خشونت سیاسی از دیدگاه امام خمینی(س)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1392

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : عفتی، قدرت الله

خشونت سیاسی از دیدگاه امام خمینی(س)

خشونت سیاسی در نگاه امام خمینی 

 

‏□ قدرت الله عفتی ‏

مقدمه

‏امروزه خشونت سیاسی یا معنای اخص آن یعنی ترور، مساوی است با قدرت سیاسی که سیاسیون در دستیابی به آن مسابقه دوی میدانی گذاشته اند و برای رسیدن به اهدافشان بیشترین کشته را از مردم بیدفاع میگیرند تا بر کرسی قدرت تکیه بزنند و یا چند صباحی بیشتر بر دوش مردم بنشینند.  ‏

‏در این مسابقه، استکبار جهانی گوی سبقت را از همه ربوده، با ترفندهای جدید کشورهای مختلف را اشغال میکند. نمونه بارز آن در کشورهای اسلامی، اشغال افغانستان و عراق، قتل عام مردم غزه و لیبی، تجاوز به بحرین و ... است. ‏

‏این همه کشتار برای این است که سیاسیون و در رأس آن استکبار بین الملل به سرکردگی امریکا می خواهند قدرت را به هر قیمتی که شده بدست آورده و حفظ کنند. امام خمینی می فرمود: "واقعیت این است که دول استکباری شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروی [کشور استکباری سابق]، عملاً جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کرده اند. ‏


در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمی شناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگی ملتها را امری ضروری و کاملاً توجیه شده و منطقی و منطبق با همه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می دانند. اما در بخش قرنطینۀ سیاسی که متأسفانه اکثر ملل ضعیف عالَم و خصوصاً مسلمانان در آن محصور و زندانی شده اند، هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمولها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهای دست نشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود.‏

‏و متأسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلی استکبارند که حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهی نابخشودنی می دانند. و منافع جهانخواران ایجاب می کند که هیچ کس حق گفتن کلمه ای که بوی تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد" ‏‏(صحیفه امام،  ج 21، ص79). ‏

‏استکبار برای ایجاد محیط امن برای خودش دست به ایجاد وحشت و خشونت میزند تا مردم نتوانند کاری از پیش ببرند و در مقابل آنها عدهای دست به اقدامات مسلحانه میزنند این دو نوع اقدامات دو روش ترور را در سطح جامعه بوجود میآورد. ‏

‏هر چند ترور انواع مختلفی مانند ترور اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... دارد و ولی در این مقاله به ترور سیاسی میپردازیم.  ‏


تعریف ترور 

‏ترور «‏‎terreur‎‏» کلمهای فرانسوی به معنای وحشت و هراس است؛ تروریستم «‏‎terrorism‎‏» به معنای هراسگری و وحشت آفرینی؛ تروریست «‏‎terrorist‎‏» به معنای هراسگر و وحشت آفرین، طرفدار شدت عمل و ایجاد رعب و وحشت است. ‏‏(فرهنگ معاصر فرانسه – فارسی، ص839و840‏‏)‏

‏ترور از زبان فرانسه به زبان انگلیسی راه یافته و با کمی تغییر، «‏‎terror‎‏» به معنای هراس، رعب، عامل ترس، اسباب وحشت و مایه هراس به کار گرفته شد؛ تروریست «‏‎terrorist‎‏» به معنای ارعابگر؛ تروریز به معنای «‏‎trrorize‎‏» به معنای وحشت انداختن، ترساندن و ایجاد وحشت کردن؛ تروریسم«‏‎terrorism‎‏» به معنای ایجاد کننده وحشت، هراس افکن و ارعاب کننده بکار گرفته شد. ‏‏(فرهنگ کامل انگلیسی – فارسی، ج5، ص791)‏

‏ترور از قدیم در زبان فارسی با کلمه «احراق» به معنای قتل ناگهانی، قتل غافلگیرانه شناخته شده بود اما از زمانی که از فرهنگ غرب به زبان فارسی راه یافته، در لغت به معنای قتل سیاسی بوسیله اسلحه بکار گرفته شد؛ و کلمه تروریست به کسی که با اسلحه مرتکب قتل سیاسی شود، و تروریسم به طرفدار قتل سیاسی و دفاع کننده از ترورهای سیاسی اطلاق شده است. ‏‏(لغتنامه دهخدا، ج4، ص5849)‏

‏ترور در اصطلاح سیاسی به هر اقدامی که در جهت پیشبرد اهداف سیاسی، با توسل به وحشت باشد اطلاق میگردد، و تروریسم به معنای اعتقاد به لزوم آدم کشی، تهدید، ایجاد خوف وحشت در بین مردم برای رسیدن به اهداف سیاسی است ‏‏(فرهنگ علوم سیاسی، ج1، ص176- 179)؛‏‏ بطور عام، به کشتار سیاسی ترور میگویند. ‏‏(دانشنامه سیاسی، ص99)‏‏ به دلیل فرهنگهای مختلف و تمایلات متفاوت، و هچنین گسـتردگی، انواع و اقسام ترورها، تا کنون تعریف جامعی از آن ارائه نشده است، هر سازمان، نهاد، گروه و کشوری براساس اهداف سیاســی خـود تعریفـی از تـرور ارائه نمـوده، و در هر اقدام تروریستی بر آن قیدی مـیزند تا به اهدافش نزدیکتر گردد. ‏


تاریخچه خشونت سیاسی

‏ خشونت سیاسی یا ترور رابطهای ناگسستنی با قدرت سیاسی دارد. میتوان رقابت برای کسب قدرت سیاسی را عاملی اصلی در ترور دانست. ‏

‏ ترور در سابق امری فردی بود یعنی یک فرد برنامه ترور را طراحی میکرد و خودش آن را اجرا مینمود و یا با عده محدودی، زیر نظر مستقیم خود آن را عملیاتی مینمود تا به قدرت تکیه بزند مانند ترور ژولیوس سزار امپراتور روم توسط کاسیوس در 44 قبل از میلاد است‏‏(ترورهای سیاسی در تاریخ ایران، ج1، مقدمه)‏‏ ولی بعدها ترور گروهی و سازمان یافته شد. ‏

