
قصهی پرندهها
3)یک دارکوب
آرام آرام به تنهی
درخت نوک میزد.
1)کوچولو یک پرنده بود، قد یک انگشت!
2)یک روز کوچولو پایین درختی نشسته 4)کوچولو پیش خودش گفت:«خب من هم میتوانم از درخت
بود که از بالای درخت صدای تق تقی شنید. بالا بروم و به تنهی درخت نوک بزنم!» و از درخت بالا رفت.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 46صفحه 20