امام خمینی (ره) و استعمار، دیدگاهها و راهکار های مبارزه با آن

* شیخ حسین کورانی

 آیا همسویی اهداف و تجربۀ انقلابی امام خمینی (ره) توانسته است روش پیشرفته ای در مبانی، اهداف، برنامه ها و راههای نگرش به استعمار و مبارزه با آن ارائه کند؟ آیا تجربۀ عملی امام (ره)، ایجاد بینشی برای تشخیص معضل و مبارزه با آن بود یا تنها یک برنامۀ عملی کوتاه مدت؟

و در ادامه، آیا ابعاد این روش - پس از اثبات- از خصوصیات جامعۀ ایران فراتر رفته و قابلیت گسترش در جای جای جهان اسلام را دارد؟ یا اینکه طبق گفته امام شمس الدین1؛

نمونه ای با این خصوصیات نبوده و تنها وضعیتی خاص و موقعیتی ویژه بود که موجب موفقیت آن شد؟

 اینها پرسشهایی است که در این مبحث درصدد پاسخگویی به آنها هستیم و دو محور اصلی بحث عبارتند از: 1- نوع نگرش به استعمار 2- ابزار مبارزه با آن.

در بررسی مورد اول، به موضوعات زیر می پردازیم:

تشخیص ماهیت استعمار و سرشت، اهداف، برنامه ها و روشهای استعماری

 الف) تعیین ماهیت استعمار

هدف این بخش، شناخت کسانی است که امام (ره) درباره آنان این تعریف را به کار برده اند.

با وجود دشمنی آشکار امام با امریکا، آنچه در سخنان انقلابی ایشان جلب توجه می کند، دعوت به مبارزه با هر دو مظهر استعمار یعنی شرق و غرب است وکمتر اتفاق افتاده که ایشان واژۀ غرب را به تنهایی در سخنان خود پیرامون استعمار بکار برده باشند.

ایشان برخلاف آنچه در میان انقلابیون جهان رایج است- که تنها غرب را مورد هدف قرار می دهند- هم «شرق حیله گر» و هم «غرب متجاوز»[1] را مدنظر قرار داده اند.

امام (ره) در سخنان خود پیرامون استعمار شرق تنها به اتحاد شوروی سابق یا روسیه اکتفا نکرده و حتی چین را هم در بسیاری موارد مورد بحث و تحلیل قرار می دهند.

اما در بررسی استعمار غربی، امام (ره) به صورت خاص به استعمار بریتانیا اشاره کرده و بر اساس شواهد تاریخی، دربارۀ مرحله ای که انگلستان، پیشتاز دولتهای استعمارگر بود، بحث شده است.

واژه های خاصی که امام (ره) در بیان خباثت استعمارگران غرب آورده اند عبارت است از از: «ام الفساد قرن» و «دولت تروریست، شیطان بزرگ، امریکا به دشمنی با او افتخار می کنیم.»

امام (ره) می فرمایند:

 ... امروزه، چین سرخ به اصطلاح انقلابی و امریکا، مظهر استثمار جهانی شوروی، این منبع ریا و دروغ و بریتانیا، پیر استعمار، برای نابودی ملت ما که خواهان تحقق استقلال و عدم گرایش به شرق یا غرب است، اقدام کرده و از شاه حمایت می کنند.[2]

 ... امروز استعمار چپ و راست، دست به دست هم داده و برای نابودی امت اسلام و کشورهای مسلمان تلاش می کنند وهر دو در راه تحکیم پایه های سرسپردگی ملتهای اسلامی و غارت سرمایه های فراوان و منابع طبیعی آنان گام برمی دارند.[3]

 ... این سرزمین به تاراج رفته (ایران) از مدتها قبل در معرض هجوم چپ و راست قرار داشته است ... از یک سو کارشناسان چپی، با هدف به بردگی کشاندن ملتهای اسلامی ... و از سوی دیگر شاهد هجوم کارشناسان و سرمایه داران بزرگ امریکایی هستیم ...[4]