‏برای نمونه، در قرن اول میلادی گروه «دشنه داران» یهودی به روش تروریستی، اقدام به کشتن حاکمان رومی و یهودیانی که با آنها همکاری میکردند نمودند ‏‏(خشونت سیاسی، ص158).‏‏ فرقه هندوهای «توگ یا ناگ» در قرن 13 میلادی در دهلی و بنگال ظاهر شدند و اقدام به ترورهای سیاسی نمودند آنها در 1831 تا 1937 به فعالیتهای خود افزودند‏‏ (خشونت سیاسی، ص159).‏‏ ‏

‏ این حرکتهای مسلحانه و ترورهای سازمان یافته گاهی با موج گسترده ترور وحشت وسیع ایجاد میکردند که ما در اینجا به چند نمونه آن اشارهای میکنیم.  ‏

‏1 - اواخر قرن 19میلادی، تروریسم «آنارشیستی» آغاز شد، نظریه پرداز روسی آنها «سرگی نچایف و میخائل باکونین» و نظریه پرداز فرانسوی آنها «نظیر بایف و آگوست بلانگی» بودند اینها تخریب فیزیکی نهادهای دولتی، قتل سردمداران و رهبـران حکـومتی را تنـها راه فروپاشـی نظام حاکم میدانستند.‏


‏بنابرین در اواخر قرن 19 و اوائل قرن 20 میلای موج گسترده ترورهای سیاسی را بوجود آوردند. مانند ترور رئیس جمهور فرانسه «سادی کارنو»؛ ملکه اتریش «الیزابت»؛ پادشاه ایتالیا «هومبرنو»؛ رئیس جمهور امریکا «مک کینلی»؛ تزار روسیه «الکساندر دوم»؛ و بمب گذاریها و تخریبهای متعدد دیگری داشتند. خوب است بدانیم که این حرکت در هیچ جا به جنبش مردمی تبدیل نشد و بدون دستیابی به هدفی از بین رفت ‏‏(خشونت سیاسی، ص160).‏‏  ‏

‏2 - موج بعدی ترورهای گسترده را باید در حرکتهای مسلحانه، در کشورهای زیر سلطه استعماری جستجو نمود. ‏

‏کشورهای که بعد از دو جنگ جهانی به روش دیکتاتوری اداره می شدند و به مردم اجازه هیچ گونه آزادی تشکیلاتی، حزبی، سیستمهای نمایندگی و آزادی عقیده و بیان را نمیدادند. گروههای مبارز این دوره مانند «میر» در شیلی، «توپامارو» در اروگوئه، مبارزان مسلح فلسطینی و گروهای مسلح در رژیم پهلوی هستند‏‏ (خشونت سیاسی، ص160). ‏

‏3 - حرکت بعدی را باید گروههای مسلحانه دهه 70 میلادی در اروپا و ژاپن دانست که ظاهراً از حکومتهای جدیدشان سرخورده شده بودند مانند «سازمان عمل مستقل» فرانسه، «فراکسیون ارتش سرخ» آلمان، «بریگادهای سرخ» ایتالیا و «ارتش سرخ متحد» ژاپن ‏‏(خشونت سیاسی، ص161و162).‏‏  ‏

‏گاهی این مبارزات با گرایشهای قومی قبیلهای بود و گرایش ناسیونالیستی سرسلسله اینگونه مبارزه شناخته شده است که قدیمیترین آنها «ارتش جمهوری ایرلند» در ایرلند شمالی، «جبهه آزادی بخش ملی گُرس» در فرانسه «جنبش میهن باسک آزادی» در اسپانیا، «حزب پلنگهای سیاه» و گروه سیاه پوست «ملت اسلام» هر دو در آمریکا بودند که با ترور و بمب گذاری برای رسیدن به هدف تلاش میکردند‏‏ (خشونت سیاسی، ص162-164). ‏


ترور در اسلام

‏پیامبر صلوات الله علیه حداقل در دو جا مورد حمله تروریستی واقع شدند ترور اول ایشان در مکه بود که منجر به هجرتشان شد. قرآن کریم از آن ترور این چنین یاد میکند: ‏‏وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْری نَفسَهُ ابْتِغاءَ مَرضاتِ الله وَ الله رَؤُفٌ بِالعِبادِ ‏‏(بقره / 207).‏‏ از میان مردم کسانی هستند که جان خود را برای طلب خشنودی خداوند می فروشد، و خداوند نسبت به این بندگان مهربان است.‏

‏ در باره شأن نزول این آیه آوردند: هنگامی که پیغمبر اسلام صلوات الله علیه تصمیم گرفت مهاجرت کند برای ادای دینهای خود و تحویل دادن امانتهایی که نزد او بود علی علیه السلام را به جای خویش قرار داد و شب هنگام که می خواست به سوی غار «ثور» برود و مشرکان خانهاش را محاصره کرده بودند دستور داد علی علیه السلام در بستر او بخوابد و پارچه سبز رنگی (برد حضرمی) که مخصوص خود پیغمبر بود روی خود بکشد ‏‏(تفسیر نمونه، ج2، ص77).‏

‏ ترور دوم ایشان در بازگشت از جنگ تبوک بود. عدهای تصمیم گرفتند با رم دادن مرکب پیامبر صلوات الله علیه در سراشیبی تند کوه ایشان را ترور کنند، قرآن در این باره میفرمایید: ‏‏یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیهِم سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِما فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ الله مُخرِجٌ ما تَحْذَرُونَ* وَ لَئِن سَأَلْتَهُم لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلعَبُ قُل أ بِالله وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنتُم تَسْتَهزِؤُنَ* لاتَعتَذِرُوا قَدکَفَرتُم بَعدَ إِیمانِکُم إِن نَعفُ عَن طائِفَةٍ مِنکُم نُعَذِّب طائِفَةً بِأَنَّهُم کانُوا مُجرِمِینَ‏‏(توبه / 64-65)‏‏. منافقان از آن بیم دارند که آیه ای بر ضد آنها نازل گردد و به آنها از اسرار ‏


