فصل اول: نظم
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 1
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 2 نظم در جوانی
مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد، وقتی امام عیال گرفتند – خوب، معمولاً آدم وقتی تازه زن می گیرد قدری از اشتغالات معمولی روزانه اش دور می شود از کتاب و مطالعه – غروب پس از نماز جماعت می آمدند شام می خوردند و می خوابیدند. از آن طرف آخرهای شب بلند می شدند نماز شب و تهجد و مطالعاتشان را دنبال می کردند.
یک برنامه ای تنظیم کرده بودند که هم خانواده ناراحت نشود و هم به تهجد و مطالعه شان برسند.
الان چه ساعتی از روز است
کارکنان منزل امام در نجف اشرف از حرکت و سکون و خواب و بیداری و نشست و برخاست ایشان در می یافتند که چه ساعتی از شبانه روز است.
نظم روزانه در زندگی امام
امام تمام کارهایشان از نظم کافی برخوردار بود. بعد از چند روز که آنجا – نجف – ماندم متوجه شدم که در هر ساعت چه برنامه هایی دارند. حتی وقتی به ایشان نگاه می کردم می دانستم که ساعت چند است. گاهی از خانم درباره برنامه روزانه آقا
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 3 می پرسیدم، می گفتند اگر برنامه یک روز آقا را بگویم شما می توانید آن را در 360 روز ضرب کنید. امام دقیقاً روی نظم و برنامه عمل می کردند. به من هم توصیه زیادی در مورد نظم و برنامه ریزی داشتند.
نمونه کامل یک رفتار
حتی در حرکت و سکون امام هم، نظم و برنامه ویژه ای حکمفرمایی می کرد؛ مثلاً هنگامی که می خواستند از جا بلند شوند همیشه دست چپ را به زمین می گذاشتند و از جا برمی خاستند. یا وقتی که می خواستند برای تدریس بالای منبر بروند ابتدا پای چپ را بر روی پلۀ منبر نهاده با مکثی کوتاه بالا می رفتند و هنگام وارد شدن به منزل، مدرسه و مسجد نیز همیشه ابتدا قدم راست را به داخل می گذاشتند.
نظم امام در منزل
نظم و انضباط دقیق و موزون امام در شئون زندگی تا آنجا بود که افراد خانوادۀ ایشان – بنا به گفتۀ خودشان – از حرکات و کارهای امام حد و حدود اوقات را به دست می آوردند. از خدمتکار منزل ایشان نقل شده که گفته بود پیش از ظهرها آنگاه که حاج آقا برای وضو گرفتن از اتاق مطالعه بیرون می آیند، می فهمم که وقت طبخ برنج می باشد و اگر ناهار برنج داشته باشیم فوراً به آشپزخانه رفته اجاق را روشن می کنم.
تنظیم اوقات زندگی
امام حتی برای مطالعه و قرائت قرآن و کارهای مستحب و حتی زیارتها و دعاهایی که قرائت آنها در وقت خاصی هم وارد نشده وقت خاصی را تنظیم کرده بودند و هر کاری را روی همان زمان بندی و تنظیم خاص انجام می دادند به طوری که برای هر کس که مدتی با ایشان مأنوس و معاشر می شد مشخص بود که امام در چه ساعتی
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 4 مشغول چه کاری و انجام چه عملی هستند اگر چه فرد در حضور ایشان نبوده و فرسنگها از محضرشان دور و جدا باشد.
گفته بودم ساعت هشت بیایید
یک روز امام زنگ زدند و فرمودند شیر آب چکه می کند. قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست کنم. روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود که پشت در اتاق آقا بودم از ایشان اجازه گرفتم که وارد شوم شیر آب را تعمیر کنم. امام از داخل اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند من گفته بودم ساعت هشت، حالا برو فردا ساعت هشت بیا.
تعجیل کنید
امام همیشه کارهای خود را در ساعات معیّنی انجام می دادند. به طوری که وقتی خدمت ایشان می رسیدیم تا به انجام کار بپردازیم، باید در موعد مقرر کارمان تمام می شد تا امام به سایر امور بپردازند؛ در غیر این صورت ایشان تذکر می دادند که تعجیل کنید.
همان طور که حدس زده بودیم
برای اینجانب و برخی از دوستان دیگر که صبحها، اول وقت خدمت امام می رسیدیم مسلّم بود که ایشان سر ساعت هشت و دو سه دقیقه – یعنی پس از این که خلاصۀ اخبار را گوش می کردند – زنگ می زدند و ما برای گزارش کارها و انجام وظایفی که داشتیم خدمتشان می رسیدیم، به طوری که اگر یک روز این وقت به هشت و پنج دقیقه می رسید، می فهمیدیم که اتّفاق تازه ای افتاده و وضع و حال ایشان مناسب نیست و یا کسی نزدشان رفته و مانع زنگ زدن ایشان گشته است، به همین جهت،
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 5 خودمان به اتاق می رفتیم و همان طور که حدس زده بودیم...
برنامه منظم هفتگی امام
امام گذشته از نظم و انضباطی که در مجموعه شئون و کارهای خود داشتند به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان و غفلت از آن نمی شد. هر روز عبادت، قرائت قرآن، ادعیه، مطالعه های گوناگون، گوش کردن به اخبار یا قدم زدن، نرمش و حرکتهای ورزشی (که طبق نظر پزشکان معالج الزاماً، به منظور حفظ سلامتی خود انجام می دادند.) رسیدگی و پاسخگویی به مسایل شرعی و اجازات و استجازات و قبض وجوهات، ملاقاتها، معاشرت و انس با افراد خانواده، خوراک، نظافت و استراحتشان هر کدام به صورتی منظم و در موعد خود انجام می گرفت. همین نظم هم در برنامه هفتگی شان حاکم بود؛ مثلاً هر صبح جمعه بعد از شنیدن خلاصه اخبار ساعت هشت، آماده و راهی حمام می شدند. توفیق کیسه کشیدن امام در طول سالها نصیب پیرمردی مخلص شد که کارگر حمام عمومی جماران بود. او هر روز جمعه نزدیک ساعت هشت و پنج دقیقه آماده بود که با اشاره امام برای کیسه کشیدن وارد حمام شود. استحمام امام معمولاً بیش از یک ساعت طول می کشید.
اگر قراری داشتند عدول نمی کردند
امام نظم خاصی داشتند. کارهایشان در ساعتهایی معین انجام می شد یعنی خیلی دقیق بودند که در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و رأس ساعتی خاص بلند بشوند. اگر کاری داشتند یا با کسی قرار می گذاشتند، از آن هیچ عدول نمی کردند. یک راز موفقیت امام در این بود که در همۀ امور، نظم داشتند و از جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند. آن قدر دقیق و منظم بودند که واقعاً وقتی بنا بود ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر می شد همۀ اهل خانه نگران می شدند که آقا چرا چند دقیقه دیر کرده اند. یعنی همه بی اختیار به سوی اتاق آقا کشیده
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 6 می شدیم و می دیدیم مثلاً حاج احمد آقا رسیده و سؤالی از ایشان کرده و این باعث شده که آقا دیر برسند.
هر چیز در جای خود
گاهی که به اتاق امام می رفتم با اینکه انباشته از کتاب و کاغذ و یادداشت بود، مع ذالک هر کاغذ یا یادداشتی را می خواستند فوراً پیدا می کردند برای اینکه تمام آنها با نظم و در جای مخصوص به خود بود.
جدول شبانه روزی
امام برای کار روزانه شان جدولی داشتند که خود ایشان آن را تهیه کرده بودند؛ در آن جدول کارهای همه ساعات شبانه روز امام درج شده بود، به جز ساعاتی از شب که برای نماز شب و راز و نیاز با خدا از خواب برمی خاستند.
خیلی مرتب بودند
امام خیلی زیاد مرتب بودند، خیلی زیاد؛ یعنی از آن ساعت صبح که از خواب بیدار می شدند، هیچ نوع کارشان بدون برنامه نبود. از آن ساعت اول صبح تمام کارهایشان روی برنامه بود. بدون برنامه هیچ وقت زندگی نکردند. سر ساعت، مطالعه شان بود. سر ساعت، استراحت داشتند، سر ساعت، خوابشان بود. سر ساعت، رادیو گوش می کردند. و تمام کارهایشان، حتی عبادتشان سر ساعت بود، ما می دانستیم الان چه ساعتی است باید برویم پیش آقا، خودمان را مهیا می کردیم که الان ساعت استراحت آقاست، برویم آقا را ببینیم وگرنه وقتی ساعت عبادت بود، نمی توانستیم برویم، اگر وقت مطالعه و درس بود نمی توانستیم برویم، اگر ساعت کارهای دیگری بود؛ مثلاً زمان مطالعۀ گزارشهای مملکتی بود نمی توانستیم برویم، فقط
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 7 در ساعت استراحتشان – که در این موقع یک ربع یا بیست دقیقه قدم می زدند، و به این کار هم خیلی مقید بودند – خدمتشان می رسیدیم. امام هر روز نیم ساعت صبح، نیم ساعت عصر، قدم می زدند و ما در موقع قدم زدن ایشان و در زمان استراحتشان می توانستیم از آقا استفاده کنیم، صحبتی بکنیم، سؤالی بکنیم، یک جوابی بشنویم، یک احوالی بپرسیم.