در بیانات امام، همواره از اصطلاح استعمار شرق و غرب استفاده شده است. در عین حال، ایشان امریکا را در رأس آنان و مبارزه با آن را در اولویت نخست قرار داده اند، چرا که آن را منبع هر فتنه و شر می دانستند. خبرنگار شبکه ان. بی. سی، از امام درباره مفهوم «بیگانگان» پرسید که ایشان در جواب فرمودند:

در رأس آنان امریکا قرار دارد که دخالت او در امور همۀ دولتها آشکار است. [5]

با بررسی برداشتهای سیاسی امام درمی یابیم که علت تأکید ایشان بر مبارزه با شرق و غرب، اعتقاد راسخ به لزوم برپایی حرکتهای آزادیبخش برای رهایی امت از گرفتاریهای موجود است که این راه، تنها وسیله نجات از سلطۀ حاکمان غربی در برابر شرق و حاکمان شرقگرای مخالف با غرب است.

با وجود آنکه در ابتدا به نظر می رسد این مرحله دیگر به پایان رسیده و بیش از مرحلۀ گرایش سیاسی، امکان پدید آمدن آن از میان رفته است؛ ولی در واقع باید گفت که از دیدگاه امام، این واقعیت، هنوز باقی مانده و پرداختن به آن، ضرورتی حیاتی است که حتی در سخت ترین مراحل، منجر به یکه تازی امریکا در جهان و احاطه بر آن گردیده است.

اختلاف بر سر میزان وابستگی است، هیچ کس در اصل وجود آن تردید ندارد. به نظر امام، سخن گفتن پیرامون خیزش امت، زمانی مفهوم دارد که این خیزش وبیداری، بر اساس خودکفایی ملت وتکیه بر امکانات خود به وجود آمده باشد، اما زمانی که برمبنای امکانات وتواناییهای بیگانگان بنا شده، یک اندیشۀ التقاطی خواهد بود. به طوری که پایه اصلی آنرا دیگران، یعنی بیگانگان تشکیل می دهند.

درست است که امروزه اتحاد شوروی به تاریخ پیوسته و روسیه نیز در جغرافیای سیاسی جهان، نقش حاشیه ای دارد و مانند گذشته، امکان تأثیرگذاری بر دیگر کشورها را دارا نیست، اما در حوزۀ روابط بین الملل هنوز امکان رسیدن به حکومت از طریق بازیهای سیاسی، حتی بیشتر از گذشته، موجب ایجاد خطری دائمی برای امت شده است که می تواند وابستگی به امریکا باشد.

در این روش امام، تضاد آشکاری میان روش سیاسی ایشان با همۀ جهت گیریهای غیراسلامی مشاهده می شود، به طوری که اصالت آنها و استقلال دیدگاههای آنان، موجب روی آوردن به نهضت انقلابی می شود تا آثار این دشمنیها را از میان ببرد. اما اگر بتوانند به درستی بیندیشند، خواهند دانست که خواستۀ ملتها با منافع همۀ استعمارگران در تضاد است، حتی اگر دولتهای استعمارگر، در ظاهر با ملتها همراهی و همدردی کنند. اما نباید این قاعده قرآنی را فراموش کنیم که:

چه بسا عدۀ اندکی که به یاری خدا بر گروه بسیاری چیره شدند.

از سوی دیگر، روش امام، با بسیاری از اندیشه ها و الگوهای به ظاهر برگرفته از اسلام مخالف است زیرا این اندیشه ها، از اصالت لازم برخوردار نیستند. خاصه آنکه تحقق پیروزی در گرو ابزاری است که گرایشهای موجود مانع از فراهم آمدن آن می شود. دیدگاه امام در زمینۀ تعیین ماهیت استعمار، تجربه ای برمبنای دلایل محکم بوده و از پشتوانۀ قوی برخوردار است.

این تجربۀ مستحکم عبارت است از مبارزۀ جهان اسلام با رژیم صهیونیستی، که در آن مشخص گردید خطر نیرنگهای اتحاد شوروی در جلوگیری از به ثمر رسیدن مبارزات، از خطر امریکا کمتر نیست.

