قرار بود اعضای کانون نویسندگان ایران برای دیدار با امام به محل اقامتشان بروند. آن روزها دیدارها در مدرسه علوی انجام می شد. سیمین دانشور هم از اعضای این کانون بود که برای ملاقات رفته بود.
وقتى که از کوچههاى باریک و پیچ در پیچ قدیمى جماران عبور مىکنم، بار دیگر خاطره اولین دیدار برایم تداعى مىشود. امروز که سال ها از آن دیدار مىگذرد و اکنون فقط سایهاى از خاطره این محل و...
محیطی که در آن بودم مذهبی بود و همیشه بهترین وعاظ برای عزاداری امام حسین(ع) شرکت داشتند. در این مجالس با امام آشنا شدم...
سال دوازدهم که بودم تقریباً دو سالی میشد که به مسجد شیخعلی رفت و آمد داشتم. یک روز در مدرسهِ الهی سرِ کلاس نشسته بودم...
منزل ما در یکی از محلات مذهبی و جنوبی شهر تهران یعنی خیابان شکوفه، میدان کلانتری، خیابان کرمان واقع بود. در نزدیکی ما مسجدی قرار داشت ...
خطر حمله موشکى و هوایى دشمن همچنان رو به فزونى است، بنابراین از گروه پرستاران خواسته مىشود تا وسایل کار خود را به زیر راه پله طبقه اول انتقال دهند و همانجا مستقر شوند ...
کلاسهاى درس امام، بسیار زنده و پر تحرک و پویا بود.
سیره و اندیشه امام، درس بیداری و عامل اعتلای روحی بود.
س
پایان سال تحصیلی طلاب (خرداد ماه) بود که «بحث غیبت» ادامه یافته بود. دوستان از ایشان در همان پایان جلسه درس در مسجد سلماسی تقاضا کردند که ...
منزل امام گذرقاضى بود. یک روز کمى از آفتاب مانده بود که من پشت سر ایشان مىآمدم. ضمن اینکه سؤال مىکردم، بحث تمام شد. هنوز به گذرقاضى نرسیده بود ایشان ایستاد و گفت
یکى از تاکیدات و توصیههاى حضرت امام این بود که به فرزندانشان توصیه مىکردند که به مادرشان احترام کنند
آرامش امام آن برادر را مجاب ساخت و تسلای خاطر همگان را فراهم ساخت
امام با آن روح قوى، در ضمن آنکه ادب اسلامى را رعایت مىکردند و به بزرگان و اشخاص دیگر احترام مىگذاشتند
یادم هست در ماههاى اول اسارت، مراسمى در آسایشگاه داشتیم
قبل از پانزده خرداد امام عادتشان این بود که از مسجد اعظم که خارج میشدند پیاده به منزل تشریف میبردند.
این بنده حقیر قدرى بعد از شهریور 1320 خورشیدى که براى تحصیل به قم مشرف شدم، حضرت امام سقىاللّه تربته را در مدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه در حالى که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام...
یکى از شاگردان امام براى تبلیغ به یکى از روستاهاى نزدیک قم میرفت. با توجه به احتیاج مردم آنجا به مسجد، دو نفر از مقلّدین امام گفتند ما در صورتى هزینه ساخت مسجد را میپذیریم که امام بیایند و کلنگ مسجد را بزنند. وقتى مطلب توسط مرحوم اشراقى به امام عرض شد، ایشان فرمودند: «من اهل این کارها نیستم. »
وقتى قرار شد طبق اصل قانون اساسى، مسئولین صورت دارایى خود را بدهند...
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.