امروز دیر از خواب بلند شدم
یک مرتبه امام نزدیکیهای ظهر از خواب بلند شده بودند، به من گفتند که ربابه، من امروز دیر از خواب بلند شدم، شما حواست جمع باشد ساعت یازده و نیم بیایی مرا بیدار کنی از خواب. من هر روز که می رفتم یازده و نیم در را باز کنم – هر چه دستم بود باز هم فراموش نمی کردم که باید آقا را بیدار کنم – تا در آشپزخانه را باز می کردم، می دیدم در حال وضو گرفتن هستند، دیگر خودم خجالت می کشیدم. مگر رویشان را برمی گرداندند و من به ایشان می گفتم: «آقا شما خودتون گفتید بیام بیدارتون کنم.» می گفتند: «خوب کردید که آمدید مرا بیدار کنید.» و خوب، بیدار بودند. تنها همان یک مرتبه اتفاق افتاده بود که ایشان ساعت دوازده بلند بشوند.
اگر می خواهید شام بیاورید
امام رأس ساعت یک که می شد در اتاق اندرونی بودند که زیر پله هاست، بعداً ناهار می کشیدیم برایشان می بردیم. تا ساعت دو هم اینجا بودند. بعد از ساعت دو، می رفتند برای استراحت. بعد هم ساعت چهار نوبت چایشان بود. من چند مرتبه رفتم که ایشان خواب بودند و دلم نمی آمد بیدارشان کنم. می رفتم قدم می زدم بلکه خودشان بیدار بشوند می دیدم نه، بعد اجباراً، آهسته آهسته می گفتم: «آقا، آقا جون.» یک دفعه تا صدایشان می زدم می گفتند: «بله» می گفتم چای برایتان آوردم. می آمدم از آشپزخانه بیرون تا بعد از ظهر - بعد از ظهر که می شد باز ساعت شش الی شش و نیم نوبت قدم
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 8 زدنشان بود. می آمدند قدم می زدند بعد می رفتند مشغول نماز می شدند. اخبار که شروع می شد آن را گوش می کردند. موقعی که می آمدند دستهایشان را بشویند برای شام خوردن، ما را «یا من بودم یا کبری خانم» صدا می زدند که اگر می خواهید، شام بیاورید. شامشان هم یک خورده ماست و خیار بود یا پنیر با خیار یا کاهو، یک چنین چیزهایی.
ده دقیقه به وقت شام مانده است
برادران فیلمی را از برنامه های انقلاب به فرانسه آورده بودند، پیشنهاد کردند به امام بگوییم که بعد از شام فیلم را ببینند. رفتم عرض کردم: «شام آماده است بیاورم؟» امام به ساعت نگاه کرده و فرمودند: «حالا ده دقیقه به وقت شام مانده است.» ساعات روز و شب امام چنان تقسیم بندی شده بود که ما بدون اینکه ایشان را ببینیم می توانستیم بگوییم که الان مشغول چه کاری هستند.
خدا به ما نعمتی داد
وقتی امام خبر شهادت مرحوم حاج سید مصطفی را شنیدند، هیچگونه ناراحتی و نگرانی در چهرۀ ایشان دیده نشد و حتّی آنطور که برادرمان حاج سید احمد آقا تعریف می کردند، امام گفتند: «خدا به ما نعمتی داد و حالا گرفت.»
ایشان خیلی قاطعانه در مقابل این فاجعه بزرگ و مصیبت کمرشکن ایستادگی کردند و در برنامه درس و نماز و مطالعاتشان کوچکترین تغییری به وجود نیامد. حتی برادرمان حاج سید احمد آقا می گفتند امام مشغول مطالعه کتابی بودند که من فکر کردم با این ضایعه ای که امروز به وجود آمده و امام یک چنین فرزند عزیزی را از دست داده اند خواه ناخواه نمی توانند درس مطالعه کنند و شاید برای اینکه خودشان را سرگرم کنند کتابی را جلوی خودشان گذاشته اند، اما بعد که دقت کردم روی نشانی که بر روی کتاب گذاشتند دیدم در یک روز حدود سیصد صفحه از آن کتاب را مطالعه کرده
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 9 بودند.
استفاده احسن از اوقات
امام برای تمامی ساعات شبانه روز خود، برنامه ای خاص داشتند، به طوری که ساعات مطالعه، عبادت و نیایش، رسیدگی به امور مسلمین و مملکت اسلامی، خواب و حتی امور شخصی ایشان برنامه و زمان مشخص داشت و همین امر باعث شده بود ایشان از تمامی ساعات عمر پربرکت خود به نحو احسن بهره گرفته و روحی والا و دور از توصیف داشته باشند.
امام اوقات روز را به گونه ای تقسیم کرده بودند که نه تنها روزنامه های صبح و عصر را می خواندند، بلکه توجه خاصی نسبت به مطالب منتشر شده از سوی رسانه های گروهی هم داشتند، به طوری که تقریباً تمامی برنامه های رادیو و تلویزیون و نشریات داخلی را کنترل می کردند.
نظم در برنامه یک روز
برنامه روزانه امام خیلی منظم است. یعنی برنامه یک روز ایشان را که تقریباً ضرب در 365 روز بکنیم برنامه سالانه ایشان مشخص می شود، از صبح که ساعت هفت به طرف دفتر کار و بیرونی خودشان می آیند ملاقاتها شروع می شود.
البته گاهی دکتر یک معاینه از ایشان می کند و یا احیاناً افرادی مثل آقای رسولی یا آقای توسلی آنجا هستند که آقای انصاری برنامه های کارشان را می دهد من در داخل قسمت آقایان نیستم که بدانم برنامه هایشان چیست ولی مسلماً ملاقاتهایی مثل عقد یا دیدارهای خصوصی است، که بعد از آن ملاقاتهایی است با آقایان سرتاسر کشور یا خانمها یا هر کسی که کار دارد. وقتی که کارهای کشوری با امام دارند و وقت قبلی گرفته اند که با ایشان در میان بگذارند این کارها هست. بعد از این کارها ایشان از آنجا ساعت حدود نه از طرف محل کار خودشان به بیرونی برمی گردند موقع قدم زدنشان
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 10 است. نیم ساعت قدم می زنند تا ساعت نه و نیم می شود. بعد به اتاقشان می روند که یک مقدار مطالعاتی دارند مثل بولتنهای خبری و گزارشاتی که از سراسر کشور برای ایشان می فرستند که همه مهر و موم است. خود ایشان همه را باز می کنند و مقید هم هستند و همه را مطالعه می کنند. مطالعه شان تا یک ربع به ده ادامه دارد یک ربع به ده میوه ای می آورند ایشان میل می کنند که مختلف است و بستگی به فصل دارد؛ مثل نارنگی، توت یا کاهو. بعد ایشان می خوابند یعنی ساعت 10 / 10 دقیقه می روند برای دراز کشیدن و تا ساعت 30 / 11 می خوابند (البته ما نمی دانیم خدا بهتر می داند که خواب هستند یا بیدار) ساعت 30 / 11 دقیقه ایشان بیدار می شوند که آماده شوند برای برنامه های نماز؛ یعنی وضو، قرآن و بعد هم نماز و نافله. تا ساعت یک و پنج دقیقه که می آیند برای ناهار. نماز که تمام شد، تا یک و پنج دقیقه حدود ده دقیقه وقت دارند که در آن ده دقیقه اگر از اولادها کسی باشد وقتی است که با آنها صحبت می کنند، اگر هم نباشد باز ایشان را می بینیم که مشغول مطالعه هستند که دنبالۀ مطالعات صبح است. ساعت یک و پنج دقیقه – دقیقاً – می آیند طرف خانم برای ناهار، ناهارشان تمام روزها آبگوشت است، آبگوشت لیمو. اگر احیاناً یک تغییری در آن بدهند چندان خوششان نمی آید. تنها آبگوشت لیمو را از همه بیشتر خوششان می آید البته اگر برنج یا خورشت هم باشد می خورند. بالاخره یک چیزی می خورند اما بقیه اهل منزل آبگوشت ندارند، چون آبگوشت مخصوص ایشان است. البته از نظر دقتی که برای غذا خوردن دارند حوله ای را با یک بند به گردنشان می اندازند حوله از بالا تا پایین دامنشان است و نایلون تقریباً محکمی است که داخل یک نایلون نازک است که آن را روی حوله می گذارند. همه چیزها باید منظم باشد. همه چیز هم باید دقیق باشد. هیچ کم و کسری از نظر نظم برنامه ناهار ایشان نیست؛ یعنی اگر احیاناً زیر بشقاب آبگوشت تغییر کند ایشان می گویند چرا؟ با این که زیر بشقاب ارتباطی با غذا ندارد. فقط یک بشقاب زیر کاسه آبگوشت می گذارند که همان بشقاب همیشگی است. کاسه غذا و قاشقها همه مخصوص خود ایشان است. بعد ناهار را که میل کردند چند دقیقه ای بعد از ناهار صحبت می کنند خصوصاً اگر ما آنجا باشیم یا دخترها و نوه ها باشند که البته در تمام طول این مدت رادیو همراهشان است و رادیو را گوش می کنند. مکالمات مجلس را
