سخنرانی
رسالت، وظیفه و نقش وزارت امور خارجه
سخنرانی در جمع مسئولان وزارت امور خارجه (وظیفه و نقش این وزارتخانه)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 4 دی‌ ‭1361

زمان (قمری) : 9 ربیع الاول ‭1403

مکان: تهران

شماره صفحه : 173

موضوع : رسالت، وظیفه و نقش وزارت امور خارجه

زبان اثر : فارسی

حضار : ولایتی، علی اکبر (وزیر امور خارجه) ـ 28 تن از معاونان ـ مدیران کل و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ای

سخنرانی در جمع مسئولان وزارت امور خارجه (وظیفه و نقش این وزارتخانه)

سخنرانی

‏زمان: صبح 4 دی 1361 / 9 ربیع الاول 1403‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: رسالت، وظیفه و نقش وزارت امور خارجه‏

‏حضار: ولایتی، علی اکبر (وزیر امور خارجه) ـ 28 تن از معاونان ـ مدیران کل و سفرا و کار داران‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی ایران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

نقش حساس وزارت امور خارجه

‏     ‏‏اول تشکر می کنم از آقایان که تشریف آورده اند و با هم ملاقات کنیم و درد دلهای‏‎ ‎‏سابق را تشریح کنیم. شما می دانید که وزارت خارجه تنها وزارتخانه ای است که بیشتر از‏‎ ‎‏سایرین می تواند با خوب شدن و اسلامی شدن، در خارج، موجودیت اسلامی خودش‏‎ ‎‏را نشان بدهد، و تأثیرش بیشتر از همۀ وزارتخانه هاست. و بعکس صدماتی که به کشور ما‏‎ ‎‏از ناحیۀ سفارتخانه های خارجی در اینجا و سفارتخانه های خودمان درخارج و‏‎ ‎‏وزارتهای خارجی بر کشور وارد کرده اند، شاید دیگران نکرده باشند. و این برای این‏‎ ‎‏است که وزارت خارجه روابط با همه دنیا دارد؛ با افکار مختلف، با ایده های مختلف و‏‎ ‎‏برنامه های مختلف. و البته کار وزارت خارجه کار مشکلی است، لکن حساس، و لازم‏‎ ‎‏است که درست اصلاح بشود.‏

‏      و من می دانم که این مشکلاتی را که برای ما ایجاد کرده اند، در هر بعدی که ایجاد‏‎ ‎‏کرده اند، چه در وزارت خارجه، چه در سایر وزارتخانه ها و چه در همۀ ارگانهای دولتی‏‎ ‎‏و ملی و امثال اینها،  خیلی وقت لازم دارد تا اصلاح بشود. ولی وقتی بنابراین شد که‏‎ ‎‏اصلاح بشود؛ یعنی، دولت و همۀ وزارتخانه هایش عزم بر این کردند که ما باید خودمان‏‎ ‎‏باشیم، نباید بسته به غیر باشیم، ما خودمان باید حیثیت خودمان را حفظ  کنیم؛ اگر این معنا‏‎ ‎‏احساس شد و در راه این مطلب پیش رفت، ان شاءالله ، منتهی به این می شود که اصلاح‏

‏بشود همه چیز، چنانچه همۀ وزارتخانه ها و جاهای دیگری که دولت دارد یا خود ملت،‏‎ ‎‏همه، اگر این معنا را احساس کردند که ما روابطمان با خارج باشد باید، با آنهایی که‏‎ ‎‏نمی خواهند ما را ببلعند باشد و با آنهایی که با رابطه می خواهند ما را وابسته بکنند، اصلاً‏‎ ‎‏روابطمان با آنها خیلی لزومی ندارد. باید خیلی با احتیاط ‏‏[‏‏کار‏‏]‏‏ بشود. و چنانچه در این‏‎ ‎‏راه مستقیم، که راه اسلام است، وارد بشوید، شما تا آخر عمرتان و همۀ کسانی که نماز تا‏‎ ‎‏آخر عمر خوانده اند از خدا هی خواسته اند، روزی چند مرتبه خواسته اند که ‏اِهْدِنَا الصّراطَ‎ ‎اْلمُسْتَقیم؛ ‎[1]‎‏ که ما را به صراط مستقیم هدایت کن. وقتی هدایت هدایت کن، وقتی هدایت‏‎ ‎‏شد به آخر رساندنش هم می شود. عمده این است که وارد بشود انسان در آن راهی که‏‎ ‎‏باید سیر بکند، چه سیرهای معنوی و چه سیرهای مادی که آنها هم معنوی است به یک‏‎ ‎‏معنا؛ یعنی، بعد از اینکه یک دولتی اسلامی شد، همه چیزش با معنویات بسته است به‏‎ ‎‏هم، این طور نیست که دولتش معنویت نداشته باشد و اما فرض کنید که ائمۀ جماعتش‏‎ ‎‏داشته باشد. وقتی بنا شد که مردم احساس کردند که ما می خواهیم آدم باشیم، ما‏‎ ‎‏می خواهیم که اصلاح بشویم، ما می خواهیم که خودمان را اصلاح بکنیم، ما می خواهیم‏‎ ‎‏دولتمان یک دولت الهی باشد، مجلسمان  هم همین طور و همه چیزمان همین طور،‏‎ ‎‏وقتی این طور شد همه اش معنویات است، منتها با راههای مختلف. ‏

