
در این فکرم که قبلاً
چه میکردند مردم؟
چه عیبی داشت کرسی؟
چه عیبی داشت هیزم؟
دوباره یادم آمد
از آن شبهای پر برف
ننه سرمای قصه
شب یلدای پرحرف
چه شد آن جمع کرسی؟
چه زود آن سالها رفت
صفای قصهها کو؟
ننه سرما کجا رفت؟
زمستان هست؛ اما
ننه سرما نداریم
بیا یک بار دیگر
به کرسی رو بیاریم
صورتش کوبید، تا پشهی مزاحم را دور کند. پشه از جا پرید و کمی آن طرفتر نشست و دوباره صورت شیر را گزید. شیر دوباره نعره کشید و با پنجهاش
مجلات دوست کودکانمجله کودک 512صفحه 25