شرح یک جمله عرفانی امام خمینی
□یاسر جهانی پور
سخن نخست:
در میان آثار عرفانی امام خمینی بعضا عباراتی به چشم می خورد که حضرتش به اشاره مطرح نموده و به اختصار در لفافه از آن گذشته اند. تاکید بسیار امام خمینی بر اختفای مباحث عمیق و دقیق عرفانی از چشم نا اهلان و بدنظران به جهت مصون ماندن از تحریف و انحراف و نیز ذم و نکوهش و انکار و تکفیر کوردلان و گاهی تفاسیر نادرست جاهلان و بی خبران، باعث شد تا عمیق ترین مباحث عرفانی از زبان ایشان تنها با اشاره ای در حد یک عبارتی آنهم با ظرافتی بیان شده و فهم دقیق تر آن به اهلش واگذار شود. نویسنده این مقاله اعتقاد راسخ دارد با اینکه آثار عرفانی امام خمینی محدود و تنها مشتمل بر چند کتاب و گاهی صفحاتی از یک کتاب است، اما هر چه در کلمات و بیانات عرفانی امام کار شود کم کار شده گویی هنوز جا برای کار وجود دارد و به همین دلیل در این مقاله به شرح تنها یک جمله از بیان نورانی حضرت روح الله می پردازم تا عظمت کلام مقدسش را روشن ساخته و حجابهایش را کنار زده و بر اهلش معلوم کنم در ورای بسیاری از سخنان پیر و مرشد ما دنیایی از تعالیم عرفانی نهفته که ما به قدر مقدور از این خرمن خوشه ای برچیده و به سرّ و اشاره بیان می کنیم.
مقدمه
ماه رمضان، ایام نزدیکی به ذات حق و کناره گیری از خلق و رویت ذات او از ورای حجاب اسماء یا افعال الهی است. ماه تفکر، ماه صیام، ماهی که شب قدرش بهتر از هزار ماه، خوابش بهتر از بیداری، صومش بهتر از صیام، شب زندهداریهایش بهتر از شب زنده داری ها در
ماههای دیگر و البته با فضیلتتر است و خدا میداند که ما از عظمت ماه رمضان و شب قدر غافلیم. عارفان در این ماه شریف تکلم نمیکردند مگر به ذکر حق، از خلق کناره گرفته و وجهه قلب خود را یکسر رو به ذات مقدس ربوبی نموده و تمام هم و غم خویش را نه دنیا و نه آخرت، که رویت محبوب خود قرار داده و سعی بلیغ می نمودند تا عمل به فرمایش رسول مطهر اسلام نمایند که فرمود: صوموا لرویته و اما ما غافلان خفته در جهل خویش و مانده در عمل خویش، گرفتار در ناسوت و محبوس در تابوت، وامانده در یک کوچه از شهر عشق، از روزه خود جز گرسنگی و تشنگی چه سودی خواهیم برد؟ آیا نه این است که دل از یاد حق بریده و در وادی حیرت دنیا سرگردان و در منجلاب مادیات غرق شده و دست و پا می زنیم و آیا نه این است که هم و غم خود را صرف دنیا و جمع کثافات مادی و پول و ثروت نموده ایم. غافل از اینکه هر که همت و فکرش دنیا باشد، خدا او را فقیرتر و از خود دورتر نموده و بیشتر به خود وا میگذارد. کاش که ما را از این علم عملی حاصل، و از این معدن عظمت، نوری شامل می شد، تا گمراهی خود را ریشه کنده و دل را در طریق کوی دوست وا می نهادیم. ماه رمضان فرصتی عالی برای رسیدن به هدفی بزرگ و مغفرتی عظیم است. زبان خود را پیوسته مترنم به این بند از مناجات شعبانیه که بسیار مورد توجه حضرت امام بود نماییم که الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک.