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 11 گوش می کنند. سخنرانیهای بین ساعت یک تا دو را حتماً گوش می کنند. قبل از ساعت دو می روند به طرف اتاق خودشان و اخبار ساعت دو را در اتاق خودشان گوش می کنند. تقریباً تا بعدازظهر که گزارشات خبری را مطالعه می کنند. بعد استراحت می کنند و درست ساعت چهار بلند می شوند و چای میل می کنند. بعد نیم ساعت راه می روند، سر ساعت ایشان قدم می زنند. امام وقتی که راه می روند ذکر می گویند. البته اگر رادیو مطلب مهمی نداشته باشد؛ اما اگر یک موقع خاصی از نظر سیاسی یا مسایل کشوری باشد حتماً به رادیو گوش می کنند و رادیویی دارند که بندش بلند است و به مشتشان می اندازند و گاهی همراه رادیو روزنامه می خوانند. گاهی هم تسبیح در دستشان هست ذکر می گویند. البته اینجا است که گاهی بچه ها (نوه ها) دور ایشان می آیند و دستشان را می کشند و راهشان را کج می کنند و ایشان هم حرفی نمی زنند. البته این در مواقعی است که نخواهند دقیقاً به رادیو گوش بدهند؛ اما اگر در مواقع خاص باشد هیچ اجازه نمی دهند که بچه ها دورشان بیایند یا ما صحبتی بکنیم و رادیو را حتماً گوش می کنند. ساعت 5 / 4 که راه رفتنشان تمام می شود یک چای میل می کنند البته اگر فصل تابستان باشد این برنامه یک مقدار تغییراتی دارد؛ یعنی این طور نیست که ساعت چهار ایشان همیشه از خواب بلند شوند، این بستگی به کوتاه و بلند بودن روز دارد. اگر روز بلند باشد و بعد از راه رفتن، ایشان مطالعاتی از اخبار مختلف روزنامه های صبح و عصر دارند از مسایلی که دقت می کنند سرمقاله است یا سخنرانیهایی که ایشان نظر خاصی روی آنها دارند و حتماً مقید هستند که خودشان مطالعه کنند. گاهی هم اگر خسته باشند یا ما آنجا باشیم برای اینکه ما خیلی بیکار نمانیم به ما می گویند شما برای من بخوانید. بعضی از مسایل را که مایلند حتماً بدانند و بخوانند برایشان می خوانیم. قبل از غروب باز قرآن می خوانند و بعد از قرآن وضو می گیرند و بعد دوباره قرآن می خوانند و بعد برای نماز آماده می شوند که نمازشان طبیعتاً همراه نافله است. بیشتر اوقات می روند داخل حیاط و زیر آسمان نماز می خوانند مگر اینکه هوا خیلی سرد باشد و ایشان احساس کنند که نکند سرما بخورند باز بر می گردند به جای خودشان و مشغول مطالعه می شوند. از کتابهایی که مقیدند مطالعه کنند کتابهای چاپ جدید است که روی آنها را با دقت نگاه می کنند. به همراه
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 12 روزنامه و مجله. و از زمانی که تلویزیون از عصر برنامه دارد دیگر رادیو را تقریباً کنار می گذارند و تلویزیون را تماشا می کنند چه کانال یک و چه کانال دو باشد. بعد از اینکه نماز را خواندند و مطالعاتی کردند یک ربع بیست دقیقه ای را دقیقاً یادم نیست که چه می کنند. شاید گاهی به رادیوهای بیگانه گوش می دهند، تا ساعت هفت بعدازظهر می شود. اخبار را چنان گوش می کنند که واقعاً فقط جواب سلام ما را می دهند یا خیلی که صحبت کنند با چشم احوالپرسی می کنند. یعنی باید ما ساکت باشیم و اگر خودمان در اتاق هستیم دیگر حتی با هم نباید صحبت بکنیم چون ناراحت می شوند، ولی حرفی نمی زنند. البته ما ملاحظه می کنیم. بعد از اخبار و گزارشات خبری اگر احیاناً مصاحبه و سخنرانی خاصی باشد حتماً آنها را گوش می دهند امام طبیعتاً از بعضی برنامه ها بیشتر خوششان می آید؛ مثلاً از برنامه خانواده خوششان نمی آید. یک وقت که من آنجا بودم و برنامه خانواده پخش می شد ایشان نگاه نکردند و تلویزیون را خاموش کردند. من گفتم که چطور؟ گفتند که اصلاً برنامه خوبی نیست. گفتم چرا؟ گفتند که خیلی تصنعی است و اصلاً خوب نیست. بعد از شنیدن اخبار یک ربع موقع نرمش ایشان است که دراز می کشند روی زمین و یک شمدی زیر سرشان می گذارند، آن طوری که طبق دستور دکتر هست که پایشان را بالا می آورند و پایشان را با زانوهاشان خم و راست می کنند تعداد این نرمشها را هم خودشان می شمارند. ایشان دستور شام را رأس ساعت نه می دهند البته تا شام حاضر بشود و برای ایشان بیاورند مقداری طول می کشد که باز ایشان تلویزیون تماشا می کنند. بعد از شام کارهای خاص خودشان را دارند که آنها را انجام می دهند که تا حدود ساعت ده طول می کشد. ساعت ده یا 10 / 10 دقیقه برای استراحت به اتاق خودشان می روند و ساعت دو نیمه شب برای نماز شب بلند می شوند (باز اینجا ساعات اندکی تغییر می کند، بستگی به فصل دارد. فصلها که عوض بشود تغییراتی در خواب و بیداری ایشان ایجاد می شود) ساعت تقریباً دو و نیم بیدار می شوند برای نماز شب تا نماز صبح نافله می خوانند بعد از اینکه نماز شب را خواندند یک فاصله ای است تا نماز صبح که در این فاصله یک قوطی دارند که در آن استفتائاتی را که دفتر جواب داده وجود دارد، بعضیهاشان را که مستقیماً باید خود ایشان ببینند دفتر در یک قوطی مقوایی
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 13 می گذارند و به امام می دهند که امام در این فاصله به آنها نگاه می کنند و بعد نماز صبح را می خوانند. بعد از نماز صبح استراحتی می کنند تا ساعت شش که بلند می شوند و نیم ساعتی را قدم می زنند و بعد از آن قرآن می خوانند. صبحانه ایشان را سر ساعت 30 / 6 دقیقه می برند و ایشان معمولاً قبل از ساعت هفت صبحانه شان را میل کرده اند. ساعت هفت دوباره به طرف دفتر خودشان می روند.
می توانم فکر نکنم
امام در برابر اصرار ما که از ایشان می خواستیم از خاطرات زندان و ترکیه برایمان تعریف کنند منظماً هر شب فقط ده دقیقه تعریف می کردند و نه بیشتر، چرا که این مدت زمان را به این کار اختصاص داده بودند و بعد به رختخواب می رفتند و می فرمودند: «اگرچه خوابم نمی برد اما ساعت خواب است.» من می گفتم: «توی رختخواب که بیدار هستید بالاخره فکر و اینها هم به سویتان می آید پس برایمان تعریف کنید» ایشان می گفتند: «نه، می توانم فکر نکنم» می گفتم: «اگر نیم ساعت در رختخواب می غلطید، خوابتان هم نمی برد فکر هم نمی کنید؟» می گفتند: «می توانم فکر نکنم.» من تا آن موقع عظمت آن حرف را نفهمیدم که چگونه می شود تسلّط انسان بر نفسش به حدّی باشد که حتی بتواند فکر هم نکند.
برنامه امام تغییر نمی کرد
همۀ برنامه های حضرت امام روی ساعت مشخصی انجام می گرفت. از استحمام گرفته تا قدم زدن، نماز، مطالعه و مرور مطالب سیاسی کشور و حتی دیدار با نزدیکانشان بر مبنای نظمی خاص بوده. نقل شده است که وقتی ایشان در قم بودند، مغازه داران آن شهر ساعتهای خویش را بر مبنای عبور امام تنظیم می کردند؛ مثلاً اگر امام رأس ساعت پنج از مقابل مغازه ای عبور می کردند، هر روز عبور ایشان رأس همین ساعت انجام می گرفت. امام حتی ساعت خواب مشخصی داشتند که رأس ساعت ده
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 14 شب می خوابیدند و نکته خیلی جالب این بود که هیچ موقع این نظم امام به هم نمی خورد. امام هر شب یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح نماز شب می خواندند و این امر هیچ موقع تغییر نمی کرد. همچنین نیم ساعت قبل از اذان ظهر شروع به قرائت قرآن می نمودند و درست وقت اذان برمی خاستند تا نماز را به جای آورند.
