سخنرانی
انگیزه و برکات بعثت پیامبر (ص)
سخنرانی در جمع مسئولان نظام (انگیزه و برکات بعثت پیامبر «ص»)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 21 اردی‍ب‍ه‍ش‍ت‌ ‭1362

زمان (قمری) : 27 رج‍ب‌ ‭1403

مکان: تهران

شماره صفحه : 430

موضوع : انگیزه و برکات بعثت پیامبر (ص)

زبان اثر : فارسی

مناسبت : سالروز بعثت رسول اکرم (ص)

حضار : خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سید

سخنرانی در جمع مسئولان نظام (انگیزه و برکات بعثت پیامبر «ص»)

سخنرانی

‏زمان: 21 اردیبهشت 1362 / 27 رجب 1403 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: انگیزه و برکات بعثت پیامبر (ص) ‏

‏مناسبت: سالروز بعثت رسول اکرم (ص)‏

‏حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای‏‎ ‎‏اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم (رئیس دیوانعالی کشور) ـ صانعی، یوسف‏‎ ‎‏(دادستان کل کشور) ـ موسوی، میرحسین (نخست وزیر) ـ فلسفی، محمد تقی ـ اعضای‏‎ ‎‏شورای نگهبان ـ اعضای شورایعالی قضایی ـ اعضای هیأت دولت ـ دادستانهای انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی مرکز و ارتش ـ رؤسای دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور ـ رئیس‏‎ ‎‏ستاد مشترک ارتش و فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی ـ اعضای شورایعالی سپاه‏‎ ‎‏پاسداران انقلاب و نمایندگان امام در سپاه ـ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ـ شورای‏‎ ‎‏مرکزی ائمه جمعه ـ اعضای ستاد انقلاب فرهنگی ـ جامعه روحانیت مبارز تهران ـ‏‎ ‎‏مسئولان سیاسی عقیدتی نیروی نظامی و انتظامی ـ اعضای شرکت کننده در نخستین کنگرۀ‏‎ ‎‏حزب جمهوری اسلامی ـ اعضای شورای مرکزی جهاد سازندگی ـ مسئولان کمیته های‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی ـ بنیاد شهید ـ بنیاد مستضعفان ـ بنیاد پانزده خرداد ـ بنیاد مسکن انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی ـ کمیتۀ امداد امام ـ سازمان اوقاف ـ سازمان حج و زیارت ـ هلال احمر ـ بانک‏‎ ‎‏مرکزی ـ شهرداری ـ رسانه های گروهی ـ ستاد تبلیغات جنگ ـ خبرگزاری جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی ـ مدیرعامل و شورای سرپرستی صدا و سیما ـ وعاظ تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

بعثت، منشأ تحول علمی ـ عرفانی در عالم

‏     ‏‏متقابلاً من عید سعید مبعث را به شما آقایان و ملت شریف ایران و جمیع مسلمین بلکه‏‎ ‎‏جمیع مستضعفان جهان تبریک عرض می کنم. مسئلۀ مبعث و ماهیّت آن و برکات آن‏‎ ‎‏چیزی نیست که بتوان با زبانهای الکن ما از آن ذکری کرد؛ و به قدری ابعاد آن زیاد است‏‎ ‎‏و جهات معنوی و مادی او زیاد است که گمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت کرد.‏‎ ‎‏مسئلۀ بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه های خشک‏‎ ‎‏یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل‏

‏کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود. قرآن در این بُعدش برای‏‎ ‎‏کسی تاکنون منکشف نشده است مگر ‏مَنْ خوطِبَ بِه‎[1]‎‏؛ و در بعض ابعادش حتی برای ‏مَنْ‎ ‎خوطِبَ بِه‏ هم منکشف نشده است و فقط برای ذات ذوالجلال جلّت عظمتُه معلوم است.‏‎ ‎‏اگر کسی سیر کند در فلسفه های قبل از اسلام و فلسفه های بعد از اسلام، و خصوصاً‏‎ ‎‏قرنهای آخر و عرفای قبل از اسلام و آن کسانی که در هندوستان و امثال آن یک همچو‏‎ ‎‏مسائلی داشتند، با عرفای بعد از اسلام که به تعلیم اسلام در این امر وارد شده اند،‏‎ ‎‏می فهمد که چه تحولی در این بعد حاصل شده است؛ در صورتی که عرفای بزرگ اسلام‏‎ ‎‏هم راجِل‏‎[2]‎‏ هستند در کشف حقایق قرآن.‏