یک جمله از امام خمینی و شرح آن
در بین کلمات امام خمینی و در آثار ایشان بعضاً به عباراتی در باب ماه رمضان، نزول قرآن و شب قدر و عظمت و حقیقت آن بر میخوریم که بیانش قابل تأمل است که از میان آنها این عبارت نیاز به تامل بیشتری دارد:
«عالمْ... لیله القدر محمّدی و یوم القیامه احمدی است.»(آداب الصلاه، ص 329)
عالم در نظر وحدت، شب و روزی بیش نیست. شبِ نزول و روزِ عروج، گرچه شب و روز حقیقت محمدیه، هر دو معراج اوست و روی قلب او به هر سو رود رو به الله رفته است.
عارفان گفته اند برای هر حقیقت، رقیقه ای و برای هر رقیقه، حقیقتی است. کشف ارتباط میان این دو، جز بر کاملان در عرصه سلوک مقدور نیست. از یکی با عنوان تعبیر و از دیگری با نام تاویل یاد شده است. تاویل در مرام عارفان جایگاه خاصی دارد. عارف کامل با رؤیت هر حقیقت در ناسوت، پی به رقیقه ای در ملکوت برده و صورتی را در ملکوت، منطبق با صورت مشهود در ناسوت، مشاهده می نماید. پس هر شی ای در عالم ماده، دارای ظاهری است که معلوم اهل ظاهر و باطنی دارد که خاص اهل ایمان، و البته مشتمل بر حقیقتی است که مشهود عارفان از اولیاء و انبیاست. نگاه تاویلگرای عارفان به اشیاء، ناشی از تجلی حق در حضرات و مراتب عوالم من الغیب الی الشهود به واسطه اسماء الهی و رؤیت احاطه فیض منبسط بر اشیاء و حضور حق در همه جا است. به تبع همین امر، لیله القدر به مذاق هر یک از مراتب مذکور معنای خاص و مشخصی دارد. اهل ظاهر شب قدر را یکی از شبهای سال یا یکی از شبهای ماه رمضان می دانند و از احیای آن شب جز تعیین و تقدیر ارزاق و اعمار و اجال و فرستادن نامه اعمال به دست امام زمان، چیزی درک نم کنند و به دلیل همین ظاهر نگری، دعا و سهر این افراد از زبان قال بالاتر نرفته و لذا تاثیر مهمی بر رفتار و گفتار و اعمال آنان نخواهد گذاشت.
خواص اهل ایمان، شب قدر را شب نزول قرآن بر قلب ختمی مرتبت و معراج رسول اکرم دانسته و سعی تمام در تقرب خود به حقتعالی می نمایند؛ ولذا این شب برای آنان فرصتی است در طول سال، جهت غفران معاصیشان از التفات به غیر حق و توجه باطنی و حقیقی به قرآن و برکات آن و تقویت ایمان در دل و تلاش برای ترقی از ایمان دل به ایمان روح و سلوک از لسان دل به لسان حال و حرکت در منازل سیر و سلوک.
اما از برای عارفان و کاملان، شب قدر نه یک شب، که نزدیکترین لحظه برای وصول به حق و طی منازل و مراتب سلوک است.
همان طور که به فرموده قرآن، شب قدر از هزار ماه بهتر و با ارزشتر است، سلوک و تقرب به ذات حق برای این قسم اولیاء، در هر لحظه برتر از عبادت دیگران در هزار ماه است و این نکته ای است بس عمیق که غیر اهل راز و صاحبان ارواح مطهره که لسان دعا را از زبان قال به حال و آنگاه به لسان استعداد تربیت نموده اند، به حقیقت و کیفیتش دست پیدا نمی کنند. حق تعالی در باب این مصادیق مطهر فرمود که لایمسه الا المطهرون.