امام می فرمایند:

اسرائیل، از فساد موجود در دولتهای استعمارگر شرق و غرب و تفاهم میان آنها به وجود آمد. و هدف از ایجاد آن، سرکوب ملتهای مسلمان و به استعمار کشیدن آنهاست. اسرائیل، امروز از حمایت و کمک همۀ استعمارگران برخوردار است. انگلیس و امریکا، اسرائیل را تحریک کرده و او را در تجاوزات مستمر خود به اعراب و مسلمانان یاری می دهند و با تقویت این رژیم از لحاظ سیاسی و نظامی، و دادن سلاحهای پیشرفته ویرانگر، او را در ادامۀ اشغال فلسطین و دیگر سرزمینهای اسلامی یاری می نمایند. اتحاد شوروی هم با جلوگیری از دستیابی مسلمانان به سلاح و با حیله و نیرنگ و خیانت و سیاست دوگانه، ضامن بقای آن است. [6]

هر کس به سخنان امام در باب یافتن مصداق برای استعمار و تعمیم آن به شرق و غرب توجه کند، درمی یابد که امام با طرح این موضوع، هدف بلندی را دنبال می کردند. به نظر ایشان استعمار به یک یا چند حکومت خلاصه نمی شود، بلکه عبارت است از یک اندیشۀ بیمار که کامیابی خود را در تصرف و غارت جان ومال دیگر ملتها می داند. پس هر دولتی که چنین ذهنیتی داشته باشد، یک دولت استعمارگر است، خواه شرقی باشد ویا غربی و خواه چپی باشد و یا راستی ...

حتی بالاتر از آن، امام (ره) عقیده دارند که درک این واقعیت از سوی ملت، تنها راه بازگرداندن آزادی، استقلال و حقوق غصب شده آنان می باشد ... ایجاد آگاهی برای آغاز نهضت، تنها از طریق مأیوس شدن از همۀ قدرتهای استعماری امکانپذیر است.

سؤال دیگری که گزارشگر تلویزیون انگلستان از امام پرسید، این بود: - امروز مشاهده می کنیم که در بسیاری از ملل اسلامی مانند ترکیه، پاکستان و ... ، نهضتهای اسلامی در حال شکل گیری است. علت آن چیست؟

امام در پاسخ فرمودند:

تبلیغات گسترده دولتهای شرق و غرب موجب شد که ملتهای مسلمان به خیال آنکه پیشرفت کشورهایشان در گرو ارتباط با یکی از دو ابر قدرت است خواهان حمایت آنها باشند ... اما پس از مدتی، هر چه بیشتر به سوی آنها گرایش پیدا کردند، دریافتند که ابرقدرتها تنها در مسیر به بندگی کشاندن و مصادرۀ منابع و غارت ثروتهای آنان حرکت می کنند ... و از طرفی مسلمانان کشورهای اسلامی با مراجعه به تاریخ روابط خود با ابرقدرتها به این حقیقت پی بردند که همۀ بدبختیهای آنان از همین ابرقدرتهاست پس طبیعی است که مسلمانان از آنها رویگردان شده و به اسلام روی آورند. مسلمانان، پس از سالیان دراز که در غفلت به سر می بردند، امروز به مرحلۀ بیداری و آگاهی رسیده اند و روی آوردن آنها به اسلام هنوز در مراحل آغازین قرار دارد. امیدواریم توجه آنها به اسلام عمیقتر شود و اسلام واقعی را بشناسند که در آن صورت، گرایش آنان به شرق و غرب کاملاً از بین می رود و جان خود را در راه پیاده کردن اسلام فدا می کنند. [7]

واضح است که هدف امام از گشایش چنین افقهایی، تأکید بر این نکته است که بیداری امت اسلام، یک حالت موقت و زودگذر نیست، بلکه حاصل تکامل آگاهی ملت و آزمودن نیروهای مؤثر در عرصۀ بین المللی و ناامید شدن از آنهاست این امر باعث شد که بازگشت به اسلام را بُعد دیگری از نهضت تلقی کنند که باید از آن درس گرفت.