‏    ‏‏لسان قرآن که از برکات بعثت است، از برکات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانی‏‎ ‎‏است که سهلِ ممتنع است. بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را می توانند بفهمند، از باب‏‎ ‎‏اینکه به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان می کنند که‏‎ ‎‏قرآن را می توانند بفهمند؛ برای اینکه، آن بُعدی که برای آنها جلوه کرده است و آن‏‎ ‎‏بُعدی که در پس این ابعاد است برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که‏‎ ‎‏تا رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از‏‎ ‎‏آن مقام غیب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوۀ نزولی اش در قلب رسول خدا جلوه‏‎ ‎‏نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود. بعد از آنکه اتصال پیدا‏‎ ‎‏کرد مقام مقدّس نبوی ولی اعظم با مبدأ فیض به آن اندازه ای که قابل اتصال بود، قرآن را‏‎ ‎‏نازلتاً و مُنزَّلاً کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان‏‎ ‎‏مبارکش جاری شد. قرآنی که الآن در دست ماست نازلۀ هفتم قرآن است و این از برکات‏‎ ‎‏بعثت است؛ و همین نازلۀ هفتم آنچنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به‏‎ ‎‏وجود آورد که اهل معرفت شمّه ای از آن را می دانند و بشر از همۀ ابعاد او، یعنی جمیع‏‎ ‎‏ابعاد او برای بشر باز، معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود. آیاتی در قرآن کریم‏

‏که باز از برکات بعثت است مشاهده می شود که این آیات را در عین حالی که انسان گمان‏‎ ‎‏می کند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون کشف نشده است ‏هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ‎ ‎... وَ هُوَ مَعَکُمْ.‎[3]‎‏ الله ُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْض‏‎[4]‎‏ اینها آیاتی است که نه مفسر می تواند بفهمد، نه‏‎ ‎‏فیلسوف و نه عارف. هر کس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته‏‎ ‎‏است. قرآن را ‏اِنَّما یَعْرِفُ الْقُرآن مَنْ خوطِبَ بِه‎[5]‎‏ به وسیله «مَنْ خوطِبَ بِه» به یک عدّۀ معدودی‏‎ ‎‏از اولیای خدا و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ تحویل داده شده است و به وسیلۀ آنها‏‎ ‎‏یک حدودی که قابل فهم است برای بشر تفسیر شده است؛ لکن آنکه لطیفۀ وحی است‏‎ ‎‏همان آیۀ شریف‏ «الله نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ»‏ وقتی دست مفسِّر افتاده است «اَلله ُ ‏‏[‏‏نُورُ‏‏]‏‎ ‎‏السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» معنا کرده است که هیچ مربوط به قرآن نیست. این مفسرین در عین‏‎ ‎‏حالی که زحمتهای زیاد کشیده اند لکن دستشان از لطایف قرآن کوتاه است؛ نه از باب‏‎ ‎‏آنکه آنها تقصیری کرده اند، از باب اینکه عظمت قرآن بیشتر از این مسائل است.‏

‏     مسئلۀ معرفت الله که در قرآن مطرح است می فرماید که به حسب نقل ‏ما عَرَفْناکَ حَقَّ‎ ‎مَعْرِفَتِک‎[6]‎‏ البته معنایش این است که آن طوری که معرفت تو حقش است ما نشناختیم، نه ‏ما‎ ‎عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتی اِیّاک‎[7]‎‏ او آن قدری که حق معرفت بشر است شناخته است، اما حظ‏‎ ‎‏معرفت بشر غیر از آن چیزی است که حق معرفت الله است. حق معرفت الله و حق عبادت‏‎ ‎‏الله را، حتّی به حسب این روایت، رسول اکرم که بزرگترین عارف و بزرگترین عابد است‏‎ ‎‏می فرماید که ‏ما عَرَفْناکَ وَ عَبَدْناکَ‎[8]‎‏ اما نمی فرماید که ‏ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتی إیّاک‏ و ‏ما عَبَدْناکَ حَقَّ‎ ‎عِبادَتی اِیّاک‎[9]‎‏؛ برای اینکه آن را ادا کرده، اما آن حظ انسانی و جلوۀ ظاهریه است و از برای‏‎ ‎

