،‎[7]‎‏ بعضی می گویند که «‏ظلوماً جهولاً‏» بالاترین وصفی‏‎ ‎‏است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوماً» که همۀ بت ها را شکسته و همه چیز را شکسته؛‏‎ ‎‏«جهولاً» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از‏‎ ‎‏همه است. ما نمی توانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمی توانیم باشیم، لکن می توانیم‏‎ ‎‏در آن راه باشیم. شما آقایانی که می خواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید‏‎ ‎‏به صفات کذا، باید قدم اول را خودتان بردارید تا دعوت تان دعوت حق باشد، والاّ‏‎ ‎‏دعوت حق است، دعوت کن شیطان است، از زبان شیطان دعوت می کند انسان. آن هم‏

‏که درس توحید می گوید، آن هم همین طور است که اگر چنانچه در او آن منیّت باشد،‏‎ ‎‏زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان می گوید. شما آقایانی که‏‎ ‎‏می خواهید بروید در جاهای دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت‏‎ ‎‏خدای نخواسته، خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید.‏

قدرتهای دنیا منشأ گرفتاری ملت ایران

‏     ‏‏ما امروز مبتلا هستیم به دنیا و قدرت های دنیا، در هیچ وقت ایران این قدر ابتلا نداشته‏‎ ‎‏است، برای اینکه ایران یک گاو شیرده بوده است و پستان هایش را هم رها کرده بوده‏‎ ‎‏است که از او می دوشیدند، این آرامش بوده! آن آرامشی که در زمان سابق بود، این‏‎ ‎‏آرامش بود که یک گاو شیردهی پستان هایش را در دست دیگران قرار بدهد و هیچ‏‎ ‎‏حرف نزند. وقتی ایران همۀ مخازنشان را تحویل می دهد به غیر، دیگر چرا او را نگهش‏‎ ‎‏ندارند؟ چرا آرام نگهش ندارند؟ آرامش است، اما چه آرامشی، آرامشی که یک‏‎ ‎‏حیوانی دارد در مقابل یک انسان، امروز، آن نیست دیگر. امروز برای اینکه این انسان‏‎ ‎‏می خواهد ارزش انسانی اش را به دست بیاورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف‏‎ ‎‏است، غرب هم با او مخالف است و منطقه هم مخالف؛ داخل هم آنهایی که توجه‏‎ ‎‏ندارند، یا آنهایی که عناد دارند آنها هم مخالف. شما راه خودتان را به پیش بگیرید،‏‎ ‎‏وحدت خودتان را حفظ بکنید، خودتان را با جامعه، با مردم تطبیق بدهید؛ به این معنا که‏‎ ‎‏آنها را هم هدایت کنید و آنها را داشته باشید. این ملت است که شما را از آن قید و بندها‏‎ ‎‏آزاد کرد، و امروز هیچ قید و بندی از هیچ کشوری در گردن شما نیست، هیچ تعهدی‏‎ ‎‏ندارید به دیگران. ‏

محرومان حامیان اسلام و انقلاب 

‏     ‏‏امروز کشوری که غیرمتعهد است، ایران است. یک کشور دیگر پیدا نمی کنید که‏‎ ‎‏غیرمتعهد به معنای واقعی اش باشد و این به برکت این زاغه نشینان، این قشر محروم توده‏‎ ‎‏بوده است. آن که این همه جوان را داد این قشر محروم است. بیایند بشمرند، چند نفر از‏

‏آن مرفه ها، چند نفر از آنهایی که حالا نشستند و بدگویی می کنند برای جمهوری اسلام،‏‎ ‎‏از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهید دادند؟ اگر یکی پیدا کردید! مگر آن‏‎ ‎‏یکی از آنها منفصل شده باشد، ممکن است، ممکن است که یک نفر از آن خانۀ مرفه اش‏‎ ‎‏منفصل شده باشد و حزب الله شده باشد او برود، اما این کم است. هر چه شهید است‏‎ ‎‏می بینید که مال این قشر محروم است. محروم هم این طور نیست که فقط زاغه نشین‏‎ ‎‏محروم باشد، بازاری اش محروم است، کارگرش محروم است، کشاورزش محروم است‏‎ ‎‏و همۀ این قشرها محرومند و از همین هاست. آنی که الآن در جبهه دارد خدمت می کند،‏‎ ‎‏از همین قشر است. آنی که آن قدر زحمت دارد می کشد برای حفظ کشورش و برای‏‎ ‎‏حفظ اسلام، همین قشر هستند، اینها آقای ما هستند، اینها به ما منت دارند، با اینها با کمال‏‎ ‎‏تواضع رفتار کنید.‏

