نامه
زمان: 5 اسفند 1361 / 10 جمادی الاول 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: ابراز تشکر و قدردانی
مخاطب: محمدی، مهین
[بسمه تعالی. محضر مبارک امام عزیز، سلام علیکم
راستی این چه روزی است. فکر می کنم خواب می بینم و اصلاً باورم نمی شود چنین روزی را که امام، این پیر جماران، نامه ام را بخواند و هدیۀ ناقابلم را بپذیرد. ای خدا من، می توانم این سعادت را داشته باشم!؟ امام عزیز، اینک با پول خود و با دست خود برایت ژاکتی بافتم به این امید که وسیله ای باشد در قیامت شاهد بگیرم که ای خدا، من امام عزیز را و نایب امام زمانت را دوست دارم. تو روا مدار دستی که برای این امام ژاکت بافته از درگاهت ناامید برگردد. امام عزیز از شما خواهش می کنم که این هدیۀ ناقابل را که فرسنگها راه طی نموده بپذیری و دلم را نشکنی زیرا که آرزو دارم. ولی امام جان، دوست دارم چنانچه قابل استفاده نبود حداقل یک بار هم که شده ژاکت را تن کنی و آن را تبرک کنی که مایۀ افتخار من است. امام عزیز، خواهش دیگری هم دارم اگر لطف نموده به وسیلۀ خط خودتان چند کلمه ای برایم بنویس. بی نهایت فرزندت را خوشحال می کنی و خدا را خیلی شکر می کنم و وصیت می کنم که آن چند کلمه را در قبرم همراه با خودم دفن کنند. التماس دعا.
دخترت: مهین محمدی]
بسمه تعالی
دخترم، نامۀ محبت آمیز شما با هدیۀ ارزشمندی که با دست خود بافته اید واصل شد.
از ارزشهای معنوی این نحو هدیه ها باید یاد کرد که آن ارزشها نزد خداوند متعال ثبت می شود. خداوندتعالی امثال شما فرزندان متعهد را برای اسلام حفظ و افزون نماید، و ماها و شماها را با رحمت خویش قرین فرماید. والسلام علیکِ و رحمة الله .
10 جمادی الاولی 1403
روح الله الموسوی الخمینی