‏     همین کاری که شما می کنید در وزارت خارجه و سفرا در خارج، چنانچه راه مستقیم‏‎ ‎‏اسلامی باشد، خودش «سیرالی الله » است. «سیرالی الله » لازم نیست که انسان گوشه ای‏‎ ‎‏بنشیند و بگوید من «سیرالی الله » می خواهم بکنم. خیر، «سیرالی الله » همان طوری ‏‏[‏‏است‏‏]‏‎ ‎‏که سیرۀ انبیا و خصوصاً پیامبر اسلام ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ و کسانی که مربوط به او بودند؛ در عین حالی‏‎ ‎‏که در جنگ وارد می شدند، آدم می کشتند، کشته می دادند، حکومت داشتند، همه چیز‏‎ ‎‏داشتند، همه اش «سیرالی الله » بود. اینطور نبود که آن روزی که حضرت امیر مشغول به‏‎ ‎‏قتال است «سیرالی الله » نباشد، آن روزی که مشغول نماز است، باشد. خیر، هر دویش‏

‏«سیرالی الله » است و لهذا، پیامبر می فرماید که ‏ضَرْبَةُ علیّ یَوْمَ اْلخَنْدَق اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَقَلَیْن‎[2]‎‎ ‎‏این برای این است که «سیرالی الله » است. ‏

استقامت در راه هدف

‏     ‏‏وقتی بنا شد که ما بخواهیم با منحرفین در جنگ باشیم ـ نه جنگ آنطوری که تفنگ‏‎ ‎‏بکشیم ـ وقتی ما می خواهیم که جهات معنوی را بکشیم در مادیات، مادیات را هم‏‎ ‎‏بکشیم  در طرف معنویات، این موفق می شود انسان آخرش، و لوکار مشکل است، لکن‏‎ ‎‏اینطور نیست که نباشد، نشود؛ یک امری است که انسان موفق می شود، وقتی که وارد‏‎ ‎‏عمل شد موفق می شود. شما ببینید در همین قضیۀ پیروزی ملت بر آن رژیم منحط سابق،‏‎ ‎‏خوب ابتدایش کسی توهّم این را نمی کرد که بشود این ملتی که هیچ دستش نیست با یک‏‎ ‎‏دولتی که همه چیز دستش هست و همۀ دولتها هم با او هستند، روبرو شود؛ اصلاً تصور‏‎ ‎‏این معنا برای هر کس که وارد مسائل می شد مشکل بود. و لهذا، آنهایی که این تصور در‏‎ ‎‏آنها قوی بود، همیشه سفارش می کردند که نباید بشود. لکن دیدید که وقتی بنا گذاشت‏‎ ‎‏ملت به اینکه یک کاری بکند، وقتی روی این بنا در میدان وارد شد، به آخر می رسد.‏‎ ‎‏رساندن به آخر، یک کار بزرگی بود که ما نمی توانیم درست حجمش را الآن متوجه‏‎ ‎‏بشویم که ملت ما چه کرد.‏

‏      یکی از نویسندگانی ‏‎[3]‎‏ که نوشته های مفصلی دارد، توسط یکی از آقایان به من پیغام‏‎ ‎‏داده بود که شما خودتان هم نمی دانید چه کردید. راست می گوید این را؛ برای اینکه یک‏‎ ‎‏امری که در ایران واقع شد یک امری بود که مورد توجه ماها هم نبود که چه هست و‏‎ ‎‏می خواهد چه بشود. هر قدمی که ما برداشتیم، شما برداشتید، خداوند یک قدم دیگر‏‎ ‎‏راهش را نشان داد. اصلاً تمام قدمها اینطور بود که کانَّهُ چراغ را خدای تبارک و تعالی‏