از طرف دیگر، حضرت امام (ره) در بسیاری موارد تأکید کرده اند که اصل مخالفت با استعمار، به مفهوم کینه توزی نسبت به خارجیان نیست، بلکه باید میان دولتهای استعمارگر و ملل آنها فرق قائل شویم.

امام در پاسخ به سوال خبرنگار «فرانس پرس» می فرمایند:

ما ابرقدرتهای متجاوز را محکوم می کنیم و نه ملتهای آنان را. من از آن دسته از مردم جوامع غربی که از ملت ما دفاع کردند تشکر می کنم. [8]

بعلاوه، ما هیچ نیت سوئی نسبت به مردم جوامع غربی نداریم. ما نسبت به آنها، احساسات دوستانه داریم و تنها به دولتهایی که با ملت ایران رفتار خوبی نداشتند، نظر مثبت داریم ... به هر حال موضع ما در برابر غربیها عادلانه است و هرگز در برابر کسی موضع ظالمانه اتخاذ نکرده ایم. [9]

البته این بدان معنی نیست که ملتهای دول استعمارگر، هیچ مسئولیتی ندارند، بلکه آنان باید در برابر اعمال حاکمان خود ساکت ننشینند تا مبادا این اعمال باعث ایجاد روحیه دشمنی و کینه توزی میان ملتها شود.

امام می فرمایند:

ملت ما از حکومت و دولت امریکا متنفر است و علت آن سلطه جویی امریکاییهاست و من نگران آن هستم که این دخالتها موجب تنفر ملت ایران از ملت امریکا شود ملت امریکا باید از دخالت دولت خود در امور داخلی ما جلوگیری کند. [10]

ما، میان ملت امریکا و دولت حاکم بر این کشور تفاوت قائل هستیم و از ملت امریکا می خواهیم که از انقلاب اسلامی ایران حمایت کنند. [11]

نظر مثبت امام تنها به ملتها نبوده و شامل دولتهای استعمارگر که می خواهند اعمال ظالمانه خود را پایان دهند نیز می شود. اگر این دولتها، مرحلۀ جدیدی را بر اساس احترام متقابل و حفظ آزادی و استقلال دیگر کشورها آغاز کنند، رفتار با آنان بر همین اساس خواهد بود موضع ما در برابر آنان، لزوماً همان موضع سابق نیست، بلکه بر مبنای اصل مخالفت با سلطه و استعمار شکل می گیرد.

رابطه با امریکا و دیگر کشورها بر اساس احترام متقابل خواهد بود. ما به امریکا، حق تعیین سرنوشت خود را نخواهیم داد. [12]

در حال حاضر، اتحاد شوروی و چین، با حمایت از شاه، در صف دشمنان ملت ما قرار دارند. سیاست خارجی ما در آینده بر مبنای اصول حفظ آزادی و استقلال کشور و احترام متقابل خواهد بود و آنان باید مطابق با آن تصمیم گیری کنند. [13]

بدین ترتیب مشخص می شود که برداشت حضرت امام، همراه با آرامش و تأنی و به دور از عکس العملهای تند و کوبنده بوده است واین ناشی از بینش عمیق و تجربی ایشان است.

ناکامیهای نهضتهای آزادیبخش بر اثر آن است که سرآغاز مبارزۀ آنها، همراه با گرایش به بیگانه و ادامۀ آن، در میان غل و زنجیر وابستگی بوده، در حالی که هدف صحیح به تنهایی کافی نیست (و روشهای نیز باید درست باشند)

در همین جا باید به بحث پیرامون بحرانهایی انقلابی بپردازیم که سراسر جهان را فرا گرفته است و باعث می شود بسیاری از داعیه داران تحول در برابر محافظه کاران و راست گرایان، و وامداران خود به عنوان صاحبان آینده انقلاب بنگرند، اگر اعتراضات و حرکتهای مردمی از حد خود فراتر رود، امکان مقابله با بحرانها در گرو تصمیم گیریهای انقلابی مستقل خواهد بود و بدین ترتیب، حرکتهای استراتژیک شکل گرفته و خاستگاههای آن گسترش می یابد و در برابر همۀ راههای اختناق ایستادگی می کند. بدین ترتیب، انقلاب و نهضتی بر ضد وضع موجود پدید می آید.