‏معرفت خدا چیزی است که نه مَلَک مُقرَّب می تواند آن معرفت را پیدا کند و نه رسول‏‎ ‎‏مُرْسَل؛ و این از برکات بعثت است. این قدری که معرفت برای اهل معرفت حاصل شده‏‎ ‎‏است، این از نازلۀ کتاب خداست که به وسیلۀ نزول بر قلب رسول الله که آن هم از اسرار‏‎ ‎‏بزرگ است. کیفیت وحی از اموری است که غیر از خود رسول خدا و کسانی که در‏‎ ‎‏خلوت با رسول خدا بودند یا اینکه از او الهام گرفته اند کیفیت نزول وحی را کسی‏‎ ‎‏نمی تواند بفهمد؛ و لهذا هر وقت خواستند معرفی هم بکنند با زبان ما عامیها معرفی‏‎ ‎‏کردند، چنانچه خدای تبارک و تعالی با زبان آن بشر عامی، خودش را با شتر‏‎[10]‎‏ معرفی‏‎ ‎‏می کند، با آسمان معرفی می کند، با زمین معرفی می کند، با خَلْق و امثال اینها. و این برای‏‎ ‎‏این است که بیان قاصر است از اینکه آن مطلبی که هست ادا بشود و تا آن حدی که بیان‏‎ ‎‏می توانسته ادا کند قرآن ادا کرده است، و هیچ کتاب معرفتی ادا نکرده است، آنهایی که‏‎ ‎‏ادا کردند به تبع قرآن ادا کردند.‏

قرآن، باب معرفت الهی

‏     ‏‏اگر قرآن نبود، باب معرفة الله بسته بود الی الابد. و آن فلسفۀ یونانی یک باب دیگری‏‎ ‎‏است که در محل خودش بسیار ارجمند است؛ برای اینکه، با استدلال اثبات می کند، نه‏‎ ‎‏معرفت حاصل می شود، با دلیل اثبات می شود وجود خدای تبارک و تعالی. معرفت غیر‏‎ ‎‏اثبات وجود است. و قرآن آمده است که هم اثبات بکند به همان طریقه های متعارف و‏‎ ‎‏طریقه های بلکه گاهی نازلتر از او و هم پردۀ دیگرش عرفان قرآن است که او را همین‏‎ ‎‏مقدارش هم که در قرآن است در هیچ کتابی نمی یابید، حتی در کتب عرفانی اسلامی که‏‎ ‎‏متحول شده است و با عرفان قبل الاسلام بسیار فرق دارد، باز تعبیرات قرآن غیر آنی‏‎ ‎‏است که آنها دارند.‏

‏     یک نحوۀ دیگری هست، یک لطایف دیگری در قرآن هست و اینها هم از برکات‏‎ ‎‏بعثت است. و برکات بعثت آن مقداری که در معنویات هست آن قدر در مادیات ظاهر‏‎ ‎


‏نشده است، لکن آن مقداری هم که در مادیات ظاهر شده است باز قبل از اسلام نبوده‏‎ ‎‏است. اتصال معنویت به مادیت و انعکاس معنویت در همۀ جهات مادیت از خصوصیات‏‎ ‎‏قرآن است که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی به‏‎ ‎‏آن طوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرئیل امین هم نمی رسد، در‏‎ ‎‏عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق را می کند، استدلال هم می کند، حکومت‏‎ ‎‏هم می کند و وحدت را هم سفارش می کند و قتال را هم سفارش می کند و این از‏‎ ‎‏خصوصیات کتاب آسمانی ماست که هم باب معرفت را باز کرده است تا حدودی که در‏‎ ‎‏حد انسان است و هم باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت‏‎ ‎‏را و هم باب خلافت را و همه چیز را؛ و ما که امید است از پیروان اسلام باشیم و از پیروان‏‎ ‎‏قرآن باشیم باید همۀ ابعاد این را در نظر داشته باشیم. نه در نظر داشته باشیم، بلکه دنبالش‏‎ ‎‏باشیم تا حاصل بشود برای ما، مجاهده کنیم تا حاصل بشود برای ما.‏

