درس تاریخ
نیلوفر در درس تاریخ همیشه شاگرد اول کلاس بود. معلم تاریخ همیشه از نیلوفر پیش بچهها تعریف میکرد و از آنها میخواست مانند او باشند. این موضوع رویا را کمی ناراحت میکرد. درس رویا خوب بود و در بقیهی درسها همیشه از دوستانش پیشی میگرفت، اما درس تاریخ رویا تعریفی نداشت. رویا به نیلوفر کمی حسادت میکرد. او پیش خود میگفت: این اصلاً انصاف نیست که نیلوفر تاریخش بهتر باشد. رویا از آن بچههایی بود که دوست داشت در همه چیز اول باشد و حاضر نبود قبول کند که کسی ممکن است در درسی از او بهتر باشد. سرانجام این حسادت، کار دست رویا داد. یک روز معلم تاریخ از بچهها خواست که یک تحقیق کامل دربارهی یک موضوع درسی انجام دهند. زمانی که قرار بود این تحقیقها را تحویل معلم دهند، فرا رسید. آن روز بود که رویا کار بسیار نادرستی انجام داد. او که از حسادت لبریز شده بود، به سراغ کیف نیلوفر رفت و تحقیق او را برداشت و داخل سطل آشغال انداخت. نیلوفر بیخبر از همه جا، وقتی معلم خواست که همه تحقیقها را تحویل دهند، دست در کیفش کرد اما هرچه گشت، تحقیقی پیدا نکرد. نیلوفر نمیدانست چه شده و بسیار تعجب کرد. او پیش معلم رفت و واقعیت را گفت. از آنجایی که این اولین بار بود که نیلوفر تکلیفش را نیاورده بود، معلم چیزی نگفت. اما از آنجایی که خداوند همیشه کمک میکند و نمیخواهد حقی از کسی ضایع شود، این بار هم به نیلوفر کمک کرد. یکی از بچهها در همان زنگ وقتی داشت از کنار سطل آشغال رد میشد، نوشتههای داخل آن را که همان تحقیق نیلوفر بود، پیدا کرد و به معلم داد. معلم وقتی اسم روی نوشتهها را خواند و متوجه شد متعلق به نیلوفر است، نیلوفر را خواست و تحقیق را به نیلوفر نشان داد. او از نیلوفر پرسید آیا میداند چه کسی ممکن است این کار زشت را انجام داده باشد. اما نیلوفر نمیخواست کسی را بیجهت متهم کند. معلم که از این اخلاق نیلوفر خوشش آمد، بدون اینکه تحقیق را بخواند، یک نمرهی مثبت برای نیلوفر گذاشت. به این ترتیب نیلوفر نه تنها در درس تاریخ موفق شد، بلکه یک نمرهی مثبت اخلاق هم گرفت.
ندا میرسلیمی، 12 ساله از یزد
و کینه، حیله و نفاق را کنار گذاشتهاند و میخواهند با دوستی و مهربانی در کنار هم زندگی کنند. به همین دلیل تو هم این بار به قول و قرارمان وفادار
مجلات دوست کودکانمجله کودک 509صفحه 40