قرار بود اعضای کانون نویسندگان ایران برای دیدار با امام به محل اقامتشان بروند. آن روزها دیدارها در مدرسه علوی انجام می شد. سیمین دانشور هم از اعضای این کانون بود که برای ملاقات رفته بود.
حاج احمد به مزاح مىگوید: آقا در این وضعیت هم از شنیدن اخبار رادیوى بیگانه صرفنظر نمىکنند! اگر هر کدام از ما به اندازه ایشان کار و تلاش مىکردیم، دنیا گلستان مىشد.
یکی از کارهایی که من میکردم، جاسازی رسالههای امام و ارسال آن به شهرستان ها بود.
امام در اولین ماه رمضان اقامت خود در نجف اشرف بین عموم روحانیون و محصلین حوزه علمیه نجف اعم از ایرانی، افغانی، هندی، پاکستانی، عرب و سایر کشورها وجوهی به عنوان مساعدت به طور مساوی تقسیم نمودند.
به دلیل اهمیتى که آقا براى درس و علم و دانش قائل بودند، همیشه ما را به این کار تشویق مىکردند.
در تاریخ اول مهرماه 1281 ، مطابق با سالروز میلاد با سعادت بانوى دوسرا، انسیۀ حورا، حضرت فاطمه زهرا(س)، از بانو هاجر خانم فرزندى در محلۀ سادات خمین دیده به جهان گشود که اهل خانه را در موجى از شادمانى فرو برد.
امام از دیدن آقای مطهری فوقالعاده خوشحال شدند و اصلاً حالتی به ایشان دست داد که از خود بیخود شدند.
امام سعى داشت کسانى که در درس ایشان شرکت مىکردند، با روح نقد آشنا باشند.
مرحوم شهید مطهری می گفتند که واقعاً اینطور بود که ما وقتی امروز درس امام را میگرفتیم تا هفته بعد حسابی تحت تأثیر آن درس بودیم.
حضرت امامخمینى(ره) در جلسههایى که بحث به صورت خودنمایى و جدال مطرح مىشد، سکوت مىکردند.
امام گفتند: من به همه گفته ام که اینجا را ترک کنید و هر جا می خواهید، بروید. آخر من تکلیفم با بقیه فرق می کند.
امام بزرگوار روی دلسوزی به حال اسلام کتابی به عنوان «کشف الاسرار» در رد کتاب «اسرار هزار ساله» نوشتند که در چاپ های اول و دومش ذکری از مولف در کتاب نیست.
حاج احمدآقا نقل مىکرد در مسئله شهادت حاجآقامصطفى حادثهاى پیش آمد که بیانگر روح تعبد حضرت امام نسبت به مسائل شرعى و احکام خداوند بود. در آن روز خانواده حضرتامام قصد داشتند ...
در کمتر جلسهای بود که امام از اساتید خود یاد نکنند. ایشان خود را مدیون اساتیدشان میدانستند و همیشه برای آنها طلب مغفرت میکردند...
اگر شما بخواهید شرکت بکنید، من این جلسه را تعطیل مىکنم. شما باید مقامتان در اجتماع محفوظ باشد
هنگامى که امام در عراق تبعید بودند، خانم به علت تنهایى، دختر دوازده سالهاى به نام زهرا ـ که پدرش عرب و مادرش ایرانى بود و بر اثر اختلافات خانوادگى وضعیت مشخصى نداشت ـ را به عنوان کارگر منزل قبول نمود.
حدود سال 1325 شمسی برای ادامه تحصیلات حوزوی وارد قم شدم. در مدرسه فیضیه حضرت امام را زیارت کردم...
در سال 1321 شمسی برابر 1361 قمری برای تحصیل به حوزه علمیه قم وارد و در مدرسه فیضیه حجره گرفتم و مشغول درس شدم. در یک روز تعطیلی دیدم ...
سابقه آشناییم با وجود مقدس آن انسان ملکوتی از سال 42 ـ 1341 است، زمانی که اولین اعلامیه آتشین خود را خطاب به عَلَم خائن صادر کرد. در آن زمان...
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.