امام (ره) می فرمایند:

توسعه، استقلال و آزادی در سایه دخالت بیگانگان - از هر ملیت و مسلکی که باشند- و انتظار پیشرفت در هر یک از امور سیاسی اقتصادی، فرهنگی و نظامی با کمک بیگانگان، خواب و خیالی بیش نیست ... هر کس در هر مقام و منصبی، مستقیماً یا از طریق طرحهایی که موجب استمرار سلطۀ بیگانه یا ایجاد سلطۀ جدیدی شود، اجازه دخالت به بیگانگان دهد، چنین شخصی خائن به اسلام و میهن است و باید از او دوری کرد ... زیرا هر رژیمی که با دخالت بیگانگان خصوصاً امریکا و شوروی و انگلستان به حکومت برسد، تنها ابزاری برای عقب نگه داشتن ملت و ادامۀ فقر و محرومیت از یک سو و استمرار غارت و چپاول و سرکوب ملت از سوی دیگر خواهد بود. [14]

توافق بر سر مفهوم «تصمیم گیری مستقل» نیازمند گفتگو و بحثهای طولانی پیرامون آزادی می باشد اما دستیابی به توافق بر سر مفهوم «توکل بر خداوند» در راه سیدن به آزادی و رهایی از اشغالگران، آسانتر به نظر می رسد. خصوصاً آنکه ما در برابر دو تجربۀ موفق قرار داریم که عباتند از: جمهوری اسلامی و حاصل پر برکت آن، یعنی مقاومت اسلامی (لبنان) البته مفهوم توکل بر خداوند به معنی بی توجهی به بینش سیاسی و تدبیر وتعیین اولویتها نمی باشد، اما توجه به ابزار مادی نباید باعث تضعیف روحیه توکل بر خدا و دل بستن به قدرتهای بزرگ و دولتهای بیگانه گردد تا مبادا به بهانۀ واقع گرایی، از حقیقت جهان که هم عالم ماده و هم عالم غیر مادی است، غافل شویم.

امام (ره) می فرمایند:

اگر دولتها و حکومتهای اسلامی، به جای تکیه بر شرق و غرب به اسلام روی آورده و تعالیم روشنگر و آزادیبخش قرآن را نصب العین خود قرار داده وبه آن عمل می نمودند، امروز مرعوب فانتومهای امریکا و مقهور ارادۀ شوروی شیطان صفت، توطئه گر و فریبکار نبودند. [15]

 ب) ویژگیهای استعمار

از شرایط لازم برای فعالیتهای آزادیبخش، شناخت خصوصیات استعمار، ساختار وجودی، اندیشه و ذهنیات آن به طور کلی، ویژگیهای فکری و عملی استعمار است. اگر رویارویی و مقابله با استعمار در یک زمینه، نیازمند شناخت ابعاد مختلف آن باشد، پس رویارویی فراگیر و همه جانبه در همۀ عرصه های سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی، اقتصادی، امنیتی و نظامی، بدون شناخت همۀ ویژگیهای استعمارگران، ممکن نخواهد بود. چه رسد به آنکه تنها به چند ویژگی کلی اکتفا کند و یا ملتی خود را آنچنان در برابر استعمارگران و در راه مبارزه با آنان ناتوان ببیند که به ناچار، با وجودی که او را دشمن خود می داند، از او اطاعت نماید. بسیاری از جنبشها به همین سرنوشت دچار می شوند که البته شدت و ضعف آن با هم متفاوت است.