وقتی چای می بردم
آقا کارهایشان خیلی منظم بود؛ بعدازظهر ساعت یک ایشان ناهار می خوردند. صبح ساعت شش چای می خوردند که برایشان می بردم. نمی دانم چه موقع شب بلند می شدند که تا صبح بیدار بودند. وقتی من چای می بردم آقا در حال قرآن خواندن بودند. بعداً چای برایشان می بردم. چایشان که تمام می شد طبق معمول باید قدم می زدند.
تغییری در برنامه روزانه خود ندادند
در اواخر جنگ که برای مدتی تهران مورد تهاجم موشکی دشمن قرار داشت، روزانه گاهی بیش از ده موشک به تهران اصابت می کرد و تعداد زیادی از آنها یک خط منحنی را در شعاعی نزدیک به جماران تشکیل می دادند. اکثر ساکنان تهران و شمیران به شهرهای امن پناه برده بودند. امام علی رغم اصرار فراوان برای جابجایی و حداقل استفاده از پناهگاه به هیچ وجه در محل اقامت و در انجام کارها و برنامه های روزانه شان کمترین تغییری ندادند.
نظم امام باور نکردنی است
نظم امام باور نکردنی است؛ یعنی تا خود آدم نبیند باور نمی کند؛ مثلاً اگر عصر باشد و به ایشان بگوییم چای میل دارید بیاوریم، ایشان به ساعتشان نگاه می کنند و می گویند یک چند لحظه ای مانده یعنی چند ثانیه! ایشان چنین نظمی دارند که اگر
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 15 درست یک و ده دقیقه بعد از ظهر در را باز نکنند و به طرف اندرون نیایند همه دلواپس می شوند؛ به خاطر اینکه کارشان طوری تنظیم شده است که رأس ساعت یک و ده دقیقه در را باز می کنند و می آیند برای ناهار. سر ساعت و یا بهتر بگویم سر دقیقه به رختخواب می روند، سر دقیقه احیاناً غذا می خورند و سر دقیقه بیدار می شوند، ایشان روزی سه بار قدم می زنند، هر بار بیست دقیقه، و اگر وقت تمام نشده باشد، سه تا قدم بیشتر راه می روند، برمی گردند و داخل می شوند، چون معتقد هستند به اندازه آن سه قدم زود بوده مثلاً برای داخل شدنشان! نظم ایشان چیز غریبی است و همیشه بوده، یعنی از دوره جوانی شان. اتفاقاً من چند روز پیش برخورد کردم با یک مسأله ای که دیگر دیدم خیلی ایشان انگار دقت دارند، گفتم: «شما مثل اینکه نظم را زیاد کردید، دیگر دقتتان خیلی شده»، امام خیلی جدی گفتند: «نه خیر همیشه این طور بوده!»
ایشان این طور نیستند که بفرض اینکه من الآن وارد شدم چون دخترشان هستم، حالا بنشینم به صحبت، این در کار نیست، با یک سلام وارد می شویم و می نشینیم چون ایشان یا رادیو گوش می کنند یا تلویزیون نگاه می کنند، یا نامه های رسیده را می خوانند، یا اخبار رسیده را مطالعه می کنند. یک دقیقه امام بیکار نیستند، حتی در حمام رادیو همراهشان است و یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان است، گاهی چون خیلی دقیق هستند نسبت به جواب مسأله، اگر ما مسأله ای (سؤالی) داشته باشیم و اگر تلویزیون برنامه خیلی مهمی نداشته باشد، آن را خاموش می کنند و می آیند و ما باید در چند لحظه مطالب را جور کنیم و مطرح کنیم و جواب بگیریم. آن هم به خاطر اینکه وقت تلف نشود. من می توانم با اطمینان بگویم که ایشان اصلاً وقت تلف شده ندارند.
ورزش را رها نمی کردند
شبی امام دراز کشیده بودند و داشتند طبق برنامه، ورزش و نرمش انجام می دادند. از تلویزیون هم برنامه ای پخش می شد که امام به آن نگاه می کردند. از بالای سرشان که نگاه کردم دیدم در عین اینکه دارند حرکات نرمش شان را می شمارند، به تلویزیون هم نگاه می کنند. برنامه ایشان اینگونه نبود که در این مواقع به خاطر دیدن تلویزیون، برنامه
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 16 ورزش را رها کنند. ایشان طبق برنامه چون زمان، زمان نرمش بود این کار را دنبال می کردند.
هر مرتبه نیم ساعت قدم می زدند
امام روزی سه مرتبه و هر بار حدود نیم ساعت قدم می زدند این اوقات عبارت بودند از صبحها ساعت هفت تا هفت و نیم و نه تا نه و نیم و بعدازظهرها ساعت چهار تا چهار و نیم.
راه رفتن ایشان با ذکر تنظیم می شد
امام در طول زندگی خود غیر از برنامه ذکرهایی که داشتند، سه بار قرآن می خواندند. ذکرهای ایشان با برنامۀ راه رفتنشان تنظیم شده بود و مثلاً اگر می خواستند نیم ساعت راه بروند، این نیم ساعت را به ذکر گفتن مشغول بودند و هنگامی که ذکرشان تمام می شد، از راه رفتن نیز باز می ایستادند. یعنی نیم ساعت راه رفتن ایشان با ساعت تنظیم نمی شد بلکه با ذکرهایشان تنظیم می شد.
هر روز قدم می زدند
امام روزی سه بار و هر بار در حدود نیم ساعت راه می رفتند ولی اگر ناراحتی احساس می کردند از ایشان خواهش می کردیم که موقتاً دو سه روزی راه رفتن را ترک بکنند و استراحت بکنند و ایشان می پذیرفتند.
در ترکیه منظم قدم می زدند
امام در ترکیه روزهای جمعه می رفتند مسجد سبز، به اصطلاح مسجد کبود. البته مسجد دیگری هم بود که امام آنجا هم می رفتند. بعد از مدتی محل اقامت امام را که
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 17 ساختمانی دو طبقه بود با یک ساختمان شش طبقه سفید عوض کردند جلوی این ساختمان، بیمارستان عمومی غیردولتی قرار داشت. امام در محوطه جلوی آن بیمارستان قدم می زدند. یکی از پیرمردهای آنجا می گفت: من آن موقع سرباز بودم امام در وقت معینی می آمدند و از این خیابان می رفتند و برمی گشتند.
نظم حتی در سلول انفرادی
وقتی پس از دستگیری امام در شب پانزده خرداد ایشان را به تهران بردند مدت نوزده روز آقا را در یک محلی نگه داشتند. سپس به مدت 24 ساعت به یک سلول انفرادی بردند. خود امام می فرمودند طول آن سلول چهار قدم و نیم بود و من سه تا نیم ساعت طبق روال همه روزه ام در آنجا قدم زدم.
بعد از نماز صبح قدم می زدند
پیاده روی و قدم زدن امام مشهور است. بارها گفته اند و نوشته اند. بنده هم اطلاع داشتم که امام هیچ گاه قدم زدن و پیاده روی را ترک نکرده اند. در ایام جوانی با دوستان خود اغلب روزها به باغهای اطراف قم می رفتند و ضمن تفریح سالم مباحثه هم می کردند. بیشتر روزها تا بعد ازظهر در بیرون بوده اند و از هوای آزاد و فضای باز استفاده می کردند. قسمتی از اینها مربوط به ایام خفقان عهد رضاخانی و قسمتی هم خواست خود آنها بوده است که مانند فلاسفه مشّایی قصد داشتند در حال گردش و تفریح و در فضای باز درس بخوانند و مباحثه کنند، یا صرفاً قدم بزنند و پیاده روی کنند. در قم می شنیدم که می گفتند آقای حاج آقا روح الله هر صبح زود بعد از نماز صبح و خواندن تعقیبات تا طلوع آفتاب در باغ جنب خانه شان یا در زمین پشت باغ مشغول قدم زدن است. خانه امام در قم واقع در محلۀ یخچال قاضی، و آخرین خانه بود. بعد از خانه، باغ انار و انجیر و بعد از آن زمین هموار بود. ما آن را دیده بودیم. می گفتند امام با اجازه صاحب باغ در تابستان و زمستان صبحها در این باغ و آن زمین هموار تا
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 18 طلوع آفتاب مشغول قدم زدن است. هنگامی که امام دچار ناراحتی قلب شدند و ایشان را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب بستری کردند، روزنامه ها نوشتند روزی امام از پنجره نگاه به زمین پر برف بیرون بیمارستان کرده، و گفتند اگر دکتر اجازه می داد می خواستم قدری روی این برفها راه بروم! اصرار امام به قدم زدن و پیاده روی در هر حال را اطلاع داشتم که همیشه صبحها و عصرها حداقل نیم ساعت آن را معمول می دارند، و در همان حال هم روزنامه یا مجله می خوانند یا نامه ها را مطالعه می کنند و بیکار نبودند، ولی وقتی در سال 1347 به نجف اشرف رفتم و خدمت امام رسیدم دیدم حیاط خانه ایشان تقریباً بیست متر مربع بیشتر نیست. پیش خود گفتم امام در این حیاط کوچک با دیوارهای بلندی که دارد آن هم در هوای گرم نجف چطور می تواند قدم بزند؟ این فکری بود که درست نمی توانستم جوابی برای آن بیابم، تا این که روزی خانم دباغ نمایندۀ مجلس شورای اسلامی که مدتی را افتخاراً در خانه امام خدمت کرده بود، ضمن نطق پیش از دستور خود گفت: امام هیچ گاه قدم زدن را ترک نکرده اند، حتی در نجف اشرف که حیاط خانه شان بسیار کوچک بود، از پشت بام برای قدم زدن استفاده می کردند! تردیدم برطرف شد زیرا می دانستم که پشت بامهای نجف با دیوار بلند محدود است، به طوری که شخص ایستاده دیده نمی شود. همین نیز باعث شده بود که امام صبح و عصر هر روز قدم زدن معمول خود را از حیاط کوچک منزل اجاره ای شان به پشت بام منتقل کنند.