مبارزه با ظلم و نجات انسان، انگیزه بعثت پیامبر (ص)

‏     ‏‏و اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهری قرآن، به همان بعدی که قرآن برای ادارۀ امور بشر‏‎ ‎‏آمده است، برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بُعدش این است که ظلم را از‏‎ ‎‏بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که‏‎ ‎‏تابع قرآن خودشان را می دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بُعد از قرآن‏‎ ‎‏را که بُعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی‏‎ ‎‏می شود که صورت ظاهر قرآن می شود. و ما ملت ایران که نهضت کردیم و دست ظلم را‏‎ ‎‏کوتاه کردیم باید دنبال این مطلب باشیم، و تا آنجایی که دست ظالمان را بکلی از کشور‏‎ ‎‏خودمان کوتاه کنیم و با هدایت این نور سایر کشورهای اسلامی و سایر مستضعفان جهان‏‎ ‎‏بیدار بشوند و خودشان را از تحت سلطۀ قدرتهای بزرگ خارج کنند. و آن چیزی که ما‏‎ ‎‏در روز مبعث باید توجه به آن بکنیم این است که با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدا‏‎ ‎‏برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرتهای‏

‏بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم‏‎ ‎‏را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بکلی‏‎ ‎‏کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور علم بیاورد،‏‎ ‎‏ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد و‏‎ ‎‏راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید‏‎ ‎‏با هم وحدت داشته باشند، تفرق نداشته باشند.‏

مکلف بودن همه قشرها به حفظ جمهوری اسلامی و وحدت

‏     ‏‏برادران! ما امروز گرفتار تمام قدرتهای شیطانی بشر هستیم؛ ما باید توجه بکنیم به‏‎ ‎‏اینکه تکلیف الهی ما در امروز که همه به ما حمله کرده اند چی است. تمام اقشار ملت از‏‎ ‎‏آنهایی که در سطح کشور کارفرما هستند و دست اندرکاران دولتی هستند، آنهایی که قوۀ‏‎ ‎‏قضایی به آنها محول است، آنهایی که کارهای دیگر بر آنها محول است، آنهایی که‏‎ ‎‏پاسداری از مرزها بر آنها محول است مثل ارتش و غیره، آنهایی که همه چیز بر آنها‏‎ ‎‏محول است و سایر قشرهای ملت مکلف اند به اینکه اسلام را حفظ کنند، مکلف اند به‏‎ ‎‏اینکه جمهوری اسلامی را حفظ کنند؛ و این تکلیف، تکلیفی است که از بزرگترین‏‎ ‎‏تکالیفی است که اسلام دارد و آن حاصل نمی شود الاّ با تفاهم، الاّ با اینکه همۀ ملت با هم‏‎ ‎‏برادر باشند. مؤمنون اِخْوَه هستند.‏‎[11]‎‏ اگر این اخوت ایمانی در سرتاسر کشور ما محفوظ‏‎ ‎‏بماند و هر کسی برای خودش توجه به خود نداشته باشد، توجه به مقصد داشته باشد و‏‎ ‎‏خودش را برای مقصدش بخواهد، هیچ کس نمی تواند به این کشور تعدی کند. و اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته، در بین آقایان، در بین مردم، در بین دولتیان، در بین مجلسیان، در بین‏‎ ‎‏اقشار ملت، کارگرها، کارفرماها و کشاورزان، همه اگر چنانچه این اخوت ایمانی سست‏‎ ‎‏بشود، آن روز است که رخنه می کنند در بین شما شیاطین و شما را به جان هم می ریزند و‏‎ ‎‏استفاده اش را قدرتهای بزرگ می کنند.‏