آمادگی برای مبارزه با فرهنگ استعمار واندیشه های آن با روشهایی که از عقدۀ حقارت در برابر آن برخاسته ممکن نیست. در چنین حالتی، ما در وضعیت تأثیر پذیری از استعمار قرار داریم و می خواهیم با آن به مبارزه برخیزیم، اما ضعف امکانات و همسو نبودن اهداف، باعث می شود که به سازش و پذیرش استعمار ادامه دهیم و نتایج این وضع به سرعت خود را نشان می دهد: انقلابیون دیروز به استعمارزدگان امروز تبدیل می شوند. این مسأله، چندان هم عجیب نیست و در واقع حقیقتی است که در پرده بوده و اکنون آشکار شده است. در اینجاست که خطر خاموشی شعلۀ انقلاب، که منجر به نابودی و فرو رفتن در قعر تاریکی می شود، هر انقلابی را – چه اسلامی و چه غیر اسلامی - تهدید می نماید.

پیش از خیزش در برابر تاریکی باید از صحت و درستی مشعلی که برای روشنی راه در دست گرفته ایم مطمئن شویم. استفاده از هر مشعلی در این راه ممکن نیست و باعث توقف در اولین گامها می شود.

در فاصلۀ زمانی نیم قرن، امام خمینی (ره) با بررسی و تحلیل پیرامون استعمار و توطئه های آن، توانستند با دل آگاه و اندیشۀ روشن و روح با صلابت خویش، ماهیت و خصوصیات استعمار را به خوبی تشخیص داده و در این زمینه، به منبع و مرجعی غیر قابل مقایسه تبدیل شوند. خصوصاً آنکه برداشت بی نظیر و دیدگاه نامحدود امام، که «آخرین فیلسوف ربانی» [16] بودند موجب شد که هیچ مانعی نتواند ایشان را از تشخیص ویژگیهای بشری و بررسی روشهای برخورد با سلطه و استثمار، جلوگیری کند.

خواهیم دید که بینش عرفانی امام همواره در سخنان ایشان پیرامون استعمار به چشم می خورد. ایشان مبدأ اندیشۀ خود را همراهی و همگامی میان دین و سیاست قرار داده اند باوری که موجب می شود سنگر مبارزه با استعمار، تبدیل به محراب عبادت گردد. همچنان که محراب نیز خود سنگر است.

بدین ترتیب تردیدی باقی نمی ماند که سلطۀ سیاسی و انحرافات اخلاقی؛ ابرقدرتها و دنیاپرستی؛ و نفس اماره و شیطان و امریکا از هم جدا شدنی نیستند.

امام (ره) می فرمایند:

در عصری که ما زندگی می کنیم، دنیا از وجود دو ابر قدرت رنج می برد ورهبران آن حکومتها از عذاب و رنجی که ساخته اند، در وحشت هستند و نگرانیهایی که از سوی هر یک از آنها بر دیگری تحمیل می شود، قابل مقایسه با درد و رنجهای قشر متوسط جامعه نیست.

رقابت بین این دو ابرقدرت، یک رقابت سازنده نیست، بلکه رقابتی ویرانگر است و گویی هر کدام از آنها در برابر گرگ درنده ای ایستاده که دهان خود را باز کرده و می خواهد با دندانهای تیز خود، دیگری را بدرد و پاره کند.

و در وصیتنامه امام (ره) می خوانیم:

ملت ما و همۀ ملتهای اسلامی ومستضعفین جهان مفتخرند که دشمن آنان که دشمن خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیز هستند حیواناتی درنده اند که از ارتکاب هیچ جنایت و خیانتی برای تحقق اهداف زشت خود کوتاهی نمی کنند ... و در راه رسیدن به ریاست و دستیابی به خواسته های پست خود، میان دوست و دشمن فرق نمی گذارند و در رأس آنان، امریکا، این جانی بالفطره قرار دارد. این کشوری که در سراسر دنیا آتش جنگ افروخته است وهم پیمان آن، صهیونیسم جهانی است که در راه اهداف خود جنایاتی انجام می دهد که قلم از نوشتن و زبان از ذکر آن شرم دارد. [17]