اما در نظر این جماعت حقیقت شب قدر چیست؟ پاسخ آنکه وجود، حق است و غیر از او نیست. چون در غیب مطلق و سراپرده کمون و خفا بود، هیچ اسم و رسم و اثر و تعینی از او نبود و چون خواست از عشق به ذات خود، جمال و کمال خود را هویدا سازد، اول الامر تجلی بر ذات خود نمود به فیض اقدس و از این تجلی اسماء و صفات را خلق و ظاهر فرمود. با ظهور اسماء از خفای ذات، تجلیات یکی پس از دیگری حاصل شد، تا به تجلی فیض مقدس، عالم امکان از عقل اول تا ملکوت و ناسوت خلق گردید و این شد که با هر تجلی و ظهور، شمس وجود که در ابتدا هیچ قیدی حتی قید اطلاق را نمی پذیرفت، از اطلاق دورتر و به تقیید نزدیکتر شد و بند بر بند آن افزوده تر و حجبش بیشتر و غروبش کاملتر گردید، تا در شب قدر به گونه ای کامل در جبال انیات و غبار تعینات و در عالمی ظلمانی، البته بی هیچ تجافی و انخلاع از مرتبت اولیه خود مخفی و مستور گردید. و اینک لیله القدر تحت تجلی حقیقت محمدیه در قوس نزول حاصل شده است. اما به عکس در قوس صعود که تحت لوای حقیقت احمدیه قرار دارد، شمس وجود از جبال انیات طلوع و از پایین ترین مراتب به بالاترین درجات صعود می کند، تا به جایگاه واقعی و اصلی خود رسیده و حقیقت انا لله و انا الیه راجعون محقق و یوم القیامت کبرای نفسانیه برپا و عالم یکسره مندک و مستهلک در ذات حق شود. پس عالم
برای حقیقت محمدیه و صاحبان آن یک لیله القدر و یوم القیامه بیش نیست و سالکی که این حقیقت برایش مفهوم و عارفی که برایش مشهود باشد، تمام لیالی سال برای او شب قدر و هر روز یوم القیامه است.
امام خمینی چنین فرمود:
«بدان که از برای هر رقیقه حقیقتی، و برای هر صورتیِ مُلکی باطنی ملکوتی و غیبی است. و اهل معرفت گویند که مراتب نزول حقیقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق تعیّنات، «لیالی» است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفاق تعیّنات، «ایام» است. و شرافت و نحوست «ایّام» و «لیالی» به حسب این بیان واضح شود. و به اعتباری، قوس نزولْ لیله القدرِ محمّدی است؛ و قوس صعودْ یوم القیامه احمدی است؛ زیرا که این دو قوس مدِّ نور «فیض منبسط» است، که «حقیقت محمّدیّه» است و تمام تعیّنات از تعیّن اوّلی «اسم اعظم» است. پس، در نظر وحدت، عالمْ شبِ قدر و روزِ قیامت است؛ و بیش از یک شب [و] روز نیست، که آن تمام دار تحقّق و لیله القدر محمّدی و یوم القیامه احمدی است. و کسی که متحقّق به این حقیقت شود، همیشه در «لیله القدر» و «یوم القیمه» است، و این با هم جمع شود.»(آداب الصلاه ص328- 329)
حقیقت وجود از دید عارفان
توضیح تکمیلی برای شرح فوق آنکه در میان عرفا سه دیدگاه وجود دارد. طایفه ای از ایشان گفته اند: در دار هستی موجود واقعی غیر از حقتعالی وجود ندارد و وجود در عالم منحصر است به یک وجود و هستی که صرف و بسیط من جمیع الجهات است. مستند این کلام بیان نورانی پیامبر عظیم الـشان اسلام است که فرمود: الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا یعنی آنکه مردم خوابند پس هنگامیکه مردند بیدار می شوند. وجه تشابه میان مرئی در عالم دنیا و خواب در این حدیث آن است که هر آنـچه مرئی است چیزی جز خیال و رؤیا نیست.
