عباسعلی سپاهی یونسی
اسبوگاری
اسب از گاری خود دلگیر است
اسب از گاری خود بیزار است
همهی زندگیاش یک جور است
همهی زندگیاش تکرار است
توی تهران پر از آهن و دود
اسب بیحوصله و غمگین است
«کاش میشد که به ده برگردم»
روز و شب ورد زبانش این است
خواست تا تعبیر این خواب را پیدا کند. قبول کرد. آن وقت مرد اجازه گرفت و از قصر بیرون آمد و به سرعت خودش را به لانه مار رساند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 509صفحه 6