‏درون قلبشان خبر دهد، بگو: استهزا کنید، خداوند آنچه را از آن بیم دارید آشکار می سازد!* و اگر از آنها بپرسید (چرا این اعمال خلاف را انجام دادید) می گویند ما بازی و شوخی می کردیم، بگو آیا خدا، و آیات او، و پیامبرش را مسخره می کنید* (بگو) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است، چرا که) شما پس از ایمان آوردن کافر شدید، اگر گروهی از شما را (به خاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد، زیرا آنها مجرم بودند. ‏

‏امام محمد باقر علیه السلام در باره شأن نزول این آیات فرمود: گروهی از منافقان در یک جلسه سری، برای قتل پیامبر صلوات الله علیه توطئه کـردند که در مراجعت از جنگ تبوک در یکی از گردنه های سر راه به صـورت ناشـناس کـمین کرده، شتـر پیامبر صلـوات الله علیه را رم دهـند، و حضرت را بقتل برسانند. خداوند پیامبرش را از این نقشه آگاه نمود. ‏

‏پیامبر صلوات الله علیه دستور داد جمعی از مسلمانان مراقبش باشند، و آنها را متفرق سازند، هنگامی که پیامبر صلوات الله علیه به آن عقبه (گردنه) رسید، «عمار» مهار مرکب پیامبر صلوات الله علیه را در دست داشت، و «حذیفه« از پشت سر آن را می راند در این هنگام گروه منافقان که گویا صورتهای خود را پوشیده بودند فرا رسیدند، پیامبر صلوات الله علیه به حذیفه فرمود: به صورت مرکبهای آنها بزن و آنها را دور کن، حذیفه چنین کرد تا این که آنها دور شدند.‏

‏هنگامی که پیامبر صلوات الله علیه از آن گردنه کوه بدون خطر گذشت به حذیفه فرمود: آنها را نشناختی؟ عرض کرد نه، هیچ یک از آنها را نشناختم، سپس رسول خدا صلوات الله علیه نام همه آنها را برای او برشمرد، حذیفه عرض کرد: حال که چنین است چرا گروهی را نمی فرستی آنها را به قتل برسانند؟ فرمود: دوست ندارم عرب بگویند هنگامی که محمد بر دشمنانش پیروز شد، به کشتن یاران سابقش پرداخت. ‏‏(تفسیرنمونه، ج 8، ص:22و23)‏‏ ‏

‏ترورهای دیگری در صدر اسلام میشود به آن اشاره نمود عبارتند از: ترور امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مسجد کوفه‏‏ (الارشاد، ج1، ص9و10) ‏‏و ترور امام حسن علیه السلام با زهری که توسـط‏


خشونت سیاسی

‏ ‏

‏ معاویه فرستاده و جعده آن را به امام حسن خوراند ‏‏(الارشاد، ج2، ص16) ‏‏و دستور ترور امام حسین علیه السلام در مکه و حرکت امام حسین علیه السلام به طرف یارانش کوفه و قتل عام آنها توسط یزید‏‏ (الارشاد، ج2، ص97-113)‏‏، و... با همه این اوصاف اسلام ترور را منع نموده است. ‏

‏اسلام امنیت جامعه را با تحریم ترور، و ممنوع نمودن ایجاد ارعاب و وحشت، تضمین نموده است. در هیچ منبع شیعه مفهوم ترور به طور ایجابی نیامده است، ترور که در منابع شیعه باید با کلمه فتک دیده شود اقدامی ممنوعی است که حتی در فرهنگ دفاعی و ادبیات فقه دفاعی به صورت سلبی دیده میشود. در اندیشه شیعه توسل به ترور حرام دانسته شده است. پیامبر صلوات الله علیه فرمود: «‏‏الایمان قید الفتک، فلایفتکُ مؤمن‏‏» ایمان مانع ترور است و مؤمن ترور نمیکند ‏‏(بحارالانوار، ج28، ص358). ‏


‏مسلم بن عقیل، سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه، زمانی که ابن زیاد در معرض تیغ شمشیرش بود و با ترورش میتوانست محیط را محیا کند ولی این کار را نکردند. زمانی که از پرسیدند چرا ابن زیاد را ترور نکردید؟ همین روایت پیامبر صلوات الله علیه را خواندند. ‏

‏اباصالح کفانی به امام صادق علیه السلام گفت: ‏

‏همسایهای داریم که به امیرالمؤمنین علیه السلام ناسزا میگوید اجازه بدهید در کمینش باشم وقتی به دام افتاد با شمشیر بکشم، امام فرمود: ‏‏یا اباصالح، هذا الفتک و قد نهی رسول الله صلوات الله علیه عن الفتک، یا اباصالح الاسلام قیّد الفیک‏‏، ای ابا صالح این کار ترور است و رسول خدا ترور را نهی فرموده است، ای اباصالح اسلام مانع ترور کردن است ‏‏(الکافی، ج7، ص375 و 376).‏‏ ‏

‏این روایات دلالت سریع بر حرمت ترور در اسلام دارد. اما همین اسلام، هر عمل خشونت آمیزی را معیار تهدید، ارعاب و ترور ممنوعه نمیداند، بلکه در مواردی که ظالم همه راههای قانونی را بر مظلوم بسته باشد، در این صورت اسلام راه خشونت را جایز دانسته است ‏‏(فقه سیاسی، ج3، ص427):‏‏ لایُحِبُّ الله الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ الله سَمیعاً عَلیماً‏‏ ‏‏(نساء / 148)‏‏ خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی رادوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد، و خدا شنوایِ داناست.‏

‏إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ الله وَ رَسُولَهُ وَ یَسعَونَ فِی الْأَرضِ فَساداً أَن یُقَتَّلُوا ‏‏(مائده / 33)‏‏ سزای کسانی که با [دوستداران ] خداوند و پیامبر او می جنگند و در زمین فساد می کنند، جز این نیست که کشته شوند. ‏