همـچنان که در خواب انسان جز خـیال و رویا چـیزی نمی بیند که سالـک حقیقی زمانـی به موت اخـتیاری دست مـی یابد. (ر.ک:الفتوحات (4-ج)، جلد2، ص 313) این جماعت کثرات را به کلی نفی کرده و وجودی برای آنها قائل نیستند. برخی همچون محیی الدین بن عربی با استناد به حدیث فوق کثرات را نسب و اضافات حق دانسته و عالم را خیال در خیال و صرف توهم دانسته اند. مراد این جماعت از اضافه، اضافه اشراقی و اعتباری عرفانی است که حکایت از ارتباط بین حق و خلق می نماید نه اعتباری فلسفی. الم تر الی ربک کیف مدّ الظل [فرقان،45] از دید این طایفه از عرفا،کثرات، وجودات ظلیّه و نسب عرفانیه اند که داخل در حقیقت وجود نیستند. (ر.ک: شرح دعای سحر ص 71)
قول دیگر آن است که کثرات ظاهره در وجود به علت کثرت موجود در خارج، که آنها را از یکدیگر متمایز می سازد، کثرات حقیقیه می باشند و در عین حال وحدت حقیقیه وجود هم ثابت است. و منافاتی بین وحدت وجود و کثرت حقیقیه نیست، وحدت، اثر نفس حقیقت وجود است و کثرات به واسطه ظهور حقیقت وجود در ماهیات مختلفه می باشد. این قول همان قول به تشکیک وجود و کثرت در وحدت و وحدت در کثرت است که صدرائیان مطرح نموده اند.
قول سوم در میان جماعت عارفان آن است که، وجود را واحد شخصی و حقیقت واحده می دانند ولی قائل به تشکیک در اصل حقیقت وجود نیستند، بلکه در مراتب وجود قائل به اختلاف در مراتب مظاهرند. حق آن است که بین قول کسانیکه کثرات را حقیقی پنداشته با قول کسانی که آن را صرف توهم و اضافه دانسته تفاوتی نیست جز به حسب مرتبه.
توضیح آنکه اعیان ثابته در مرتبه اسماء و صفات و تعین ثانی فیض اقدس، به مناسبت استعداد ذاتی خود قبول یک نحوه از وجود و یک طور از مظهریت را می نمایند که این استعداد در سایر اعیان تحقق ندارد، به گونه ای که استعداد هر عینی مختص و ثابت برای خود اوست. اعیان در حضرت علم، واسطه و رابط اعیان خارجی و اسماء الهیه هستند. اسماء که در مسلک عارفان از آن تعبیر می شود به ظهور ذات با صفتی از صفات، در حقیقت نسبتی است که حق تعالی با هر یک از تعینات و حقایق کونیه و وجودیه دارد؛ نسبتی که از آن تعبیر به نسبت اسمائیه می شود. ارتباط حق و تجلیات او با ممکنات، از طریق همین اسماء صورت میگیرد. پس هر شی ای در عالم مظهر اسمی از اسماء الهی است که از طریق عین ثابت شی در حضرت علم و بر اساس استعداد خاص خود، مرتبه ای از وجود را پذیرفته و به قابلیاتی دست یافته است که دیگران از آن بهره ای نداشته یا قابلیتی دیگر دارند که او از آن بی بهره است. اینکه گفته می شود عین ثابت محمدیه، منشأ و مبدا تمام اعیان و مجلای نزول فیض به اعیان ثابته اسماء الهی در همه عوالم می باشد، به آن معناست که استعداد این عین برابر با استعدادات تمام اعیان و قابلیت او کامل ترین قابلیات و غیبیت و بساطت اسم متجلی در وجود او اتم از دیگر اسماء الهی است. حقیقت محمدیه مظهر اسم الله و الله از دید عارفان برترین اسماء خداوند است که مبدا تجلی و جریان فیض به دیگر اسماء و اعیان می باشد. مبدأ هر موجودی در عالم، از اسم متجلی در وجود خود، و معادش به همان اسم می باشد. عالم اعیان، عالم تقدیر الهی است. از برخی عرفا منقول است که مقام احدیت ذاتیه عبارت از قضاء اول و مقام واحدیت قضاء ثانی و قدر اول می باشد. این مرتبه اخیره عبارت است از تجلی حق به فیض اقدس و حصول اسماء و اعیان در حضرت علمیه و آنگاه به تجلی فیض مقدس یا وجود منبسط در عالم عین، تا هر شیءای در خارج، مظهر اسمی از اسماء الله باشد. در این مقام اعیان بر حسب اقتضائات و استعدادات خود از اسم یا اسمایی بهره مند شده و سعادت و شقاوتشان رقم می خورد. پس در این مقام تغییر و تبدیل حاصل نشده و بداء راه ندارد.آنچه در قضاء اول حاصل می شود، عبارت است از علم تفصیلی و کشف اجمالی.