روزی نیم ساعت روی پشت بام راه می روم
زمانی که در نجف اشرف سکونت داشتم، ناگهان وضع مزاجی من از نظر قلبی، کبدی، استخوانی و ... به هم ریخت. سرانجام به کوشش بعضی از نزدیکان برای آزمایش و معالجه به انگلستان رفتم، دکتر معالجم در آنجا پس از آزمایشها و عکسبرداریهای گوناگون به من اطلاع داد که هیچ نوع بیماری خاصی ندارم. حرف او با توجه به حال خودم و آنچه که در نجف به من دست می داد، بسیار متعجبم کرد. وقتی علت کسالتم را از دکتر پرسیدم، گفت: «این عوارض مربوط به مغز شماست. شما طلبه ها هیچ کار
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 19 بدنی انجام نمی دهید، تمام فعالیت شما مطالعه و بحث کردن است. به همین دلیل به مغز شما فشار می آید. مغز هم مانند بدن است. وقتی خسته شد، به استراحت نیاز دارد، وقتی این امکان برایش فراهم نشد، کار دیگر اعضای بدن مختل می شود. بنابراین چاره در آن است که قدری در کارتان تجدید نظر کنید و کمتر کار کنید. بعد هم راه بروید. هر روز راه بروید. از یک – دو کیلومتر گرفته تا بیشتر از آن. هر چقدر می توانید راه بروید. به این ترتیب حالتان خوب می شود و سلامت خود را به دست می آورید.» بعد مقداری دارو تجویز کرد. وقتی علت تجویز دارو را پرسیدم، گفت: «ایرانیها این طوری هستند، اگر به آنها دارو ندهی، فکر می کنند که دکتر چیزی نمی فهمد.»
وقتی به نجف مراجعه کردم، خدمت امام رفتم. ایشان پرسیدند: «قضیه چی شد؟»
گفتم: «آقا! دکتر آنجا دردی را تشخیص داد که این درد مربوط به حوزۀ علمیه نجف اشرف، حوزۀ علمیه قم، حوزه علمیه مشهد، اصفهان و خلاصه تمام دانشگاههای ماست.»
فرمودند: «چطور؟»
من هم عین ماجرا را برایشان تعریف کردم. ایشان تشخیص دکتر و شیوۀ معالجۀ او را بسیار تحسین کردند و سرانجام فرمودند: «خیلی خوب است.»
وقتی نظر امام را شنیدم، پرسیدم: «آقا! شما حاضرید صبحها در خدمتتان باشم و با هم راه برویم؟ نیم ساعت – یک ساعت قدم بزنیم و بعد هم برگردیم؟»
ایشان فرمودند: کار خوبی است. گفتم: «پس اجازه می دهید فردا ماشین بیاورم؟». فرمودند: صبر کن، فردا شب به شما می گویم. فردا شب خدمت امام رفتم تا بپرسم که برای چه ساعتی ماشین را حاضر کنم. اما ایشان فرمودند: من شروع کرده ام. پرسیدم: «کجا؟». فرمودند: روی پشت بام. (پشت بام خانه های نجف به گونه ای ساخته شده اند که به خانه های مجاور دید ندارد. چرا که دورتادور آن دیوار است.) امام اضافه کردند: من روزی نیم ساعت روی پشت بام راه می روم.
این جریان متعلق به بیست و هفت یا بیست و هشت سال پیش است. از همان
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 20 روزها امام قدم زدن روزانۀ خود را شروع کردند و تا آخرین روزهای عمرشان آن را ادامه دادند. حتی هنگامیکه در پاریس بودند نیز راه رفتن و قدم زدن خود را قطع نکردند.
روزی سه بار پیاده روی
امام روزانه سه بار و هر بار به مدت 25 دقیقه پیاده روی می کردند. که در این اوقات کارهای دیگری که امکان انجامش را هنگام راه پیمایی داشتند انجام می دادند؛ به طور مثال یکی از برنامه های ایشان هر صبح هنگام قدم زدن گوش دادن به جلسات مجلس بود که از رادیو پخش می شد.
ساعت قدم زدن دیر شد
ما جلسه ای خدمت ایشان داشتیم نشسته بودیم. بحث ما طول کشید. زیاد صحبت کردیم، وسط صحبت، امام یک وقت به ساعت نگاه کردند، فرمودند که ساعت قدم زدن دیر شد. رأس ساعتی که پزشکان به ایشان می گفتند باید قدم بزنید ایشان بلند می شدند و قدم می زدند.
پشت بام قدم می زدند
در نجف همه می دانستیم که امام نیم ساعت مانده به غروب، در پشت بام قدم می زنند. چون به کوچه نمی توانستند بروند، طبق برنامه ای که داشتند بالای پشت بام قدم می زدند.
به امام بگویید ما می ترسیم
امام در نجف که بودند روزی یک ساعت در سه نوبت قدم می زدند که این برنامه
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 21 در پاریس هم انجام می شد و پلیس فرانسه که از محل اقامت امام مراقبت می کردند به ما پیغام دادند که به امام بگویید پشت شیشه اتاقشان ظاهر نشوند چون ما می ترسیم.
من هم کار خودم را می کنم
یک بار مرحوم آقای اشراقی تعریف می کردند: «گفتیم آقا! پلیس فرانسه ناراحت است. آنها این واهمه را دارند که مبادا در هنگام قدم زدن نتوانند امنیت شما را تأمین کنند.»
اما امام می فرمودند:
آنها به وظیفۀ خود عمل کنند. من هم کار خودم را می کنم.
بالاخره هم پلیس فرانسه مجبور شد که بر تعداد نگهبانها و مراقبان بیفزاید. و امام هم دست از برنامۀ روزانۀ قدم زدن خود برنداشتند و تا آخرین روز حیات خود نیز آن را ادامه دادند. حال آنکه من، که پزشک مستقیماً دستور داده بود که پیاده روی داشته باشم، تنها برای مدتی این برنامه را رعایت کردم. اما امام به محض اینکه تشخیص دادند که این برنامه، عمل مفیدی است، آن را انجام دادند و پیگیری کردند.
نظم روزانه
امام در ساعت دهِ شب به بستر می روند و ساعت دو بامداد از خواب برمی خیزند و صبح مدت بیست دقیقه ورزش (نرمش) می کنند. در بعد از ظهر مدت یک ساعت پیاده روی می کنند و پس از شام نیز یک ساعت و نیم این کار را انجام می دهند.
نظم حتی در زندان
خصوصیت جالبی که امام داشتند این بود که هم مواظب جنبه جسمی و هم جنبۀ
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 22 روحی خود بودند. در جنبۀ جسمی خیلی مواظب حفظ صحت و سلامت خود بودند و آن فعالیتی را که مناسب وضع مزاج و سن شان بود مراعات می کردند. امام مقید بودند روزی یک ساعت دور حیاط منزل پیاده روی کنند. مرحوم حاج آقا مصطفی می گفتند آقا در این 24 ساعتی که اکثر روز را در تک سلولی زندانی بودند، در همان جا هم، آن یک ساعت قدم زدن را ترک نکردند.
نظم در اوقات خوابیدن
امام سه ساعت در شب و بعد از نماز صبح هم یک یا دو ساعت و بعد از ظهرها هم حداکثر یک ساعت می خوابند.
نماز شب
خواب امام در ساعت معینی شروع می شد. ایشان رأس ساعت دو نیمه شب جهت اقامه نماز شب، از خواب بر می خواستند.
در طول مدتی که امام در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت درمانی قرار داشتند و علی رغم اینکه پزشکان به منظور خواب رفتنشان به ایشان دارو داده بودند لیکن امام به همان شکل، رأس ساعت دو نیمه شب از خواب برخاسته و جویای وقت مربوط به اقامه نماز شب می شدند و این نشانی از نظم و ترتیب و دقت عمل در برنامه ریزیهای زندگی ایشان بود.