‏این آیات دلالت بر دفاع میکند. در اسلام، بین دفاع و جهاد فرق است. جهاد با امر امام معصوم علیه السلام است ولی دفاع بر هر مسلمانی در برابر تهاجم به جان، مال، حریم و دین واجب شرعی است ‏‏(جواهر الکلام، ج21، ص11-17). ‏


‏امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: ‏‏أیّها المؤمِنون، إنّه من رأی عُدوانا یُعمَلُ به و مُنکرا یُدعی إلیه، فأنکرهُ بِقَلبه فقد سلم و بریءَ؛ و مَن أنکرهُ بِلسانه فقد أُجیر، و هو أفضلُ من صاحبه؛ و مَن أنکرهُ بِالسّیف لتکون کلمهُ الله هی العُلیا و کلمه الظالمین هی السُّفلی، فذالک الّذی أصاب سبیل الهُدی، و قام علی الطَریق، و نوَّر فی قَلبِه الیَقین‏‏ ‏‏(نهج البلاغه، حکمت373‏‏ ). ای مردم با ایمان هر کسی ببیند در جامعه انحراف، تجاوز و ستمی صورت میگیرد، در برابر آن ابراز انزجار قلبی کند، دینش سالم و خودش از گناه به دور مانده است. و کسی که انزجار زبانی کنید پاداشش بهتر از اولی است. و کسی که با شمشیر در برابر عمل ناشایست قیام میکند تا فرمان خداوند حاکم و نیت ستمگران ترک گردد به راه راست هدایت شده است و در راه حق پایدار است و قلبش به یقین منور شده است. ‏

‏ این روایت صراحت در دفاع از دین دارد. علاوه بر این، قیام امام حسین (علیه السلام)، قیام زید بن علی(ره) و قیام حسین بن علی بن حسن بن حسن(ره) و... اقدامی عملی برجواز قیام مسلحانه علیه حاکم ستمگر برای دفاع از دین است. ‏

‏ ‏

خشونت سیاسی در ایران

‏ هر دو صورت ترور (ترور از بالا و از پایین) در سلسله پادشاهی ایران از زمان قدیم وجود داشت، نمونه ترور از پایین، ترور خشایار شاه «سرسلسله هخامنشیان» در سال 465 قبل از ‏


‏میلادی توسط یکی از درباریان است. و نمونه ترور از بالا، ترور «کمبوجیه» پادشاه هخامنشی وقتی برای جنگ با مصر میرفت، برادرش «بردیار» که جانشینش بود را کشت تا در غیابش تاج و تخت را تصاحب نکند، این ترورها در سلوکیان، اشکانیان، و ساسانیان نیز وجود داشت، معروفترین آن ترور خسرو پرویز پادشاه ساسانی در 628 میلادی بود ‏‏(مجله زمانه، ص21-24).‏‏ ‏

‏ بعد از فتح ایران توسط مسلمانان، ترور در دربار حاکمان با رنگ و بوی دیگری صورت می گرفت که نمونه آن قتل جعفر برمکی توسط هارون الرشید و قتل امین توسط برادرش مأمون عباسی در 198 قمری است ‏‏(تاریخ طبری، ج12، ص5312-5308 و 5564-5569).‏‏ ‏

‏ بعد از تشکیل دولت مستقل پادشاهی در ایران، ترورها در دربار پادشاهان ادامه یافت، برای نمونه شاه عباس صفوی پسرش را کشت، آقا محمدخان قاجار بدست نوکرانش کشته شد، ناصرالدین شاه قاجار امیرکبیر را ترور کرد و میرزا رضـا کرمانی ناصـرالـدین شاه را ترور نمود، محمدعلی شاه قاجار مجلس مشروطه را به توپ بست و نمایندگانی که زنده ماندند را دستگیر کرده و فجیعانه کشت ‏‏(مجله زمانه، ص24و25)‏‏. و همچنین کشورهای بیگانهی مسلط بر دربار ایران با برنامهای حساب شدهی سیاسی، آیت الله بهبهانی را ترور کردند و شیخ فضل الله نوری را با محاکمه ساختگی کشتند ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج7، ص459)‏‏، شهید مدرس را به شهادت رساندند ‏‏(ر.ک: همان، ج3، ص388)‏‏، آیت الله سعیدی را شهید کردند ‏‏(ر.ک: همان، ج2، ص277)‏‏. و ... ‏

‏ در ایران زمانی که حاکمان جامعه دست به ترور می زدند، یعنی ترور از بالا صورت میگرفت و یا اسلام از سوی حاکمان نادیده گرفته میشد، مبارزات مسلحانه از پایین رونق میگرفت. نمونههای آن عبارتند از: ‏

‏الف - مبارزه گروه اسماعیلیه، پیروان حسن صباح در قرن 12 و 13 میلادی است که در قلعه الموت قزوین مستقر بودند و خود را فدایی میخواندند.  ‏

‏ ب - مبارزات سربداران در سبزوار، مبارزات سادات 12 امامیِ هزار جریبیِ قائمشهر که در سلسله جبال البرز سنگر گرفته بودند، ‏


‏ج - جنبش تنگستان با رهبری رئیسعلی دلواری، ‏

‏ د - جنبش جنگل با رهبری میرزا کوچک خان در گیلان، و ...‏

‏ ر - جنش شیخ موسی خیابانی در تبریز است، همه این مبارزات مسلحانه با رویکرد دینی بوده است ‏‏(نهضت امام خمینی، ج1، ص1114 - 1116).‏

‏ همین مبارزات مسلحانهی دینی در قبل از انقلاب اسلامی (دوران مرجعیت امام خمینی) وجود داشت که با اشارهای به بحث ترور در زمان انقلاب میپردازیم. ‏