تبلیغات برای ایجاد اختلاف و ضربه به اسلام

‏     ‏‏امروز ایران از همه وقت ها مبتلاتر است؛ یعنی همه با او مخالفند. تبلیغات دنیا؛‏‎ ‎‏سرتاسر تبلیغات راه افتاده است برای اینکه اسلام را زمین بزنند؛ «صلح بکنید!». این‏‎ ‎‏برخلاف نظام انسانی است، برخلاف نظام اسلامی است، برخلاف ایدۀ انبیاست که با‏‎ ‎‏مفسد، با کسی که فساد به راه می اندازد و هر روز مفسده اش را دارید می بینید و به طبع‏‎ ‎‏مفسد است و مخالف همۀ چیزهای انبیا هست، صلح بکنید. این مخالف قرآن است،‏‎ ‎‏مخالف عقل است، مخالف اسلام است، مخالف ارزش انسانی است. اینهایی که از‏‎ ‎‏اطراف دارند می آیندایران و می آیند به تهران، و کفن پوش و غیرکفن پوش، و فریاد‏‎ ‎‏می کنند ما جنگ می خواهیم، اینها از این ملت نیستند؟ ملت همین است که می گوید ما‏‎ ‎‏باید صلح بکنیم؟ کدام ملت می گوید ما صلح بکنیم، جز آن مرفه ها و آنهایی که اسباب‏‎ ‎‏عیش شان فراهم نیست، یا آنهایی که متوجه نیستند. حملِ به صحتش، این است که یک‏‎ ‎‏دسته ای متوجه نیستند. ‏

‏     بنابراین، امروزی که همه با ما مخالفند، ما خودمان باید با هم باشیم. نمی گویم نیستیم‏

‏که الآن، اول شب گوش کنیم، ببینیم می گوید: «خوب، کی گفته است که مردم با هم‏‎ ‎‏مخالفند. چه، معلوم شد یک قضیه ای در کار است». خوب! می گویند اینها را. من در عین‏‎ ‎‏حالی که می گویم شما با هم هستید، می گویم بیشتر باشید، می گویم این را نگهش دارید.‏‎ ‎‏امروز همه با ما مخالفند، ما خودمان باید حفظ کنیم وحدتمان را؛ هر چه آنها خلاف کنند‏‎ ‎‏ما وحدتمان باید قوی تر باشد؛ هرچه تبلیغات آنها زیاد بشود ما باید وحدتمان زیادتر‏‎ ‎‏بشود. آنها همه تبلیغات را برای این می کنند که اختلاف ایجاد کنند. آنها ایادی شان در‏‎ ‎‏همه جا راه افتاده است برای اینکه، در ایران خلاف ایجاد کنند، از غیر ایران هم از هیچ‏‎ ‎‏جا نمی ترسند، برای غیر ایران هم از هیچ جا تبلیغ نمی کنند. شما دیدید که در انگلستان‏‎ ‎‏چندین ماه ـ قریب یک سال ـ اعتصاب بود، حرفی نبود، انگلستان است دیگر، اعتصاب‏‎ ‎‏است. اگر چهار نفر آدم در یک جایی فرض کنید اعتصاب بکند، آن تا آخر هر روز گفته‏‎ ‎‏می شود که در ایران اعتصاب است! چه شده! چند نفر آن جاست! این چند نفر هم‏‎ ‎‏نمی گویند، می گویند «کارخانه ها از کار افتاد».برای اینکه اینها تمام دلخوشی شان به‏‎ ‎‏«روز کارگر» بود، من مواظب بودم. اینها روز کارگر را خیال می کردند که الآن این‏‎ ‎‏کارگرها برای آنها سینه می زنند. روز کارگر آمد و گذشت و کارگرهای عزیز ما بیشتر از‏‎ ‎‏سابق در صحنه بودند و فریاد هم می زدند که ما می خواهیم خدمت کنیم. مگر برای من‏‎ ‎‏خدمت می کنند که اگر من بد شدم خدمت نکنند؟ برای خدا دارند کار می کنند، برای‏‎ ‎‏کشور خودشان دارند کار می کنند این کشوری که همه چیزش را دیگران می دادند، حالا‏‎ ‎‏مشغولند، خودشان دارند اصلاح می کنند، دارند کار می کنند، همه چیز را دنبالش هستند‏‎ ‎‏که بسازند و می توانند. وقتی بنا شد که همه برای یک مقصد و آن مقصد، مقصد الهی‏‎ ‎‏است، نه مقصد دنیایی که چون من حالا به آن نرسیدم پس ول کنم. مقصد الهی است،‏‎ ‎‏خدا هست، قیامت هست و ما مسئولیم. مقصد الهی است، یک مقصد الهی را که با این‏‎ ‎‏چیزها نمی شود به همش زد. فرض کنید که چهار نفر هم یک جایی بنشینند با هم یک‏‎ ‎‏صحبتی بکنند و بگویند «مردم هم این طور می گویند»، اما این مسئله این طور نیست،‏‎ ‎‏خوب است همۀ ما بیدار بشویم و خدا همه را بیدار کند. ‏