امام به وقت از خواب برمی خاست
معمولاً ایشان صبحها پس از کار و فعّالیت روزانه، یعنی ساعت 30 / 10 یا 45 / 10 خواب قیلوله داشتند و حدود سه ربع ساعت می خوابیدند و سپس بیدار می شدند و این طول خواب نه یک دقیقه زیاد می شد و نه یک دقیقه کم. وقتی که ایشان
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 23 از خواب بیدار می شدند، ما از روی تله مانیتور متوجه می شدیم که ضربان قلبشان کمی تغییر می کرد و حتی برای بیدار شدن، ساعت هم زنگ نمی زد زیرا امام به وقت، خواب می رفتند و به وقت، از خواب برمی خاستند.
وقتی امام به حرم می رفتند
در نجف امام عادتشان این بود که شبها بعد از نماز مغرب و عشاء در منزلشان در بیرونی جلوس می فرمودند. شرکت همه در این مجلس آزاد بود، هر کسی می توانست خدمتشان برسد. امام بعداز این جلوس به حرم مشرف می شدند. جلوس، تا ساعت سه بعد از غروب بود و بعد ایشان به حرم مشرف می شدند. این کار منظم بود که اگر کسی می خواست ساعتش را تنظیم کند، ایشان را در خیابان الرسول، که منزل امام در آن خیابان بود، می دید رو به حرم است می دانست الآن ساعت سه است. یا وقتی که ایشان از حرم می آمدند بیرون، می دانست الآن ساعت سه و نیم (پس از مغرب) است.
نظم در تشرف به حرم
در یکی از سفرهایمان به عراق با عده ای از طلاب و فضلا پس از نماز مغرب و عشاء در صحن حضرت امیرالمؤمنین نشسته بودیم. وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند ساعت را نگاه کردند، اختلاف ساعت پیش آمد. ساعت صحن حضرت امیر هم که عربی بود ساعت دو و نیم (پس از مغرب) را نشان می داد که با ساعت آقایان پنج تا هفت دقیقه فرق داشت. در همین وقت بود که امام از در قبله وارد صحن شدند. یکی از اساتید نجف که آنجا بود گفت ساعتهایتان را میزان کنید، الآن دو و نیم ساعت از شب می رود و این سیزده سال است (سال سیزدهم اقامت امام در نجف) که هر شب امام در همین ساعت قدم داخل صحن می گذارند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 24
نظم در زیارت
ایامی که ما در نجف بودیم ساعتمان را با کارهای امام تنظیم می کردیم؛ یعنی آن موقعی که ایشان کاری انجام می دادند ما می فهمیدیم که ساعت چند است. امام دو و نیم ساعت پس از مغرب از منزل بیرون می آمدند و سه ساعت از شب گذشته، بدون کم و زیاد، به حرم می رفتند و این اواخر که مأمورین امنیتی مراقب ایشان بودند خیالشان راحت بود؛ امام که داخل حرم می شدند مأمورین پی کار خود می رفتند، چون می دانستند امام چه ساعتی بیرون می آید، همان وقت برمی گشتند.
نظم چهارده ساله در زیارت
رسم امام در طی اقامت در نجف آن بود که شبها ساعت دو و نیم پس از مغرب و در این سنوات اخیر ساعت دو از شب گذشته از اندرون به بیرونی تشریف می آوردند و طلّاب و مردم را به حضور می پذیرفتند و سپس در ساعت سه از شب به حرم مطهر امیرالمؤمنین مشرف می شدند و زیارت امین الله را ایستاده و زیارت جامعه را نشسته می خواندند و بعد از نماز زیارت به منزل مراجعت می فرمودند. این برنامه آقا در تمام چهارده سال سکونتشان در نجف بود به استثنای شبهای شنبه در فصل تابستان که وقت شستشوی حرم و رواقها بعد از نماز مغرب و عشاء بود امام در این شب به حرم مشرف نمی شدند.
یک برنامۀ مرتب و همیشگی
برای بنده که تا حدودی شاهد برخی از عبادات امام بوده ام چیزی که قابل توجه می نمود مداومت و دقت در انجام عبادات مطابق دستورات وارده بدون کم و زیاد بود. امام تقریباً هر شب در ساعت معینی به حرم حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدند و در اوقات زیارتی حضرت سیدالشهدا به کربلا می رفتند و این عمل یک برنامۀ مرتب
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 25 و همیشگی بود.
نظم اتوماتیک و خودکار در برنامه ها
انسان می تواند زندگی خود را از روی ساعات کار امام تنظیم کند. اهل منزل امام زندگی ایشان را به صورت یک ساعت اتوماتیک و خودکار درک کرده اند و لذا دستورالعمل کارشان را از روی کار امام میزان می کنند. دقیقاً می دانند که امام چه ساعتی می خوابند، چه ساعتی بیدار می شوند، کی باید چای بخورند، چه زمانی برای ملاقات بیرون می آیند.
امام در نجف که بودند طلاب ساعتهای خود را از روی کار امام تنظیم می کردند آنها دقیقاً می دانستند که امام چه ساعتی به حرم رفته و یا در چه ساعتی به درس حاضر می شوند.
نظم در همه حالات
یکی از نکات مهم در زندگی امام نظم بود. نظم در خواندن روزنامه، نظم در دیدارها، نظم در خواندن نامه ها و حتی نظم در تجدید وضو بود. البته این طور نبود که شما ناگهان سراغ ایشان را بگیرید و بگویند که برای تجدید وضو رفته اند. نه ساعت خاصی داشت.
یادم است یک روز در ساختمان رو به روی بیت امام در پاریس با دیگر برادران مشغول پیاده کردن نوار بودیم. ناگهان یادم آمد که باید بروم چون وقت تجدید وضوی امام بود. فکر کردم که باید دستشویی را سرکشی کنم تا تمیز و مرتب باشد دوست نداشتم خانه ای که مسؤولیتش با من بود نامرتب به نظر آید. برادران گفتند ای بابا مگر ساعت دارد؟ اما من رفتم و نظافت کردم و اتفاقاً همان لحظه هم امام آمدند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 26 نظم روزانه در پاریس
امام در پاریس علاوه بر سخنرانی و دیدار با دانشجویان و دیگر اقشار مردم که هر روز به دفعات انجام می یافت، شخصاً موارد زیر را در برنامه روزانه کار خود داشتند: نوشتن پاسخ استفتائات و سؤالات شرعی، مطالعه متن ترجمه شده اخبار، گزارشات و تحلیلهای مهم روزنامه های خارجی، مطالعه و بررسی اخبار و گزارشات واصله از ایران مربوط به رویدادهای انقلاب و وقایع کشور، ملاحظه نامه های شخصیتهای سیاسی و مذهبی داخل و خارج کشور و نوشتن پاسخ نامه های مهم، ملاقاتهای خصوصی با افراد مختلف، مصاحبه و پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران داخلی و خارجی، نوشتن پیامها و اعلامیه ها در مقاطع و جریانات انقلاب، انجام فرایض و نوافل و قرائت روزانه یک جزء قرآن در هشت وقت منظم، دیدار با خانواده و اعضای بیت.
ساعت وضوی امام را می دانستم
نظم امام در پاریس به گونه ای بود که من می دانستم سر ساعت یازده صبح ایشان یا چای یا میوه میل می کنند. و قبلاً در ساعت ده و نیم یا یازده و نیم می بردیم میل نمی کردند و من سر ساعتهای خاصی می دانستم که ایشان الآن برای وضو گرفتن آماده می شوند.
برنامه یک روز امام در پاریس
برنامه یک روز زندگی امام در پاریس به این ترتیب بود که ایشان بین چهار تا شش ساعت خواب و استراحت داشتند و بقیه ساعات را به کار مداوم مشغول بودند. ایشان معمولاً پس از نماز صبح شروع به قرائت قرآن و مطالعه گزارشها و خبرها می کردند که تا ساعت هشت ادامه داشت. امام حتی به نامه هایی که از سرتاسر دنیا برای ایشان ارسال می شد جواب می دادند. بعد از صرف ناهار حدود دو ساعت استراحت می کردند و بعد دوباره مشغول به کار می شدند و تا وقت خواندن نماز مغرب و عشاء به کار
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 27 می پرداختند. پس از نماز نیز تا نیمه شب کار می کردند و بنا به گفته نزدیکان، امام از ساعت یک بعد از نیمه شب برای خواب و استراحت به بستر می رفتند.