بنابراین عرفا مقام قدر را مرتبه اعیان ثابته دانسته و اینکه گفته اند انسان کامل به سرّ قدر آگاه است از آن روست که او را ولوج کامله در حضرت واحدیت و احدیت جمعه می باشد.
ماهیات به اصطلاح این طایفه، وجودات خاصه علمیه اند که منشأ ظهور و بروز آنها غیب ذات است و به طور اجمال در احدیت منطوی هستند. اینکه گفته اند الاعیان الثابته ما شمت رائحه الوجود یعنی به وجودات خاصه خود موجود نیستند؛ به اعتبار تجلیات وجود موجود بوده و قطع نظر از تجلیات حق باطلند. برگشت اعیان ثابته از جهات تعینات عدمیه و امتیاز از وجود مطلق، به عدم است اگر چه به عنوان تعینات وجودیه عین وجودند لذا عین ممکن معدوم، و وجود از جانب حق است. یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید.(فاطر،15)
اعیان ثابته، همچنین مقام علم حضرت باری در موطن واحدیت می باشند. حق تعالی به واسطه
اعیان ثابته به کافه موجودات، علم تفصیلی در عین کشف تفصیلی دارد. پیش از این بیان شد که در نظر برخی اعاظم عرفان، وجود جز ذات حق نبوده و ماسوی الله غیر از اعتبار و نسب چیز دیگری نیست. شاید جماعتی از قول بالا، این گمان را برند که صدق موجود بر اشیاء با ملاحظه ذات احدی مجاز بوده و حقیقت ندارد، در حالیکه طبق نظر این بزرگان -که می گویند غیر حق جز نسبت چیزی دیگری نیست- منظور از اعتبار آن است که موجودات ممکنه به خودی خود استقلالی نداشته و وجودشان مجازی است و منظورشان از مجاز آن است که با قطع نظر از تجلیات وجودی حضرت حق، ماهیتی از ماهیات یا شی ای از اشیاء، بروز و ظهوری ندارد. این جماعت برای عالم سوای تجلیات حق، حقیقتی قائل نیستند و اضافه حق را اضافه اشراقیه منبسط و ظاهر در تمام مرائی می دانند. در نگاه آنان وجود محض همان حق، وجود مطلق، فعل حق و وجود مقید، اثر حق است و صدق موجود بر حقتعالی و بر وجود منبسط و اشیاء به نحو تشکیک می باشد. محقق قیصری در مقدمه فصوص فرموده است: و ما یقال بان الوجود یقع علی افراده لا علی وجه التساوی، فانه یقع علی وجود العله و معلولها بالتقدم و التاخر و علی وجود الجوهر والعرض بالاولویه و عدمها و علی وجود القار و غیر القار بالشده و الضعف فیکون مقولاً علیها بالتشکیک (شرح فصوص الحکم قیصری ص21) جمعی دیگر از عارفان،که همان فانیان فی الله هستند، حضور حق را در همه جا مشاهده کرده و غیر از وجود مطلق که تجلی وجود محض است چیز دیگری نمی بینند. این گروه از عارفان وجود را در همه مراتب و اکوان یکی دیده و تکثری مشاهده نمی کنند. به دلیل آنکه حق وجود صرف و صرف وجود است و وجود صرف هیچگاه ثانی بردار نبوده و مرتبه پذیر نیست، بنابراین تشکیک در مراتب وجود، از نظر این جماعت صحیح نیست بلکه تشکیک را در مظاهر و بر حسب مراتب و استعدادات ایشان، صحیح می دانند. و این همان پذیرش استعدادات اعیان علمیه است که بیان آن رفت.
