مجله کودک 509 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 509 صفحه 35

همیشه غر میزند که: «چرا من نباید موتورسیکلت داشته باشم. من حالا ده سالم است و چیزی نمانده که شانزده سالم بشود. اگر کاسکِت بگذارم پلیس اصلاً نمیفهمد.» یکی دیگر از چیزهایی که همیشه در موردش غر میزند این است: «چرا برای من میز بیلیارد نمیخرید؟ میتوانید توی پارکینگ بگذاریدش. آن جا فقط یک مشت ابزارهای قدیمی و یک ماشین است که به درد نمیخورند. خودم به محض این که فوتبالیست معروفی شدم یکی برای خودم میخرم.» بابا بعضی وقتها جلوی مارتی مینشیند و به غُر زدنهایش گوش میکند. میگوید مارتی از سریالهای خندهدار تلویزیون خیلی جالبتر است. بابا میخندد و میگوید: «میز بیلیارد به جای ماشین توی پارکینگ؟ مارتی، پسرم، تو چهقدر بانمکی.» مارتی از این جوابها خوشش نمیآید. برای همین قهر میکند و با اخم و تَخم میرود. یک بار وقتی مارتی بعد از قهر کردن برگشت، بابا یک مجسمهی اسکار مقوایی را به عنوان بهترین هنرپیشه به او جایزه داد. اسم من ویل است و دومی هستم. بعد از من برادر دومم دانی است که مشکل همیشگیاش موهایش است. هرقدر مامان آنها را میشوید یا شانه میزند باز هم درست نمیشوند. - مامان، پشتش هنوز سیخ ایستاده. مامان پشت سر دانی دست میکشد و میگوید: «حالا خوب شد؟ برو دیگه دانی.» - نه مامان، هنوز سیخ است. - نه، نیست. دانی، تو در مورد موهایت وسواس داری. موهایت خیلی هم خوب است. حالا برو، مدرسهات دیر میشود... کتاب بدترین پسر دنیا با قیمت 1300 تومان در دسترس شماست. پایین انداخت و عرق سردی روی پیشانیاش نشست. مار سیاه به صحبت ادامه داد و گفت: «بارِ دوم از آسمان روباه و شغال بارید. این

مجلات دوست کودکانمجله کودک 509صفحه 35