
داستان
محمد
محمد رضا تقی دخت
اعتقادات عرب
مکه، بیرون از شور و شرهایش و دور از بازار بزرگ و تجارت نامدارش، حاشیههایی نیز
داشت. دورتر از این مرکز مهم تجاری- عبادی اعراب و دور از آرامش و امنیت شهر، قبایل
بدوی میزیستند با زندگی و عقاید خاصشان.
زندگی این اعراب پر تعداد، آمیزهای بود از جنگ و جهل و خرافه، سالها بر سر چراگاهی یا
آبی یا سکونت گاهی جنگ میکردند و میکشتند و کشته میدادند و گاه این جنگها بین دو
قبیله، تا چند نسل دوام مییافت. روی دیگر سکة زندگی این بادیهنشینان، دستبردهای گاه
و بیگاهشان بود به کاروانهای تجاری، تا پولی به دست آوردند و در شهر شرابی بنوشند و
جامهای بخرند یا چامهای و شعری تازه بشنوند. حاصل بیشتر این دستبردها، جای بهتری از
آنچه گفته شد هزینه نمیشد: در تفریح و عیاشی.
عرب جاهلی بادیه نشین، نه مثل شهری تاجر، ثروت و مکنتی داشت و نه عقیده و ایمان درستی
به بتها، عرب مکّی و شهری، بتی داشت که خاندانش و قبیلهاش، آن را خدای میدانستند
اما عرب بادیه نشین سخت خرافهپرست بود، آن سان که مثلاً سنگی را که در راه شترانش
مییافت و زیبا میدید، برمیداشت به خدایی و میپرستید و این خدا، تاریخ مصرفش تا وقتی
بود که همو، سنگ زیباتری بیابد و خدای پیشین را به دور اندازد.
با این همه، اعراب بادیه سخت پر شمار بودند و زندگیشان، اگر چه خلاصهاش، چادرها و
شتران و چراگاههاشان بود اما بخش قابل توجهی از شمار اعراب را در روزگار پیش از بعثت
محمد صلی الله علیه و آله داشتند.
در خود مکه نیز، آنگونه که سخن رفت، ایمانی به خدای واحد نبود؛ الله بود، اما خدایی بود نه
یکتا و نه بیهمتا، خالق آسمان و زمین بود و فرستندة باران اما پرستش او هم، مثل بقیه بود.
خدایی بود عمومیتر و بتی به لحاظ پرستش در شمار دیگر بتهای خرد و ریز کعبه. اعتقاد به
خدای واحد، در اندیشه و فکر عرب جاهلی، اندیشهای مؤثر نبود. این عرب، میراثدار هزاران
سال سنت نانوشته و ناموجه جاهلی بود که سینه به سینه، از پدر به پسر رسیده بود و تعصبات
کور جاهلی، آن را هر روز برافزوده بود. جز بتهای سنگ تراشیده و هیکلها، جن نیز پرستش
میشد؛ سنگ و درخت نیز، اگر چه کم شمار اما گاه پرستیده میشدند و به خصوص درختان،
گاه حرمتی تمام داشتند و قطع کردن آنها، حرام بود.
باری،این عرب جاهلی جزاین اعتقادات، چیزی نداشت، نه به خدای واحد بیشریک معتقد
بود و نه به آخرت و عقوبت کار. در زندگیاش مهمترین چیز، حرمت بتها بود و خون و نسبش؛
خون و نسب قبیلهای که از پدران رسیده بود، سخت حرمت داشت و به دلیل همین پیوند
خونی با پدران و سنتهای آنان، احترام پدران و اجداد و آباء بسیار جدی بود و یکی از دلایل
مخالفت اعراب با پیامبر ما صلی الله علیه و آله، همین بود که نمیخواستند بپذیرند
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 122صفحه 10