‏الف - مبارزات فدائیان اسلام با رهبری نواب صفوی زمانی رقم خورد که کسروی عَلم مبارزه با اسلام را برافرشت و مجتهدین او را مرتد میدانستند، نواب صفوی این حکم دینی مراجع تقلید را با همکاری سیدحسن امامی عملی نمود، همین حرکت اولین قدم برای تشکیل فدائیان اسلام بود‏‏(نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص118).‏‏امام خمینی کسروی را ضد دین میدانست که ادعای پیامبری میکرد ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج21، ص296؛ ج13، ص32؛ و ر.ک: تفسیر سوره حمد، ص189و190)‏‏. ولی هرگز حکم ارتداد و قتل او را به فرد یا گروهی نداده بود. ‏

‏ فدائیان اسلام، هژیر را در زمانی که میخواست قرار داد نفتی گس– گلشایان را با انگلیس امضا کند و بار دیگر ایران را به اسارات انگلیس در آورد، برای دفاع از مال مسلمین و دین اسلام مورد هدف قرار دادند ‏‏(نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص118 و 119)‏‏، و زمانی که ‏


‏رزم آرا تصمیم خیانت به اسلام و کشور را داشت، فدائیان اسلام (طهماسبی) او را با گلوله مورد هدف قرار دادند. طهماسبی در بازجویی گفت: رزمآرا خائن بود و بنده او را خائن تشخیص دادم و او را کشتم‏‏ (نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص193)‏‏ هر چند که نگفت با فتوای کدام مرجع این حکم را اجرا نمود و همچنین معلوم نشد که این حکم را از کدام مرجع تقلید اخذ کرده بودند، اما بعضیها آن فتوی را از آیت الله محمدتقی خوانساری و بعضی از آیت الله ابوالقاسم کاشانی دانستهاند ‏‏(نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، ص 119). ‏

‏ در قیام 30 تیر 1332 زمانی که مصدق از آیت الله کاشانی جدا نشده بود، امید قیام و مبارزه سیاسی بدون اسلحه وجود داشت، ولی با کودتای 28 مرداد 1332 این امید خاموش شد. در واقع رژیم پهلوی راههای تعامل گروههای سیاسی را بست، بنابر این گروههای مخالف رژیم پهلوی مبارزات سیاسی را به بن بست رسیده دیدند، در نتیجه دست به مبارزه مسلحانه زدند. گروه فدائیان اسلام با رهبری نواب صفوی مبارزه مسلحانه را شروع کردند. ‏

‏گروه تودهای نیز قیام مسلحانه را تدارک دیدند ولی کارشان بیشتر شبیه به کودتا بود. آنها در بین نظامیها نیروهایی را جمع کردند، نقشهای داشتند که کشف شده و شکست خوردند، و با چرخشی به طرف کارهای سیاسی رفتند‏‏ (دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص240)‏‏. در آن دوران چنان بن بستی بود که مهندس مهدی بازرگان در آخرین دفاعیه خود در دادگاه نظامی گفت: ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخواستهایم. ما از رئیس دادگاه انتظار داریم این نکته را به بالاتریها بگوید ‏‏(تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج2، ص373). ‏

 

ترور در دوران انقلاب اسلامی 

‏ انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی و پیشگامی روحانیون مبارز، یک حرکت اسلامی بر پایهی موعظه و نصیحت بود که برگرفته از نص صریح قرآن است: ‏‏اذهَبا إِلی فِرعَونَ إِنَّهُ طَغی، فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَو یَخْشی ‏‏ ‏‏(طه / 43 و44)‏‏ خداوند به حضرت موسی فرمود: ‏


‏به سوی فرعون بروید او به سرکشی برخاسته است، با او با زبان نرم و لیّن سخن بگو، شاید که پند بگیرد و یا بترسد.‏

‏ علمای اسلام و مراجع تقلید دین - خصوصاً امام خمینی- که مرزبانان اسلام هستند، کارهای خلاف شرع رژیم پهلوی را با تلگراف و پیام تذکر میدادند و روحانیون مبارز همراه با مراجع تقلید، با سخنرانیهای سیاسی افشاگری میکردند و مردم با تظاهرات و اعتراضات صریح اقدام میکردند. این ارشادها وافشاگرهایسیاسی و حضور فراگیر مردم در اجتماعات عظیم، میرفت که سراسر کشور را فرا گیرد که رژیم پهلوی با خشونت با آن روبرو شد. ‏

‏ این مبارزات که ماهیتاً مبارزه دینی– سیاسی و بدون اسلحه بود، رژیم پهلوی آن را با اسلحه به خاک و خون کشید ‏‏(دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص240و241)‏‏. رژیم پهلوی با کشتار مردم در 15 خرداد 1342 در تهران، قم، شیراز، کاشان، ورامین، و...، و در پی آن زندانها و اعدامهای مخالفین سیاسیاش را بوجود آورد، در این شرایط عدهای پاسخ رژیم پهلوی را مبارزه مسلحانه میدانستند و عدهای مبارزات مسلحانه را در حد محدود و مخفی تأیید میکردند ‏‏(نهضت امام خمینی، ج1، ص 1113و1118؛ دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص240و241)‏‏. این دومین جایی بود که عمل تند و خشن رژیم پهلوی ، مبارزین را به سوی مبارزات مسلحانه سوق داد. ‏

‏ در آن محیط خفقان و فشار وحشیانهی رژیم پهلوی، مبارزه مسلحانه تشویق میشد، زیرا در آن شرایط صدای گلوله و انفجار بمب رساتر از اعلامیه و سخنرانی بود. و رژیم پهلوی را بیشتر ‏


‏متوجه خطر سلب امنیت برای حاکمان میکرد. بنابراین مبارزه مسلحانه در آن زمان، حالت ترمز بر فشارهای ظالمانه رژیم پهلوی، و حالت تشفی و امید برای مبارزان داشته است‏‏ (دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص 239و240‏‏). ‏

‏ این مبارزات مسلحانه بعد از 1343ش (بعد از تبعید امام خمینی)، با شدت بیشتری از سوی گروهای مختلف پیگیری شد که عمدهترین آنها عبارتند از: ‏

‏ 1 - جمعیت مؤتلفه که اعضای باقی مانده از فدائیان اسلام بودند با هیئتهای مذهبی دیگر ائتلاف کردند و دست به مبارزه مسلحانه زدند، دیگران نیز آنها را تأیید میکردند. ‏

