قرار بود اعضای کانون نویسندگان ایران برای دیدار با امام به محل اقامتشان بروند. آن روزها دیدارها در مدرسه علوی انجام می شد. سیمین دانشور هم از اعضای این کانون بود که برای ملاقات رفته بود.
یک سال بعد از فوت آیتاللّه بروجردى، امام براى درس به مسجد اعظم تشریف آوردند
در جلسه خصوصی مراجع تصمیم گرفته شد، روز نیمه شعبان جلوس رسمی مراجع تعطیل بماند.
امام فرمودند: من دست بیعتم را از شما برداشتم و راضى نیستم که یکى از شماها به زحمت و مشکل بیفتید.
بعد از بحث امام فتواى ایشان تغییر پیدا کرد و پس از این بود که بقاء بر میت را جایز مىدانستند. <
برداشت امام از مطالب الهى و فلسفى و از مطالب محىالدین عربى چیزى بود که در دیگران ندیدم و سراغ ندارم.
تولد حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ نزدیک بود، امام فرمودند: این همسایهها با این رفت و آمدهاى زیاد و شلوغیها، خیلى اذیت شدهاند، بهتر است هدیههایى برایشان بفرستیم
یک روز امام در بیمارستان قلب فرمودند که من باید از محیط بیمارستان بیرون بروم اینجا بیشتر مرا بیمار مىکند...
در عین حالی که ایام درسی بود، امام چنان لازم دانستند که برای خاموش کردن آن غائله اسفانگیز درس حوزه را تعطیل فرموده و حدود یکماه در مشهد مقدس بمانند.
امام با دقت به عرایضم گوش کردند و سرانجام با آرامش غیرقابل تصوری دعا کردند
امام در نجف هر وقت میخواستند به حرم مشرف بشوند، همان طوری که خانم
امام با دستشان اشارهای کردند که نزدیک من نشوید و از کنار من حرکت کنید
در طول دفاع مقدس، با توجه به اینکه توفیق داشتم هشت سال در
مخالفت حضرت امام با لیبرالها به خاطر آن بود که آنها به اصل اسلامیت نظام به عنوان اولویت ثانوی توجه داشتند.
یک روز صبح که امام طبق روال قبلی جهت ملاقات وارد اتاق شدند تا چشمشان به سقف افتاد و وسایل فیلمبرداری از جمله چند روژکتور را که به سقف نصب شده بود دیدند...
یک شب هنگامی که امام طبق معمول هر شب برای زیارت مرقد مطهر حضرت علی علیهالسلام از منزل خارج شدند، یکی از عناصر سازمان امنیت عراق به ایشان نزدیک شده و از امام دربارهٔ گذرنامه یا برگ اقامت ایشان سؤال کردند.
امام از روزی که وارد نجف اشرف شدند تا روزی که از نجف مهاجرت کردند هر شب 3 ساعت که از شب (مغرب) میرفت، در زمستان و تابستان، هوای سرد یا گرم، ایشان در حرم حضرت علی(ع) بودند و حرمشان ترک نمیشد.
از ویژگیهای حضرت امام (قدسسره) که از این حیث بینظیر یا کمنظیر بودند، قوت قلب و شجاعت خدادادی بود و به عبارت دیگر ارتباط ایشان به خداوند متعال و قوۀ ایمان و اعتقادش به خدای متعال و توجهش به وی و انقطاعش از ماسوی بود.
نقل کردهاند که زمان رضا شاه ملعون، حضرت امام بلیط اتوبوس تهیه مىکنند تا از قم به تهران سفر کنند...
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.