‏جلو گرفته است، تاریکیها را روشن می کند. هر قدمی که شما برمی دارید، می روید و هیچ‏‎ ‎‏وقت نگذاشت به اینکه این ملت سست بشود؛ کشته ها داد، همۀ جنایتها بر او وارد شد،‏‎ ‎‏لکن عقب ننشست. این معنا این بود که راهش را پیدا کرده بود. وقتی که راه مستقیم پیدا‏‎ ‎‏شد، رفتنش آسان است. عمده آن است که در اول راه این منحرفین معوج کنند راهها را و‏‎ ‎‏معوج کنند، و یکی بکشد از این طرف، یکی بکشد از آن طرف: مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ و‏‎ ‎‏ضالین.‏‎[4]‎‏ آنها از یک طرف می کشند، اینها از یک طرف می کشند. وقتی اینطور شد،‏‎ ‎‏انسان راهش که عوض شد، دیگر در آن غلطک که افتاد، می رود تا آخر؛ یعنی، در‏‎ ‎‏انحراف تا آخر می رود. باید راه را پیدا کرد. اگر راه پیدا شد، انسان می رود و بحمدالله ،‏‎ ‎‏الآن ایران راهش را پیدا کرده است. و من امیدوارم که هر روز هم محکمتر در این امر‏‎ ‎‏بشود و بهتر حرکت کند. ‏

تبیین خط مشی سفارتخانه های جمهوری اسلامی 

‏     ‏‏و سفارتخانه ها امیدوارم که حالا که مال خودتان شده است و یک حاکمی بر سرتان‏‎ ‎‏نیست که فشار بیاورد که چه بکنید و باید خودتان عمل بکنید، سفارتخانه ها باید‏‎ ‎‏سفارتخانه هایی باشند که در صراط مستقیم انسانیت سیر بکنند. صراط مستقیم انسانیت‏‎ ‎‏هم این نیست که ما نماز بخوانیم، باید آن را هم بخوانیم، اما سفارتخانه باید از تحت‏‎ ‎‏سلطۀ غیر بیرون بیاید، تصرفاتی کسی بر او نداشته باشد، الاّ خود دولت، الاّ خود وزارت‏‎ ‎‏خارجه. یک راه باشد، نه اینکه بکشندش از این طرف و از آن طرف؛ چنانچه پیشتر‏‎ ‎‏خوب، آنطور بود که یا این طرف می کشیدند و می بردندش یا آن طرف می کشیدند و‏‎ ‎‏می بردندش. گرفتاریهای ما همین بود که وابستگی طوری شده بود که بازکردن این‏‎ ‎‏وابستگی و برداشتن این قید از گردنها کار بسیار مشکلی بود. لکن بحمدالله ، تاکنون ملت‏‎ ‎‏ما و دولت ما موفق شده است و امروز هم باید همین طور باشد؛ یعنی، در هر قدمی که‏

‏برمی دارید، باید فکر این باشید که آیا این قدمی که ما برمی داریم روبه وابستگی است؛‏‎ ‎‏شیاطین ما را دارند وابسته می کنند یا نه روی آزادی است و ما خودمان می خواهیم این‏‎ ‎‏کار را بکنیم؟‏