‏اولین حرکتشان کشتن حسینعلی منصور بود که با خیانتش به کشور و توهین به ملت ‏‏(نک: صحیفه امام، ج1، ص305)‏‏ دست به اقداماتی میزد‏‏(دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص241؛ و تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص374‏‏). ‏

‏ 2 – دومین گروه از مبارزین مسلح را مجاهدین خلق تشکیل میدادند، اینها از نهضت آزادی منشعب شدند که نهضت آزادی از جبهه ملی نیز منشعب شده است. آنها جریانی کاملاً سیاسی با روش صریح در مبارزه بودند. با صراحت از رژیم پهلوی انتقاد میکردند و اعلامیه میداند. ‏

‏پس از 15 خرداد 1342 جوانان نهضت آزادی مانند حنیف نژاد در زندان به فکر مبارزه مسلحانه افتادند و خیلی با احتیاطتر و تشکیلاتیتر کار را شروع کردند. آنها در سال 1350ش موجودیت خود را اعلام نمودند؛ با گذشت مدت کوتاهی، انشعابی در مجاهدین خلق بوجود آمد، از همین گروه منشعب شده، «وحید افروخته» دستگیر شد اطلاعاتش در باره گروه زیاد بود، او همه اطلاعاتش را به ساواک داد. لذا اینها خیلی زود لو رفته و شکست خوردند.  ‏

‏ 3 - گروه سوم از مبارزین مسلح، چریکهای فدایی خلق بودند گروههای کوچکتری نیز بودند که بعد از تبعید امام به مبارزه مسلحانه روی آوردند ‏‏(دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص241-246). ‏


‏همه این گروها در پی دریافت تأییدی از امام خمینی بودند. زمانی که در امام خمینی در نجف اشرف تبعید بود، این گروههای التقاطی به نجف اشرف رفته، بیش از بیست روز به خدمت ایشان میرفتند و از قرآن و نهج البلاغه میگفتند و تلاش میکردند تا از امام خمینی تأییدی در جهت قیام مسلحانه بگیرند، ولی امام خمینی، مخالفت نمود و به آنها فرمود: فعلاً زمان مبارزه مسلحانه نیست، خودتان را به کشتن میدهید و نابود میکنید‏‏ (ر.ک: صحیفه امام، ج1، ص461؛ و ج12، ص466). ‏

‏ اکثر این گروهای مسلح، امام خمینی را برای جمع کردن مردم در اجتماع عظیم مردمی می خواستندتا در عمل با ضربهای حکومت را بگیرند ولی امام خمینی به هیج وجه حرکت مسلحانه را تأیید نمیکرد، هر چند در نفی آن نیز چیزی نمیگفتند‏‏ (دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص245 - 247)‏‏. با وجود این که ایشان طعم تلخ ترور پدرش را در کودکی چشیده بود ‏‏(سطر اول، ص223-229)‏‏، و ترور فرزندش حاج آقا مصطفی را دیده بوده است‏‏ (ر.ک: صحیفه امام، ج3، ص233). ‏

‏ امام خمینی معتقد به آگاهی و بیداری مردم بود، تا قیام عمومی مردم با استقامت در راهپیمایی مسالمت آمیز برای دفاع از دین تا پیروزی ادامه داشته باشد ‏‏(نقد فرهنگ خشونت، ص155؛ و  نهضت امام خمینی، ج1، ص1122). ‏‏امام خمینی اعتقاد داشت رژیم پهلوی با سوء تدبیر و سوء نیت، مقدمات انقلاب از پایین را بوجود آورده است ‏‏(صحیفه امام، ج1، ص153و154). ‏

‏ امام خمینی از ابتدا، مبارزات مسلحانه را نمیپسندید. چند نمونه آن عبارتند از: ‏


‏الف - در همان سالهای اول قیام، افسری توسط یک طلبه به خدمت امام خمینی رسید و اجازه خواست تا در دیدارش با شاه، بمبی به خود ببندد تا با انفجارش شاه را ترور کند ولی امام نپذیرفت. ‏

‏ ب - در جریان ترور حسینعلی منصور، افراد مورد اعتماد از امام خمینی برای جمعیت مؤتلفه اجازه نامه میخواستند، ولی نتوانستند موافقت امام را جلب کنند. ‏

‏ج – مجاهدین خلق وقتی لو رفتند، عدهای از آنها هواپیمایی را ربودند و به عراق رفتند، آیت الله طالقانی نامهای برای امام خمینی با این آیه نوشتند: ‏‏نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُم فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم وَ زِدناهُم هُدیً‏‏ ‏‏(کهف / 13)‏‏ ما خبرشان را برای شما درست حکایت می کنیم، آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم. ایشان از جنبه مثبت آنها مطالبی را نوشت تا تأییدی از امام خمینی برای آنها بگیرد، اما امام خمینی عمل آنها را تأیید نکردند. ولی اقداماتی در جهت نجات آنها انجام دادند.‏‏ (دوران مبارزه، هاشمی رفسنجانی، ص248؛ و امام خمینی به روایت هاشمی، ص45و46). ‏

‏در بین گروههای مبارز مسلح، هیأت مؤتلفه اسلامی تلاش میکردند تا از امام خمینی مجوزی برای قیام مسلحانه خود بگیرند ولی امام مخالفت مینمودند. ‏

‏ایشان معتقد بود که از این ترورها نتیجهای حاصل نمیشود، علاوه بر این، ضررهایی هم دارد که عبارتند از: ‏

‏ الف - در دنیا تروریسم معرفی میشویم.‏

‏ب - حرف منطقی ما را زیر سؤال میبرند. ‏

‏ج - با کشتن یک فرد، فردی با همان سیاست و یا بدتر از آن جایگزین میشود.‏

‏د - بدتر از همه این که، مبارزه مسلحانه در کشور هرج و مرج و آشوب به وجود میآورد که امنیت کشور را با خطر جدّی مواجه میکند ‏‏(نهضت امام خمینی، ج1، ص1121).‏‏ ‏


