بسیار مهمی است که امروزه ذهن بشریت را به شدت درگیر
کرده است. کارآفرینی یعنی ما برای دیگران کار بیافرینیم و آنها
را سر کار بگذاریم. چطوری؟ راه دارد. مثلاً در مورد طرح خود بنده،
آن چیزی که محرز و آشکار است این است که هر اختراعی یک
سری تولیدات جنبی در کنار خود دارد که میتواند شغل ایجاد کند
و سوددهی جنبی داشته باشد. به عنوان مثال آقای بیل گیتس
مدیر شرکت مایکروسافت آنقدر خنگ است که تا امروز درک نکرده
است که با این تولیدات انبوه و فجیعی که در حوزة کامپیوتر در دنیا
دارد میتواند یک تولیدی بزرگ دمپایی پلاستیکی هم راه بیندازد
و همراه هر دستگاه کامپیوتر به فروش برساند تا اینقدر کامپیوترها
ویروس نگیرند و مردم با کفشهای کثیف و پرمیکروب خود که آلوده
به هر آب دماغ و دهن و انواع و اقسام ویروسها از ویروس سرطان
گرفته تا ویروس فشار خون است وارد سالنهای کامپیوتر نشوند و
آن محیط حساس را آلوده ننمایند شما هیچ فکر کردهاید که با
فروش هر دمپایی پلاستیکی از قرار بیست و پنج هزار ریال برای
شرکت مایکروسافت چه ثروت عظیمی تولید میشود؟! معلوم
است که مخ شما به هیچ جا قد نمیدهد چه برسد به اینجا (که البته
ما باز نفهمیدیم منظور آقای ناظم کجا بود در حالیکه دیگر قورباغه
نداشتیم که در کوله پشتی یک نفر دیگر بیندازیم.) هیچ فکر کردهاید
با همین دمپایی پلاستیکی که در توالت منزل همة شما یافت
میشود تا چه اندازه کامپیوترها از خطر ویروس و انگل و تومور و
از این جور چیزها ایمنی و بیمه میشوند؟ همین دمپاییها...
بله همین دمپاییها که بنده در همین جا از مش قنبر دعوت
میکنم که به طور ملموس شما را با آن آشنا کنند. (در این هنگام
مش قنبر یک فقره دمپایی غول پیکر خاکستری شماره 150-100
از کونی در آوردند و 360 درجه در فضای سه بعدی چرخاندند تا
ما از همة جهتهای جغرافیایی با آن آشنا بشویم و معنی
حرفهای آقای ناظم را با چشمان خودمان درک کنیم.)
آقای خشونتیان دوباره ادامه دادند: بله، بنده یک
قراردادی با صنف دمپایی پلاستیکی سازان امضا
فرمودم که به نمایندگی ازاین دلبندان و به جهت
رایزنیها و گفتمانهای اقتصادی به شرکت
مایکروسافت اعزام شوم و امتیاز تولید دمپاییهای
مایکروسافتی را تسخیر بفرمایم. باشد که همة
شما از بنده درس بگیرید و در آینده تبدیل
به کارآفرینان بزرگ و مهمی در دنیا بشوید.
شما میبایستی به خودتان حسابی ببالید
چرا که در مدرسهای درس میخوانید که کادر آموزشی فوقالعاده
فرهیخته و دانشمند و کارآفرینی دارد اما متأسفانه بنده به عینه و
با تمام وجودم میبینم که شما قدر نمیدانید و این حرفهای توی
کلهتان نمیرود و مانند این میماند که برای کّر بزنی و برای
کور برقصی. به هر صورت امیدوارم زرنگان مدرسه صحبتهای بنده
را متوجه شده باشند و مفهوم کارآفرینی را درک نموده باشند و
تنبل جماعت چرک و کثیف هم در صورتی که مشاهده بشود دور
و بر سالن کامپیوتر میچرخند آن چنان پس گردنیای پس
گردنشان فرود میآید که مرغان آسمان بگویند آخ!...
در همین جا بود که ما کلی برای آقای ناظم دست زدیم و هورا
کشیدیم و تصمیم گرفتیم به خودمان افتخار کنیم چرا که در مدرسهای
درس میخوانیم که یک رابطة تنگاتنگ با شرکت مایکروسافت
دارد و قدر آقای خشونتیان را هم بیشتر بدانیم چرا که ایشان
شریک تجاری آقای بیل گیتس هستند و بالاخره مایکروسافتی
گفتند و بیل گیتسی و از این جور چیزها. گرچه بنده تصمیم ندارم
راه محترم آقای خشونتیان را ادامه بدهم و تصمیم دارم در آینده
توی کار تولید و عرضة پیراشکی بروم و یا پای کوههای دربند
آلوچه و لواشک بفروشم ولی از صحبتهای آقای خشونتیان درس
بزرگی گرفتم که خیلی بزرگ است و آن چیزی نیست جز همان
صحبتهایی که آقای خشونتیان جان امروز ایراد فرمودند ولی شک
نکنید که قندکیزاده اینها روی دست آقای اینیشتن و غیره بلند
میشوند و بنده هم یک روزی به جهت کلاس گذاری با ایشان
عکس یادگاری میاندازم و به بچهام نشان میدهم و اگر هم
ایشان یعنی قندکیزاده و امثال ایشان با خانوادة آینده گذرشان
به دربند افتاد یک ظرف کوچک آلوجه و یا یک برگ لواشک مجانی
بهشان اهدا میفرمایم.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 122صفحه 17