حج افراد از اقسام حج است. از این عنوان در باب حج سخن گفته اند.
حج بذلی حج واجب شده با پرداخت هزینه آن از سوی دیگری بوده و در صورت وجود دیگر شرایط استطاعت، موجب استقرار حج بر عهده مبذول له است. البته دیدگاه فقهای اهل سنت بر این است که بذل و اباحه مال باعث وجوب حج نمی گردد.
حج قِران از اقسام حج است و از آن در باب حج سخن گفته اند.
حج بر کودک به دلیل نداشتن شرایط وجوب، واجب نیست. اما در رابطه با استحباب حج بر کودک اختلاف نظر وجود دارد، و دیدگاه مشهور این است که حج کودک ممیّز، مشروع و مستحب است و آثاری بر آن بار می گردد، هرچند به جای حج واجب قرار نمی گیرد.
حج مَبتول همان حج افراد است؛ از این عنوان در روایات و به تبع آن در کلمات فقها در باب حج به کار رفته است.
حج نذری همان حج واجب به سبب نذر است و کسی که نذر کرده حج بگزارد، وفای به نذر و به جا آوردن حج بر او واجب است. از این عنوان در باب حج سخن گفته اند.
حج نیابتی حج گزاردن به نیابت از دیگری است و از آن در باب حج سخن گفته اند.
حج واجب یکی از اقسام حج می باشد که با شرایطی بر مکلف واجب می شود.
حَجةُ الاسلام حجی است که به اصل شرع (فرمان مستقیم و ابتدایی شارع مقدس) تنها یک بار در طول عمر واجب می شود. حجة الاسلام ممکن است برای مکلفی حج تمتّع و برای دیگری حج اِفراد یا حج قِران باشد. یکی از شرایط وجوب حج استطاعت است. اگر کسی بدون دارایی شرائط حج بجا آورد، در صورت استطاعت باید حجة الاسلام را بجا آورد.
حَجْر در لغت به معنی منع و بازداشتن و در اصطلاح منع شخص از تصرّف در اموال خود و یا آن چه به مال تعلّق می گیرد گفته می شود. کودک (ممیّز و غیرممیّز) محجور علیه است. آیات متعدد و روایات، از مهم ترین مستندات احکام فقهیِ حجر در موارد گوناگون است.
حِداد، از احکام خاص زنان به معنای خودداری از کاربرد هرگونه زینت در مدت عِدّه وفات همسر است. از این عنوان در باب طلاق سخن گفته اند.
حداد اصطلاحی است که فقها در عِدِّه وفات از آن سخن گفته اند.
حدود، از مباحث مهم کیفری در فقه و حقوق به معنای کیفرهایی با میزان مشخص برای جرائمی خاص است.
حدود اللَّه عنوان کیفری که اجرای آن درخواست کسی لازم ندارد
حدود الناس عنوان کیفرهای منوط به درخواست صاحب حق می باشد.
ولایت مسئولیّتی شرعی است که شارع مقدّس به منظور نگهداری، مواظبت، تربیت و اداره امور مالی و غیر مالیِ کودک یا سفیه و یا مجنونی که حجرشان متّصل به صغر آنهاست، به اولیای آنان اعطا کرده و ولی وظیفه دارد اداره اموال و امور آنان را در جهت منافع و مصلحت آنها اداره کند.
حضانت در اصطلاح فقها، عبارت است از ولایت و سلطنت بر تربیت کودک و انجام آن چه به مصلحت اوست، از قبیل حفظ و نگهداری وی، نظافت، پرستاری و تربیت.
حضانت کودک، حق و تکلیف طبیعی و فطری پدر و مادری است، از مجموع ادلّه ای که در کتاب و سنّت آمده استفاده می شود، حضانت کودک بر والدین او و در صورت نبود آنها، بر اجداد و دیگر بستگان وی، شرعاً واجب است.
در چند سده اخیر، بویژه از زمانی که اعلامیه جهانی حقوق بشر به امضا رسید و این اصطلاح، بر سر زبان غربیان افتاد، گاه در میان آنان، سخن از ناسازگاری دین اسلام با حقوق انسان ها به میان آمد.