خدمات نظام جمهوری اسلامی به اسلام

‏     ‏‏و من امیدوارم که دراین ماه مبارک رمضان که ماه خداست، همه موفق بشوید به اینکه‏‎ ‎‏دعا کنید برای اسلام. در رأس ادعیه تان دعای برای اسلام باشد؛ در رأس ادعیه تان‏‎ ‎‏دعای برای جمهوری اسلامی و بقای جمهوری اسلامی باشد. خدمت هایی که جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی در این چهار ـ پنج سال به اسلام کرده است، در طول تاریخ ـ غیر از زمان انبیا ـ‏‎ ‎‏نکرده کسی، آن قدر خدمتی که این کرده. هر کس ببیند، هرکس مخالف این حرف است‏‎ ‎‏بیاید صورت شماری کند، ریز بدهد. زمانِ آن جا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟‏‎ ‎‏قاجار آرامترینشان بود، زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است؟ دیگر زمان پهلوی‏‎ ‎‏را که همه می دانید چه خبر بود. این کمال بی انصافی است که یک کسی بگوید «آن وقت‏‎ ‎‏هم مثل حالا، حالا بدتر از او». یا کمال بی اطلاعی، لجاجت، انسان لجاج، وقتی لجاجت‏‎ ‎‏پیدا می کند نمی داند خودش هم چه می کند. می گویند که یک دسته ای از اهل جهنم که‏‎ ‎‏در عذاب بودند یک وقت دیدند آرام شد ـ در روایت است ظاهراً ـ گفتند چه شد؟ گفتند‏‎ ‎‏«پیغمبر عبور می کند» گفتند «درها را ببندید نبینیم». آن کسی که جهنمی هست این طوری‏‎ ‎‏است، «درها را ببندید» با اینکه آرام شده است، با اینکه عذاب را برداشتند. عذاب باشد،‏‎ ‎‏لکن پیغمبر نباشد! فساد باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! در خیابان ها آن مفسده های‏‎ ‎‏علنی باشد، لکن جمهوری اسلامی نباشد! اینها یک دردی است که دوای او پیش‏‎ ‎‏حضرت عزرائیل‏‎[8]‎‏ ـ سلام الله علیه ـ است.‏

‏    ‏‏و خداوند همۀ این دردها را شفا بدهد. و امیدوارم که همۀ ما موفق بشویم به عمل‏‎ ‎‏کردن به رضای خدا. و خداوند این اسلام را، جمهوری اسلامی را نگه دارد. و ما را موفق‏‎ ‎‏کند که به لقای جمال مبارک امام زمان ـ سلام الله علیه ـ موفق بشویم.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ اشاره است به آیۀ 5، سورۀ قصص.
  • ـ مهدی موعود عج.
  • ـ آقای شیخ ابوالقاسم قمی، از علمای بزرگ قم در اوایل تأسیس حوزۀ علمیّه قم که به سال 1352 ه . ق. در گذشته است.
  • ـ آقای شیخ مهدی حِکَمی، از علمای مهم قم و صاحب کرامات اخلاقیّه در اوایل تأسیس حوزۀ علمیۀ قم.
  • ـ آقای میر سید محمد برقعی، از علمای مبرّز قم که فرزند ارشد مجتهد بزرگ قم یعنی مرحوم سید عبداللّه برقعی بود.
  • ـ آقای میرزا محمد ارباب قمی، از علمای بزرگ و محدثین عالیمقام که در اوایل تأسیس حوزۀ علمیۀ قم دار فانی را وداع گفتند. وی جدِّ آقای شهاب الدین اشراقی داماد امام خمینی است.
  • ـ سورۀ احزاب، آیۀ 72: «انّا عَرَضْنا الاَْمانَةَ عَلَی السَّمَواتِ وَالاَْرْضِ وَالْجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاِنْسان اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهولاً.» ما بر آسمانها و زمین و کوهها، امانت را عرضه داشتیم، همه از تحمّل آن امتناع ورزیده واندیشه کردند تا انسان آن را پذیرفت و انسان هم بسیار ستمکار و نادان بود.
  • ـ یکی از چهار فرشتۀ بزرگ که مأمور به گرفتن جانها می باشد.