نامه
زمان: 25 اسفند 1361 / 1 جمادی الثانی 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: پاسخ نامۀ محبت آمیز یک دانش آموز
مخاطب: امتحانی، حمید رضا (دانش آموز کلاس چهارم دبستان طالقانی)
[بسم الله الرحمن الرحیم
نامه ای به امام عزیزم:
ضمن عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوندمتعال خواستارم. امیدوارم که حال شما خوب باشد.
امام، تو تنها آرزوی کشور ما هستی و من همیشه دعا برای شما می کنم. این شما بودید که سلطنت پهلوی را شکست دادید و جمهوری اسلامی برای ما آوردید و من با اینکه کودکی ده ساله بیشتر نیستم، دوست دارم تا به رحمت خدا نرفته ام شما را ببینم و در آغوشت بنشینم.
امام، من برای شما و رزمندگان دعا می کنم و دلم می خواهد اگر شما را ندیدم نامه ای که نوشته ام به دست شما برسد و جواب نامه ام را زود بدهید. امام عزیز، من عکس خود را برای شما می فرستم و شما هم یک عکس درخشان خود را برای من در نامه بفرستید.
امام، من خیلی دوست دارم به جبهه بروم و خیلی هم اصرار می کردم، ولی این مدیر خوبی که دارم یک روز سرکلاس ما آمد و گفت مدرسه هم یک سنگراست، سنگرها را حفظ کنید؛ و من از وقتی این حرف را شنیدم خیلی درس می خوانم و دیگر به فکر جبهه رفتن کم افتادم؛ ولی به جبهه به اندازۀ توانایی خود کمک می کنم. خداحافظ. امام، خدانگهدار تو.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
فرزند شما: حمیدرضا امتحانی از جهرم ـ کلاس چهارم دبستان طالقانی]
بسمه تعالی
فرزند عزیزم، نامۀ محبت آمیز شما را خواندم. از خداوند سلامت و سعادت شما را
خواستارم.
همان طور که معلم مهربان گفته است: مدرسه هم سنگر است و ان شاءالله از این سنگر، شیاطین را نابود می کنیم.
غرۀجمادی الثانیه 1403
روح الله الموسوی الخمینی