‏     سفارتخانه ها هر کاری  می کنند باید این را قبلاً توجه بکنند که ما داریم این کاری را که‏‎ ‎‏می کنیم، آیا این کار، ما را یک قدری به وابستگی دارد نزدیک می کند یا ما را به رهایی و‏‎ ‎‏آزادی دارد نزدیک می کند؟ و همین طور سایر جاها. ما اگر به فکر این باشیم که خودمان‏‎ ‎‏کارهای خودمان را انجام بدهیم، کشور مال خودمان است، زراعتش را خودمان باید‏‎ ‎‏انجام بدهیم، فرض کن اداراتش را خودمان اداره بکنیم، کارگری را خودمان باید انجام‏‎ ‎‏بدهیم، وقتی این احساس در انسان قوی شد، دنبال این احساس می رود انسان. پیدا کردن‏‎ ‎‏راه مشکل است، لکن بعد از پیدا کردن، پیمودنش آسان است. یک کسی که در بیابان گم‏‎ ‎‏شده است، این هی از این راه می زند، از آن راه می زند و شاید تا ده سال هم اینطور وقتی‏‎ ‎‏برود، نمی تواند برسد به مقصد. اما وقتی افتاد در راهی که این دیگر راه، راهی که‏‎ ‎‏می رسد انسان به جایی، آن دیگر رفتنش نزدیک است. یک کسی در بیابان است، یک‏‎ ‎‏قدری از این طرف می رود می بیند نشد یک وقت از آن طرف می رود می بیند نشد، تا‏‎ ‎‏اینکه بر می خورد به راه اسفالت. وقتی برخورد به راه اسفالت، راه را پیدا کرده است،‏‎ ‎‏می رود و می رسد به مقصد. ‏

تلاش برای خودکفایی و رهایی از وابستگی 

‏     ‏‏الآن ما هم اینطور هستیم که بحمدالله ، راه را پیدا کرده ایم و این از بزرگترین چیزهایی‏‎ ‎‏هست که برای ما موفقیت آمیز بوده است و حاصل شده است و رفتنش  آسان است، لکن‏‎ ‎‏همت می خواهد. باید همه همت کنید، دست به هم بدهید و تمام مردم با دولت، با ملت،‏‎ ‎‏با هم بجوشند و کوشش کنند به اینکه ما خودمان می خواهیم کارهای خودمان را انجام‏‎ ‎‏بدهیم و می خواهیم خودمان با کفایت خودمان خودکفا باشیم. نه گندم را از خارج‏‎ ‎‏بیاوریم، نه ـ فرض کنید که ـ چیزهای خوردنی بیاوریم و نه چیزهایی که احتیاج داریم؛ نه‏

‏پوشاک بیاوریم، نه خوراک بیاوریم، نه چیزهای دیگر که احتیاج داریم در جنگ و در‏‎ ‎‏سایر جاها.‏

‏     این احساس اگر شد بعضیش در مدت طویل، بعضیش زودتر انجام می گیرد. زود‏‎ ‎‏می تواند که ـ فرض کنید که ـ لباس را تغییر بدهد؛ آن نباشد که آنها می خواهند یا ـ فرض‏‎ ‎‏کنید که ـ خوراکش چنین نباشد که اشراف می خوردند. این آسان است، زود می شود‏‎ ‎‏تغییرش داد. البته راجع به ابزار جنگ و اینها یک مسائلی است پیچیده و در هم و بر هم‏‎ ‎‏که باید با طول مدت بشود. لکن مع ذلک، کسانی که در این امر هم وارد هستند موفقیت‏‎ ‎‏زیادی حاصل کرده اند. دیروز وزیر دفاع که آمده بودند اینجا یک قدری نقل کردند،‏‎ ‎‏واقع مرا خوشحال کردند که چه کارهایی شده است و چه اشخاص این کار را کردند. ‏

‏     امیدوارم همه تان موفق باشید، مؤید باشید و برای خودتان کار کنید، برای خدا کار‏‎ ‎‏کنید. می شود؛ یعنی، وقتی بنا شد برای کشور اسلامی شما می خواهید از زیر سلطۀ‏‎ ‎‏خارجیها خارج بشوید،این یک مسئلۀ اسلامی است، اخلاقی است، معنوی است،‏‎ ‎‏معنویت در بینتان پیدا می شود. و امیدوارم که این معنویت رشد کند و ما را تا آخر منتهی‏‎ ‎‏کند به اینکه به خدا برسیم. ان شاءالله .‏

‏ والسلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ سورۀ فاتحة الکتاب، آیۀ 6: «خدایا، ما را به راه راست هدایت فرما».
  • - «یک ضربۀ شمشیر علی ع در جنگ خندق، برتر از عبادت جن و انس است.» بحارالأنوار، ج 39، ص 1 ـ 2، ح 1.
  • ـ آقای محمد حسنین هیکل، سیاستمدار و روزنامه نگار معروف مصری و سردبیر سابق روزنامه معروف و معتبرالأهرام.
  • ـ اشاره است به آیۀ 7 سورۀ فاتحة الکتاب: «صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِاْلمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاالضّالینَ»؛ راه آنان که به آنها انعام نمودی؛ نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتی، و نه راه گم گشتگان.