تنها همین و پس از این هم
دیگر گلایه نخواهم کرد
در پای نمرهی ناچیزی
هر روز گریه نخواهم کرد
نفرین به من که در این مدت
حرفی نمیزد و راضی بود
اینطور بود که ورزش هم
وقف علوم و ریاضی بود
حالا هرآنچه نمیدانم
با یک نگاه پر از شک شد
هرچه کتاب به دستم بود،
یک دفعه قایق و موشک شد
باید دوباره خودم باشم
باید به آینه برگردم
دیگر همیشه خداحافظ!
دیگر برای چه برگردم؟!
شرم سرش را پایین انداخت و حرفی نزد. مار سیاه گفت: «باشد، قهر نکن! فقط به من بگو اگر تعبیر خواب پادشاه را به تو بگویم، سهم من چهقدر است؟» مرد جواب
مجلات دوست کودکانمجله کودک 508صفحه 27