مشاهده می کنیم که تعبیر حیوان درنده دربارۀ امریکا و دیگر استعمارگران در دو مورد از بیانات امام بیان شده است. ایا این به خاطر مبالغه و خطاب قراردادن دشمن با تعبیرات زشت است یا اینکه اصطلاحی است که با بررسی و دقت بسیار انتخاب شده است؟

بررسی دقیق این اصطلاح در بیانات امام روشن می سازد که ایشان، کاملاً از روی دلیل به آن دست یافته اند و آن را یک تعریف کلی می دانند که سایر تعبیراتی که برای توضیح ماهیت استعمارگران کینه توز و درنده بکار رفته، در آن تعریف کلی خلاصه شده اند.

انتخاب این واژه توسط امام به دیدگاه قرآن دربارۀ انسان و حیوان باز می گردد که در این دو آیه شریفه قابل بررسی است

- کافران مانند حیوانات می خورند و بهره های مادی می برند.

- آنان همانند چهارپایان، بلکه از آن هم پست تر و پلیدترند.

درک کامل موضع امام (ره) در برابر استعمار و مزدوران خونخوار آن، جز در سایه توجه به مفاهیم قرآنی ممکن نیست.

ذکر این نکتۀ به منظور ایجاد شبهه میان اخلاق و سیاست نیست، بلکه تحلیلی عمیق و سیاسی برای شناخت ریشه های پنهان استعمار است که موفقیت حرکتهای آزادیبخش در گرو شناخت آنهاست. شناخت دیدگاههای امام (ره) و درک علت به کار بردن این تعبیر درباره استعمارگران، مستلزم مراجعه به بیانات ایشان در این زمینه است:

انسان با دیگر حیوانات تفاوت دارد، چرا که حیوانات، ظرفیت محدودی در حالتهای درندگی دارند. اما انسان محدود نیست، نه در بعد فضایل و نه در زمینه رذایل. در بعد اول می تواند به مرحله ای برسد که همۀ صفاتش خدایی شود و در بعد دوم، می تواند به کلیه مراحل جهل و ظلمت برسد «یخرجهم من النور الی ظلمات» و آن عبارت است از از غلبه شهوت و درنده خویی و شیطان صفتی. [18]

انسان ویژگیهایی دارد که اینجا ظاهر نمی شود. بلکه در بُعد دیگری یعنی بُعد آشکار شدن اسرار، به شکل مناسب ظهور می کند. ممکن است الان به صورت انسان باشد، اما صفات درونی او در نهایت زشتی قرار داشته باشد بدین ترتیب او الان یک حیوان درنده خواهد بود. ذات او ذات یک حیوان درنده است.[19]

آنچه ذکر شد، تنها راهگشای ورود به افق دید امام (ره) در حوزه سیاسی بود که ایشان نشان می دهد امام (ره) این اصطلاح را با توجه کامل به همۀ ابعاد آن به کار برده اند.

بنابراین بدون توجه به این دیدگاه، نمی توان برداشت مبتنی بر آن را که خاستگاه تجربه امام (ره) بوده، درک کرد، بعلاوه، گرایش به خط امام و پیمودن این مسیر، بدون شروع از این مبدأ، ممکن نیست.

شناخت ویژگیهای استعمار، یکی از مهمترین بخشهای حرکت آزادیبخش را تشکیل می دهد و موجب ثبات و پایداری آن می گردد آنچه که بر این اهمیت می افزاید، لزوم شناخت روشهای بازگشت استعمارگران و نیز فریب دادن ملتها و رهبران آنها با روشهای چانه زنی سیاسی است که موجب کمرنگ شدن نهضت در زمان اوج آن خواهد شد. البته مسأله گفتگو میان ملتهای کشورهای استعمارگر موضوع دیگری است که ارتباطی به بحث ما ندارد.