‏     آنها، قدرتهای بزرگ نشسته اند آنجا که با ایادی خودشان در این کشور راههایی‏‎ ‎‏درست کنند که خود اهالی این کشور برای آنها جاده را صاف کند. آنها مستقیماً نمی آیند‏‎ ‎‏سراغ شما، آنها با این راهها، با قلمهای فاسد، با فکرهای فاسد که در خدمت می گیرند در‏‎ ‎‏سراغ شما می آیند و با شایعه افکنیها و دروغپردازیها در بین شماها هرکس را به دیگری‏‎ ‎‏بدبین می خواهند بکنند. و آن روزی که قشرهای ملت خدای نخواسته، برخلاف الآن که‏‎ ‎‏هستند، به هم بدبین بشوند، آن روز است که رخنه کرده اند آنها و استفاده خواهند کرد. و‏‎ ‎‏همه مسئول هستیم، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علمای بلاد اسلامی تا دست اندرکاران،‏‎ ‎‏مجلس، رئیس جمهور، ارتشیها، پاسدارها و همۀ قشرهای ملت در مقابل خدا مسئول اند‏‎ ‎‏و همه یک روز در پیشگاه خدا خواهیم رفت و از ما سؤال خواهد شد، نعمت را از ما‏‎ ‎‏سؤال می کنند و آن نعمت، اسلام است. ما مسئول هستیم، ما باید پا روی غرضهای‏‎ ‎‏شخصی خودمان بگذاریم برای خدا و برای مقصد. ما همه باید برای خدا باشیم، چون از‏‎ ‎‏او هستیم و هرچه داریم از اوست، قدرت هرچه هست از اوست، نعمت هرچه هست از‏‎ ‎‏اوست و او نورِ سماوات و ارض است. و ما موظف هستیم از طرف او و از طرف عقل‏‎ ‎‏خودمان و وجدان خودمان که به آن کسی که ولیّ همه چیز ما هست خدمت بکنیم، و‏‎ ‎‏آمال و آرزوی ما این باشد که دین او را تقویت بکنیم و اسلام را در بین بشر پیاده کنیم؛ و‏‎ ‎‏این نمی شود الاّ به وحدت کلمۀ شما و دست برداشتن از اختلافات، اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏باشد و ان شاءالله نباشد. و من امیدوارم که با وحدت کلمه و با اخوت ایمانی محکم‏‎ ‎‏بایستیم و بایستید و این کشور را از حوادث دهر حفظ کنید. خداوند ان شاء الله به همۀ ما‏‎ ‎‏سعادت دریافت معنویات مبعث پیغمبر اکرم را عنایت فرماید. خداوند تعالی از نور‏‎ ‎‏معرفت خودش که به وسیلۀ قرآن القا شده است به ما هم بهره ای عنایت فرماید. و‏‎ ‎‏خداوند تعالی وحدت اسلامی این ملت را حفظ بفرماید و دولتهای اسلامی را بیدار کند‏‎ ‎‏و ملتهای اسلام را به هم پیوند بدهد.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ کسی که مورد خطابِ قرآن قرار گرفته است.
  • ـ راجل: کسی که پیاده راه برود و سوار بر مرکب نباشد، کنایه از عجز است.
  • ـ سورۀ حدید، آیۀ 3 و 4: اوست آغاز و انجام و پیدا و نهان و او به همه چیز داناست ... و هر کجا باشید او با شماست».
  • ـ سورۀ نور، آیۀ 35: «خدا نور آسمانها و زمین است».
  • ـ بحارالأنوار، ج 24، ص 237 ـ 238 ، ح 6: «بدرستی آنکسی قرآن را می شناسد که مورد خطابِ قرآن باشد».
  • ـ بحارالأنوار، ج 68، ص 23: «آنچنان که حق معرفت توست، ما تو را نشناختیم».
  • ـ «نشناختیم تو را، آن قدری که حق معرفت من است به تو».
  • ـ «ما حق معرفت تو و بندگی تو را نشناختیم».
  • ـ ما بندگی تو را آنچنانکه حقِ بندگی توست بجای نیاورده ایم.
  • ـ اشاره است به آیۀ 17، سورۀ غاشیه.
  • ـ اشاره است به آیۀ 10 سورۀ حجرات: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ». بتحقیق که تمامی مؤمنین برادرند».