ساعت چهار آماده می شود
بعد از رفتن شاه خبرنگاران آمدند و پافشاری کردند و می خواستند بدانند که نظر امام در رابطه با رفتن شاه چیست. خیلی تجمع کرده و شلوغ می کردند، اجازه می خواستند مصاحبه کنند و یا نوشته ای بگیرند. قرار شد امام نظرشان را بنویسند و برادرها ترجمه کنند. امام تشریف بردند نماز ظهر و عصر را که خواندند، برادرها دوباره آمدند و گفتند خبرنگاران خیلی اذیت می کنند به امام بگو متن را بنویسند تا به آنها بدهیم. خدمت امام عرض کردم، قلم و کاغذ را دستشان گرفتند و به محض اینکه تصمیم گرفتند که بنویسند، آن را کنار گذاشتند. فرمودند: «بروید بگویید که ساعت چهار بعد ازظهر آماده می شود.» من پیش خودم تعجب کردم که شما که می خواهید چهار خط بنویسید فرق نمی کند که حالا بنویسید یا ساعت چهار. آن لحظه مسأله را نمی فهمیدم. ساعت چهار که فرا رسید امام فرمودند حالا بیایید کاغذ را ببرید.»
اجازه می دهید؟
امام نظمشان این طور نیست که هر وقت بخواهند قرآن بخوانند. ایشان دقیقاً و سر ساعت در زمانهای مختلف – روزی هفت مرتبه – قرآن می خوانند و کتاب دعا و ادعیه هایی مثل کمیل و اینها را هم دقیقاً می خوانند. کاری هم ندارند که کی آمده و چه کسی میهمان است و یا کسی در اتاق هست یا نیست. فقط خیلی که بخواهند محبت کنند می گویند «اجازه می دهید؟» و ما هم می گوییم: «خواهش می کنیم، ما هم می شنویم و استفاده می بریم.»
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 28 کسی که کارش ضابطه دارد
امام همیشه می گفتند:
کسی که کارهایش چهارچوب و ضابطه ای دارد، کار بیهوده نمی کند و در نتیجه به زن و بچه اش هم ظلمی نمی شود.
انگار حادثه ای رخ نداده است
در این یازده سالی که در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند و یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند. ما و بسیاری از شاگردان ایشان بارها اتفاق می افتاد که به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر نمی شدیم و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شرکت می کردیم؛ لکن امام در همان لحظات حساسی که بزرگترین مسایل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود وقتی بر کرسی تدریس می نشستند جوری مسایل فقهی را موشکافی می کردند که انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است. همان روز که فرزند عزیز ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد در برنامه درسی امام کوچکترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیقتر و گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور کردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا سید مصطفی به زعما و علمای حوزه که درسها را به مناسبت این واقعه تعطیل کرده بودند اعتراض کردند که از تعطیلی درسها و رکود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را شروع کنند و خود نیز وقتی بر کرسی تدریس نشستند آنچنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداختند که کَاَنْ لَمْ یَکُنْ شَیئاً مَذکُوراً.
حضور به موقع در درس
گاهی اوقات که شاگردها نامرتب یا دیر و زود به درس می آمدند و در امور زندگی
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 29 بی نظم بودند رنج می بردند و کراراً به مناسبتهایی این نکته را به شاگردان درس گوشزد می کردند که در دنیا کسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون بکشند که در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند.
با تقسیم وقت کارها برکت پیدا می کند
امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل می کردند که صاحب جواهر برای نوشتن «جواهر» برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند. ایشان آقازاده ای داشتند که اهل علم و فضیلت و مورد علاقه ایشان بود و مرحوم شد. مراسم تشییع جنازه او یک روز به تأخیر افتاد. شب جنازه را در اتاقی گذاشتند صاحب جواهر آن شب در کنار جنازه فرزند خود نشستند و به مقداری که هر شب می نوشتند همان جا نوشتند. امام بعد از این نقل تأکید می کردند که آقایان باید، هم زحمت بکشید و هم کارها را تنظیم کنید که با منظم بودن و تقسیم وقت، کارها برکت پیدا می کند.
به آقا بگوییم مرتب تشریف بیاورند
امام در یکی از تابستانها که در تهران بودند، در نماز جماعت آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی شرکت می کردند. آقای رفیعی در مسجد جمعه تهران برای نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت می نمودند، امّا منظم نمی آمدند. یک روز که آقای رفیعی دیر کردند امام بلند شدند و به مردمی که در آن نماز جماعت شرکت کرده بودند، گفتند: «بیایید با هم به آقا بگوییم مرتب بیایید. این جوری که ایشان غیرمرتب می آیند وقت بسیاری از مردم ضایع می شود. همه با هم به آقا بگوییم که مرتب تشریف بیاورند.»
بعد از آن آقای رفیعی تشریف آوردند و شروع کردند به نماز. نماز که خوانده شد، یک نفر به آقا گفت: یک سیّد جوانی به مردم می گفت که به آقا بگوییم مرتب
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 30 بیاید، ایشان تقریباً به نامرتب آمدن شما اعتراض داشت. آقای رفیعی فرمودند: «آن سیّد کی بود؟» آن شخص امام را که آن طرف نماز می خواندند نشان داد. همین که چشم آقای رفیعی به امام افتاد، فرمودند: «ایشان حاج آقا روح الله هستند مردی هستند بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوی و منظم و مهذب. حق با ایشان است! اگر یک وقت من دیر آمدم، ایشان را جلو بیندازید تا به جای من نماز بخواند.»
موقع تفریح باید تفریح کنی
امام وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول هستم، می گویند: «به جایی نمی رسد چون باید موقع تفریح، تفریح کنی.» این مسأله را به پسر من جدی می گویند. و این نقل قول از خود امام است چون در حضور من مکرر به پسر من می گفتند: «من نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم.» یعنی هر وقتی را برای چیز خاصی قرار می دادند و به پسر من هم این نصیحت را می کنند که تفریح داشته باش، اگر نداشته باشی نمی توانی خودت را برای تحصیل آماده کنی.
در ساعت تفریح درس نخوانید
به یاد دارم که امام همیشه می گفتند که در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نکنید. هر کدام در جای خود. همچنین می گفتند که از زمان کودکی به یاد دارند که خودشان هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نکرده اند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 31 امام قبل از همه به درس می آمدند
وقتی ما در مسجد سلماسی قم پای درس امام حاضر می شدیم کمتر اتفاق می افتاد که من مقداری زودتر به درس بروم که هنوز ایشان تشریف نیاورده باشند. غالباً من و اکثر طلاب که به مسجد می رفتیم می دیدیم که امام قبل از همه تشریف آورده اند، روی منبر و سجاده نشسته اند و آماده گفتن درس هستند.
کسی به منظمی امام ندیده ام
من یک دورۀ کامل اصول و فقه یعنی حدود 5 / 4 سال نزد معظم له کسب فیض کردم و بهره ها بردم. جالب توجه است که در طول این 5 / 4 سال درس، ایشان دو روز تعطیلی بیشتر نداشتند و من هنوز در طول عمرم کسی را به منظمی امام ندیده ام. و گاهی وقتها ساعتمان را با حضور امام تنظیم می کردیم و اگر وقتی ساعتمان دچار اشکالی می شد با حضور امام، کمیت و کیفیت آن روز را در می یافتیم.
درس امام فقط دو روز تعطیل بود
مهمترین ویژگی امام نظم ایشان بود. من در طول تحصیلاتم احدی را مانند ایشان جدی و مرتب ندیدم. هیچ گاه اتفاق نیفتاد که بدون مطالعه قبلی درس بگویند. فوق العاده به درس مقید بودند؛ برای مثال وقتی یک دوره اصول را در مسجد سلماسی قم شروع فرمودند که چهار سال و نیم طول کشید، در طول این مدت غیر از روزهای تعطیل سال ایشان فقط دو روز درس را تعطیل کردند که یک روز آن را کسالت داشتند.
روح الله، روح الله است
بنده حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول امام حاضر شدم همیشه سر ساعت معین در جلسه تدریس حاضر می شدند. حتی آن ایام که در مسجد سلماسی
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 32 قم تدریس می فرمودند. بعضی از شاگردان پیش از درس امام در جلسۀ درس دیگری حاضر می شدند، از این روی گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام وارد جلسه می شدند. ایشان ناراحت می شدند و گاهی تذکراتی می دادند. معروف است خود امام در دوران طلبگی منظم و به موقع در جلسات درس اساتیدشان حاضر می شده اند. مرحوم آیت الله شاه آبادی (استاد اخلاق امام) در رابطه با نظم و حضور امام در جلسات درس گفته بودند: «روح الله واقعاً روح الله است، نشد یک روز ببینم که ایشان بعد از بسم الله در درس حاضر باشد. همیشه پیش از آن که بسم الله درس را بگویم حاضر بوده است.»
حتی یک دقیقه تأخیر نمی کردند
یکی دیگر از خصوصیات امام این بود که به کلاس درس خیلی اهمیت می دادند، به طوری که خود ایشان همیشه سر وقت حاضر می شدند. حتی یک دقیقه هم تأخیر نمی کردند. ایشان در سالهای اختناق در مدرسه فیضیه تدریس می کردند، در یکی از روزها ساواک به مدرسه حمله کرده بود، همه طلبه ها حاضر شدند و امام هم طبق معمول سر وقت حاضر شد، وقتی ما با این صحنه روبرو شدیم فکر کردیم که امروز کلاس تعطیل می شود اما برخلاف تصورمان امام روی زمین در صحن حضرت معصومه(س) نشستند و مشغول درس دادن شدند.
