قرار بود اعضای کانون نویسندگان ایران برای دیدار با امام به محل اقامتشان بروند. آن روزها دیدارها در مدرسه علوی انجام می شد. سیمین دانشور هم از اعضای این کانون بود که برای ملاقات رفته بود.
با مشاهدۀ روش امام، ابهت اینکه اگر کسی حرف مرحوم نائینی را بلد نباشد چیزی ندارد برای ما از بین رفت
یک روز در نجف به امام عرض کردم شنیدهام شما فرمودهاید طلبههای قم نباید بیایند به نجف.
على اظهار علاقه کرده بود که با آقا به حسینیه برود
امام در مسائل فقهى و علمى، بسیار تبحر داشتند.
مدتی که در نجف بودم، درس امام به غیر از درس آقاى بروجردى از درسهاى دیگر شلوغتر بود.
هنگامى که امام در مجلس عمومى بودند، کسى جرأت غیبت کردن یا تهمت زدن نداشت و روح معنوى در مجلس حاکم بود
بچهها با ترفند خاصى عکس امام را روى دیوار کشیده بودند و جورى هم کشیده بودند که عراقىها متوجه آن نشوند.
آقاى شوشترى پیرمردى بود که قارى قرآن و متدین بود؛ ولى دو سال بود که فلج شده بود
وقتى به تهران برگشتم به محض اینکه آقا را دیدم گفتم آقا شما یک اگر گذاشتید و در را به روى ما بستند.
یکی از مؤمنان با یک واسطه از من خواسته بود که از حضرت امام لباسی را بخواهم که در آن، نماز خوانده باشند.
امام در اثنای درس به مستشکلین جواب کافی میدادند و اشکال طلاب را میستودند و میگفتند جلسۀ درس مجلس اموات نیست و باید طلبه اشکال کند.
در دفتر حضرت امام بودیم که ناگهان خبر دادند که نخست وزیرى و شوراى امنیت منفجر گردید.
امام هر روز نیمه شب قبل از اذان صبح براى نماز شب و دعا بیدار مىشدند...
من درایام تحصیل، خود را ملزم میدانستم که حداقل روزی یک بار امام را با همان سیمای ملکوتی و وقار ببینم.
وقتى براى اولین بار نگاهم به اتاق حضرت امام(س) افتاد بىاختیار پیش خودم گفتم: واقعاً مثل زندگى موسىبن جعفر(ع) است.
امام تابستان بعضی از سالها را به محلات تشریف میآوردند. حدود سال 1325 بود که ایشان تابستان آن سال به محلات آمده بودند.
امام در سال 1347 قمری در حالی که تنها 27 سال داشت تدریس فلسفه را آغاز نمود
ختم که تمام شد از بیمارستان به منزل امام تلفن کردند که حال صبیّه معجزهآسا عوض شده
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.