‏بعد از مدتها دیدیم که این حرکتهای مسلحانه به نتیجه مطلوب بلند مدت نرسید، ولی اندیشه امام خمینی با تلاش خستگی ناپذیرش، برای بیداری مردم و قیام مردم بیدار، ثمر بخش شد که در سال 1356ش مردم آگاه و بیدار ایران اسلامی دست به راهپیمایی علیه حکومت پهلوی زدند. رژیم پهلوی برای سرکوب مردم، آنهارا میکشت،ولی مردم میدان را خالی نمی کردند، در سال 1357ش این تظاهرات علیه رژیم پهلوی گستردهتر و کشتار مردم بیشتر شد. در این زمان امام خمینی رژیم پهلوی را تهدید به تجدید نظر در مبارزه نمود. و در پاسخ خبرنگاران از مبارزه مسلحانه میفرمود: اگر کار با تظاهرات و راهپیمایی مسالمت آمیز به نتیجه نرسد مبارزه مسلحانه را مورد مطالعه قرار خواهیم داد ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج4، ص314، 331،354، و378).‏‏ و نیز میفرمود: همانطور که ملت میخواهد، اگر شاه و حامیان خارجیش بروند، مشکل سادهتر حل میشود، در غیر این صورت امکان قیام مسلحانه وجود دارد ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج4، ص263)‏‏. همچنین در 21 بهمن 1357ش خطاب به دولت بختیار فرمود: من دستور جهاد ندادم و نمی خواهم کار به آنجا برسد اگر گارد به پادگان برنگردد و به برادرکشی ادامه بدهد، دستور جهاد میدهم و عاقبت کار بر عهده آنهایی است که دست از این وحشیگریها برندارند‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج6، ص121).‏

‏این نوع سخن گفتن تهدید به جهاد است، نه تهدید به قیام مسلحانه که نوعی حرکت سیاسی است. محور اصلیِ اندیشه امام خمینی، دین اسلام است، ایشان تمام تصمیماتش را بر اساس ‏


‏وظیفه دینی اتخاذ میکردند. برای نمونه: در سال 1341ش، دفاع از اسلام را وظیفه همه دانسته ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج1، ص158)‏‏ و بر اساس همین وظیفه قیام نموده است. در اوج انقلاب امام خمینی وظیفه خود و وظیفه همه را حمایت از این انقلاب دانسته است ‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج4، ص492)‏‏ و متن وصیت نامه الهی سیاسیاش را بر حسب وظیفه شرعی مکتوب کردند‏‏ (ر.ک: صحیفه امام، ج21، ص403). ‏

‏ ‏

ترور بعد از انقلابها 

‏ حکومتی که بعد از پیروزی انقلاب تشکیل میشود به دلایل عدم تجربه حاکمان و فضای حاکم بر کشور و... مشکلات عدیدهای دارند. این گروه تازه به قدرت رسیده برای اجرا نمودن خواستههای انقلابی خود دست به اقداماتی میزنند که از جمله آن ترورهای فنی مدرن است. این ترورهای مدرن همزاد با انقلاب فرانسه است، چون ترور مدرن امروزی با ترورهای حکومت انقلابی فرانسه شروع شد. دورهی یک سالهای که حکومت انقلابی فرانسه با ترورهایش وحشت سنگینی در بین مردمش ایجاد کرده بود، حکومتی که برای سرکوب مخالفانش با اعمال خشونت غیر قانونی، دست به ترورهای وحشت آفرینی زد، درحدود یک سال «سپتامبر 1793 تا اعدام روبسپیر در ژوئیه 1794» 300 تا 500 هزار نفر را به جرم سیاسی به زندان انداخته، و 17هزار نفر را با آمار رسمی دولتی اعدام نمود. ‏

‏این رقم با مرگ و میرهای زندانیان سیاسی در زندان به 35 تا 40 هزاز نفر رسیده است. همین خشونت سیاسی در حکومتهای انقلابی دیگر نیز دیده میشود. ‏

‏ حکومت انقلابی روسیه سه دوره ترور خشونت آمیزی را در کارنامهاش دارد: دوره اول از 1917 تا 1921 میلادی است. دوره دوم از 1927 تا 1928 میلادی است و دوره سوم که طولانیترین و وحشت ناکترین دوره بود، از 1934 تا مرگ استالین در 1952 میلادی است، در این سه دوره، بنا بر آمار رسمی، بیش از یک میلیون نفر به جرم سیاسی اعدام شدند. ‏


‏در حکومت انقلابی چین (1949م) به خصوص در دوره موسوم به انقلاب فرهنگی 1966 تا 1976 میلادی یک میلیونها نفر به جرم سیاسی کشته شدند.‏

‏ در حکومت انقلابی خمورهای سرخ در کامبوج از 1976 تا 1979 میلادی نزدیک به دو میلیون نفر(یک سوم جمعیت کشور) به جرم سیاسی کشته شدند. ‏

‏ این قتلهای سیاسی بعد از انقلابهای بزرگ در حدی بود که «ترن برینتون» جامعه شناس آمریکایی در کتاب «کالبد شکافی چهار انقلاب» بوجود آمدن این دوره از کشتار سیاسی را جزئی غیر قابل اجتناب در هر انقلاب بزرگ اجتماعی دانسته است‏‏ (خشونت سیاسی ص129و130). ‏

‏ بر خلاف چهار انقلاب ذکر شده و برخلاف نظریهی برینتون، کشتارهای سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به راه نیفتاد. در دادگاه انقلاب اسلامی ایران افرادی به اعدام محکم می شدند که در رژیم پهلوی در کشتار مردم بیدفاع و انقلابی دست داشتند، و یا دارای فسادهای مالی، جنسی، و... بودند که شاکی خصوصی داشتند. اینها در دادگاه انقلاب، طبق دستور دین اسلام (کشور ایران قبل از انقلاب خود را مسلمان و حکومتش را مشروطه و اسلامی میدانست) مفسد فیالارض شناخته شده و محکوم به اعدام شدند. در بین این افراد، اشخاص سیاسی به دلیل مخالف سیاسی با انقلاب و حکومت جمهوری اسلامی، وجود ندارد. ‏‏(شماره های مختلف روزنامه اطلاعات و کیهان).‏