باید سر موقع حاضر باشید
کارهای امام بسیار دقیق و منظم بود. یک بار در مورد درس فرمودند: «اگر برای درس خواندن می آیید باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب مسجد می آیید جای دیگر هم مسجد هست.» حتی آن روزی که خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادیم و اجازه گرفتیم که برای کارهای دفن به کربلا برویم فکر می کردیم که امام نماز نمی روند. ولی دیدیم که سر وقت نماز به مسجد رفتند و حتی مطالعات و قرآنی را که
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 33 هر روز می خواندند طبق روزهای قبل خواندند و به گفته حاج احمد آقا از کتابی که جزو دورۀ مطالعاتی ایشان بود عصر شهادت حاج آقا مصطفی هفتاد صفحه خوانده بودند.
گناه دیگر تو بی نظمی است
روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیماً خدمت امام رفتم. هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی. امام همان طور که در حیاط قدم می زدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟» من به شوخی گفتم: «در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت.» امام گفتند: «تو دو گناه کردی. یکی اینکه ریاکار هستی و می خواهی بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم؛ گناه دیگر تو بی نظمی است که خلاف شرع و قانون اسلامی است.» من گفتم: «اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند.» امام فرمودند: «اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی.»
وقتی امام زنگ می زدند
بسیار اتفاق می افتاد که افرادی مانند مرحوم آقای لواسانی زود به زود به محضر امام تشرف می یافتند و وجوه شرعیه را طی چک بانکی به طور مستقیم تقدیم می کردند، امام آن را بلافاصله در اولین فرصت جهت واریز به صندوق و حساب به ما تحویل می دادند، حتی گاهی که هنگام تشرف ما، در اثر تعدد و کثرت کارهای دفتر فراموش می کردند، چند لحظه بعد از آن که مرخص می شدیم مجدداً با زنگ ما را احضار فرموده و چک را تحویل می دادند. امام هیچ وقت حتی یک چک یا یک امانت را بدون دلیل برای یک روز پیش خودشان معطل نمی گذاشتند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 34 امام بلافاصله رد امانت می کردند
امام هیچ گاه کار امروز را به فردا موکول نمی کردند. در زندگی ایشان هر چیز سر جای خود قرار داشت و هر کاری دور از شتابزدگی و عجله و بدون تأخیر در موعد مقرر آن انجام می شد با کثرت کارها و تعدد امور و گزارشها و چیزهای دیگر هیچ نشانه ای از شلوغی و تراکم و کارهای بجا مانده در زندگی ایشان مشاهده نمی شد. هیچ چیز در آنجا گم شده نبود. کتاب، لباس، قلم، رادیو و سایر وسایل شخصی هر کدام جای معینی داشتند اگر امانتی وجود می داشت یا چیزی باید به مسؤول آن تحویل داده می شد، امام در اولین فرصت و بدون فوت وقت و سریع به اداء و انجام آن مبادرت می ورزیدند. بسیار اتفاق می افتاد که یک کتاب فقهی مورد نیاز ایشان قرار می گرفت، ما آن را فراهم و تقدیم می کردیم؛ فردا صبح انگار که بهترین کار و اولین کارشان این بود که کتاب را به آورنده بازگردانند.
عنایت ویژه امام به آیت الله خامنه ای
وقتی امام مطلع شدند آیت الله خامنه ای اول وقت یعنی ساعت هشت برای ملاقات در دفتر حضور یافته اند به ما دستور دادند که شما کارهایتان را بگذارید برای بعد، و بدین ترتیب برخلاف معمول اول ملاقات ایشان انجام شد و بعد از آن ما مشغول کارمان شدیم در حالی که امام در برنامه خود هیچ گاه تغییری نمی دادند و حتی در روزهایی که احیاناً به دلیل کسالت و یا سردی شدید هوا و یخبندان به اتاق کارشان نمی آمدند ما مجاز بودیم در اتاق زندگیشان مشرف شویم تا به هر صورت کارهای دفتر و مراجعین مربوطه تأخیر و تعطیل نشود، و این عنایت ویژه امام نسبت به آیت الله خامنه ای بود.
چرا فلانی نیامده است؟
پس از عملیات محرم دچار حالت روحی خاصی شده بودم که بنظرم رسید تنها چاره این مشکل ملاقات با امام عزیز است لذا طی تماسی که با دفتر امام گرفتم مطلب
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 35 را خدمت حاج احمد آقا عرض کردم ایشان گفتند شما می دانید که امام روزهای جمعه ملاقات ندارند من از ایشان خواستم مطلب را با توجه به ضرورتی که برای من دارد خدمت امام مطرح کنند در تماس بعدی به من گفته شد که امام پذیرفته اند وقتی ساعت حدود 5 / 10 به دفتر امام رسیدم حاج عیسی خدمتکار امام به من گفت که امام طبق ملاقاتهای روزانه خودشان ساعت 5 / 8 زنگ زدند و از من سؤال کرده اند که فلانی قرار بوده است برای ملاقات بیاید چرا نیامده است.
آنچه خوبان همه داشتند
امام مجموعه ای بود از کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی که به ندرت خدای متعال در کسی این همه محاسن و کمالات را جمع می کند و به راستی می توان گفت آنچه خوبان همه داشتند او به تنهایی داشت. محاسن ظاهر و باطن در ایشان جمع شده بود؛ زیبایی صورت، فصاحت و بلاغت و جذابیت بیان، سلامت و تناسب اندام، زیبایی و شیوایی فوق العاده در خط، شجاعت و صلابت کم نظیر، هوش و ذکاوت، فراست و سرعت انتقال، حسن خلق، علوم اسلامی و عرفان بشری و زهد در درجه اعلا، خودساختگی از روی برنامه های دینی و از همۀ اینها بالاتر ایمان و توکل خارق العاده به خدای تعالی که ثمرۀ این شجره طیبه همان بود که ما و همه دنیای اسلام و جهان امروز شاهد آن بوده و مشاهده کرده ایم.
اغتنام فرصتها
امام برای اجرای اعمال مستحب از اوقات اختصاصی خودشان استفاده می کنند و با این حرکت می خواهند بگویند که اگر مسؤولیت و یا کاری در رابطه با شخص خودتان برایتان پیش آمد حق ندارید در اوقاتی که برای رسیدگی به مردم اختصاص داده اید، چیزی کسب و تهیه کنید. ولی در وقت اختصاصی خودتان هر کاری که می خواهید انجام بدهید. و ما در پاریس می دیدیم که امام در این تقسیم بندی که در
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 36 24 ساعت شبانه روز داشتند یک ربع ساعتی را اختصاص به قدم زدن داده بودند که برای سلامتی جسمشان تشریف می بردند در حیاط یا روی بالکن قدم می زدند. در طول مدت یازده روز اول ماه محرم، برای فرستادن صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا از آن وقت استفاده می کردند و همه به این خاطر بود که به وقتهای دیگری که اختصاص داده شده و مختص مردم و جامعه است لطمه نزنند.
اگر ساعتمان عقب باشد
نظم در ترتیب زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و کار پلیسهای فرانسه هم اثر گذاشته بود من از داخل پنجرۀ اتاقم که در منزل امام بود می دیدم که هنوز در منزل امام باز نشده آنها از ماشینها پیاده می شدند تا امام را بدرقه کنند پلیسها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد از روی تنظیم وقت امام برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آنها خیلی عجیب بود.
رأس ساعت یازده چای می خوردند
امام عادت داشتند در ساعت یازده یک چای بخورند و آن لحظه به خودشان اختصاص داشت؛ ولی می فرمودند که خانم هم تشریف بیاورند و بنشینند تا من چای ام را بخورم.
اگر تا پنج دقیقه دیگر آماده نباشید، نمی آیم
در زمانی که افتخار مسؤولیت فرماندهی کمیته های انقلاب اسلامی را بر عهده داشتم موفق شدیم برای اولین بار پاسداران کمیته های انقلاب را در حسینیه جماران به محضر امام ببریم. به دلیل جمعیت زیاد بچه های کمیته قدری حضور و استقرار آنها در
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 37 حسینیه به طول انجامید امام که برای ملاقاتهای خود وقت خاص و منظمی داشتند زنگ زدند و پیغام دادند: چرا برنامه ملاقات در موعد خود انجام نمی شود؟ و اخطار دادند اگر تا پنج دقیقه دیگر آماده نباشند من دیگر به حسینیه نمی آیم که به لطف الهی تذکر امام باعث شد تلاش بیشتری بکنیم بعد از اینکه برادران همه منتظر ملاقات شدند امام با چهره نورانی و بشّاش خودشان به حسینیه تشریف آوردند.
تنظیم ساعت پلیسهای فرانسه با وقت نماز امام
وقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیسهای فرانسه از روی رفت و آمد امام برای نماز ساعت خود را تنظیم می کردند و وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت می ایستادند امام می فرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز باید نماز خواند.»
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 2صفحه 38