پس با نگاه وحدت، وجود در همه عوالم و مراتب، وجود حق است و سوای او وجودی نیست، پس غیر از وجود مطلق که همان حق تعالی است در عالم نمود و شهود و بروزی ندارد.
حق چون متجلی در کافه اعیان و منجلی در تمام ذراری و دراری عالم است و ممکنات، همه مجلای تجلیات و ظهورات او هستند، پس وجود او سرتاسر عالم را پر کرده و غیریتی مشهود نیست. امام خمینی در آثار خود خصوصاً در تفسیر سوره حمد در شرح حقیقت بسم الله، جمله عالم را از اسماء الله دانسته و همه را ظهور و ظل فیض منبسط می داند.
طبق نظر عرفا صادر اول، فیض منبسط و نفس الرحمن است که در جمله عالم سریان داشته و در حقیقت همان وجود حق است که در ماهیات محدود شده و مقید به قیود می شود. و آنقدر قیود او در مراتب ادنای عالم امکان زیاد می شود، تا در ورای حجب غلیظ ظلمانی مخفی شده و غروب می کند. پس این عالم اسفل السافلین و غریب ترین عوالم به حضرت احدیت است. و به همین دلیل در لسان عرفا از آن تعبیر به لیله القدر شده که ظل فیض منبسط و حقیقت محمدیه است. پس با نگاه وحدت، عالم امکان جز یک شب و روز، یا به عبارتی یک غروب و طلوع خورشیدِ وجود نیست. و از این روست که گفتیم، برای این جماعت، هر شب، شب قدر و هر روز قیامت و هر جا صحرای محشر و هر مکان محضر اوست و اگر این گونه است، پس اینان که از قیامت کبرای نفسانیه گذر نموده و خود را هر لحظه در محضر خدا دیده و دائم با او بوده اند، نه قیامتی، نه حسابی و نه کتابی داشته و روزی که جماعت در برابر حق به سوال و
جواب حاضر می شوند، در پی محبوب خود، نه به دنبال بهشتند و نه خوف دوزخ دارند که حساب خود را هر روز در دار دنیا به پروردگار خویش پس داده اند. بنابراین دنیا برای ما غافلان و بی خبران، بهشت و برای عاشقان، دوزخ و زندانی است و برای هر که دنیا بهشت است، آخرت دوزخ،که نه آخرت، همین دنیا شعله های دوزخ آنان را احاطه نموده و برای آنانکه دنیا سجن است، بهشت مهیا که نه مهیا، بهشت مشتاق دیدار آنهاست؛ زیرا که آنان مشتاق دیدار بهشت نیستند. و خداوند قره عینی که برای آنان در یوم الدین مهیا نموده، نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده که چشم و گوش تاب و قدرت دیدن و شنیدن ندارد و من هر چه می اندیشم عظمت و بزرگی انسان کامل را درک نمیکنم.
منابع:
شرح فصوص الحکم قیصری، سید جلال الدین آشتیانی، بوستان کتاب، 1380 ش
امام خمینی، شرح دعای سحر، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1391 قمری
الفتوحات (4-ج)، محی الدین ابن عربی، دار صادر بیروت بی تا
آداب الصلاه، امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1383ش