‏در حکومت انقلابی جمهوری اسلامی ایران تمام گروهها و سازمانهای سیاسی آزاد بودند و بطور وسیعی اندیشه خودشان را تبلیغ میکردند و مناظرات تلویزیونی در بین گروهها، احزاب و سازمانهای مختلف با پیروان امام خمینی بطور آزاد تشکیل میشد و همه گروههای سیاسی مخالف نظام نشریاتی داشتند و برای خودشان تبلیغ میکردند. ‏

‏امام خمینی در 2 شهریور 1358ش یعنی زمانی که عمر انقلاب به شش ماه رسیده بود، خطاب به این مخالفین سیاسی فرمود: مردم دنیا دیدند و فهمیدند که ما با چه اشخاصی مواجه هستیم، همه آزاد بودید، بیش از دویست حزب و گروه تشکیل دادید مجلات و مطبوعات مختلفی ‏


‏منتشر کردید، هیچ کس جلوگیری نکرد. در عین حالی که در مطبوعات به همه مقدساتمان توهین کردید، با حکومت جمهوری اسلامی آن رفتار را داشتید، با اسلام آن رفتار را داشتید با این وجود کسی به شما تعرض نکرد تا این که فتنه کردید و نشان دادید فتنهگر و منافق هستید.‏‏(ر.ک: صحیفه امام، ج9، ص337)‏

‏ نشریات مخالفان آنقدر زیاد بود که هنوز عمر انقلاب به 216 روز نرسیده بود، تعداد نشریات از 216 عنوان گذشته بود ‏‏(تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ج1، ص248)‏‏، همه این نشریات بطور علنی مخالفت میکردند ولی کسی مانع کار آنها نمیشد تا اینکه دست به ترور زدند هر گروهی که دست به ترور میزد با او به زبان خودش برخورد میشد. ‏

‏امام خمینی در 21 اردیبهشت 1360ش یعنی زمانی که از عمر انقلاب 3 سال و 3 ماه گذشته بود، خطاب به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که دست به ترور زده بودند و در نامهای امام خمینی و حکومت جمهوری اسلامی را تهدید کرده بودند فرمود:‏

‏ " شما الآن می بینید که بعض احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین هم حساب نمی کنیم، معذلک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند،  هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد. پس بدانید که اینطور نیست که ما با احزاب دیگری، با گروههای دیگری، دشمنی داشته باشیم. ما البته میل داریم که همه گروهها و همه احزاب به اسلام برگردند و راه مستقیم اسلام را پیش بگیرند و همه مسلم بشوند. برفرض اینکه [مسلمان] نشدند، مادامی که آنها با ما جنگی ندارند و با کشور اسلامی جنگی ندارند و در مقابل اسلام قیام مسلحانه نکرده اند، به طور آزاد دارند عمل می کنند و به طور آزاد حرفهای خودشان را دارند می زنند". ‏‏(صحیفه امام، ج 14، ص343).‏‏ ولی زمانی که دست به ترور مردم زدند و کشور را به تشنج کشاندند، حکومت برای دفاع وحفظ جان مردم در مقابلشان ایستاد. ‏

‏ ‏

‏ ‏

 


منابع

‏قرآن کریم، ‏

‏نهج البلاغه، ‏

‏الارشاد، الشیخ المفید، قم، المؤتمر العالمی الالفیه الشیخ المفید، الاولی، 1413ق، ‏

‏اطلاعات (شماره های مختلف روزنامه اطلاعات در اوایل پیروزی انقلاب)، ‏

‏امام خمینی به روایت هاشمی، عبدالرزاق اهوازی، تهران، عروج، اول 1385، ‏

‏بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق، ‏

‏تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، پنجم 1375، ‏

‏تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، سرهنگ غلامرضا نجاتی، تهران، خدمات فرهنگی رسا، هشتم 1386، ‏

‏تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی ایران، یحیی فوزی، تهران، عروج، اول 1384، ‏

‏ترورهای سیاسی در تاریخ ایران، دکتر علی بیگدلی، تهران، سروش، اول1377، ‏

‏تفسیر سوره حمد، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ نهم،1384 ‏

‏تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بیست چهارم 1368، ‏

‏جواهر الکلام، شیخ محمدحسن النجفی، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، سوم1362، ‏

‏خشونت سیاسی، ناصر فکوهی، تهران، پیام امروز، اول1378، ‏

‏دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، تهران، مروارید، اول1386، ‏

‏ دوران مبارزه (هاشمی رفسنجانی)، زیر نظر محسن هاشمی، تهران نشر معارف انقلاب، اول 1376، ‏

‏زمانه (ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر)، شماره 51، آذر1385، ‏

‏سطر اول، محمدجواد مردینیا، تهران، عروج، اول1385، ‏

‏فرهنگ کامل انگلیسی- فارسی، عباس آریانپور کاشانی، تهران، امیرکبیر، پنجم1383، ‏

‏فرهنگ معاصر فرانسه - فارسی، محمدرضا پارسایار، تهران، فرهنگ معاصر، سوم1382، ‏

‏فرهنگ علوم سیاسی، غلامرضا بابایی و دکتر بهمن آقایی، تهران، ویس، اول1360، ‏

‏فقه سیاسی، عمید زنجانی، تهران، امیرکبیر، سوم1377، ‏

‏الکافی، ثقه الاسلام کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامی، 1365. ‏


‏کیهان (شماره های مختلف روزنامه کیهان در اوایل پیروزی انقلاب)‏

‏لغتنامه دهخدا، علیاکبر دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، دوره جدید، 1373،‏

‏نهضت امام خمینی، حمید روحانی، تهران، عروج، پانزدهم1383، ‏

‏نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، تهران، گام نو، اول1384، ‏

‏ ‏

taz10