دیدگاه امام درباره استعمار، اصولی را تشکیل می دهد که تمامی واژها و اصطلاحات بکار رفته در بیانات سیاسی ایشان در توصیف استعمارگران از همان اصول ناشی می شود برخی از این اصطلاحات عبارتند از:

الف) نیروهای شیطانی؛ [20]

ب) نیروهای جهنمی؛ [21]

ج) غارتگران بین المللی؛ [22]

د) خون آشام؛ [23]

ه) جنایتکار و توسعه طلب؛ [24]

و) پیام آوران تغییر (و عامل بدبختی)؛ [25]

ز) کسانی که دنیا را به خاک و خون کشیدند و هزاران انسان را برای رسیدن به خواسته های خود دفن کردند.[26]

امام (ره) تأکید داشتند که استعمارگران از درک بُعد معنوی انسان عاجزند و ارزشها در فرهنگ و قاموس آنها معنا ندارد.

روشن است که اگر انسانی، ارزشها را نادیده بگیرد، حیوانی بیش نیست و اگر امکانات مادی و توان سلطه گری را پیدا کند، به هر قیمت ممکن برای آن اقدام می کند وبا هر آنچه که مانع رسیدن او به خواسته های غریزی خود شود مانند درندگان رفتار می کند.

امام (ره) می فرمایند:

مادیگرایان تنها به مادیات فکر می کنند. نمی توانند به چیز دیگری فکر کنند اصلاً نمی توانند مفهوم شرف را درک کنند به نظر آنان، شرف در این است که وسایل زندگی آنان تجملاتی باشد و یا خانه های متعدد با معماری خاص داشته باشند.

اصلاً به انسانیت فکر نمی کنند. در این وادیها نیستند. اگر به این چیزها فکر می کردند به خاطر کشته شدن عده زیادی از مردم ایران، اعم از اندیشمندان و علما و بیگناهان و مظلومین از زن و بچه و کوچک و بزرگ، ابراز تأسف می کردند. اما آنان چنین نکردند. حتی آن را مایه تاسف نمی دانند زیرا می بینند عده زیادی از کسانی که مانع تحقق اهداف آنان بوده اند، کشته شده اند.

اما وقتی هویدا کشته می شود، صدایشان بلند می شوند. متأسف می شوند. آنها نمی توانند وجود چیزی را به نام بُعد معنوی را درک کنند.

از نظر ما، در این دنیا چیزهای دیگری هم وجود دارند بجز خانه و اتومبیل و قدرت حیوانی، چیزهایی وجود دارد. ذهن کسانی مثل کارتر، نمی توانند این حقیقت را درک کند و به آن بیندیشد. آن سناتور امریکایی که به این اعدامها اعتراض کرده نمی تواند بفهمد که در دنیا، غیر از حیوانیت چیز دیگری هم وجود دارد.

انسانی که می داند در دنیا چیزهای دیگری هم وجود دارد، همۀ تلاش خود را صرف این نمی کند که به نفت مجانی دست یابد، یا اینکه فلانی به ماخدمت کرده و کشتن مردم توسط او به نفع ماست.

معیار اصلی بعد معنوی است. طبعاً کسانی که نمی فهمند، تنها یک دید حیوانی دارند و همه حواس آنها حیوانی است چشم آنها چشم حیوانی است و همه ادراک آنها حیوانی است و همه چیز در نزد آنها بر مدار بُعد حیوانی قرار دارد.

این کشورها طعمۀ امریکا می شوند امریکا، هر چه بخواهد از آنها غارت می کند و هر کس که مانع او شود، محکوم است! کنگرۀ امریکا او را محکوم می کند. نمی توانند چیز دیگری را دریابند. از کودکی بر همین اساس بزرگ شده اند. وقتی هم از حقوق بشریت صحبت می کنند، جز همین طبیعت مادی، چیز دیگری نمی فهمند. اما قدرت درک حقایق معنوی را ندارند. [27]

تأمل در همین سخنان (که قطره ای است از دریا) و بررسی نمونه های خودباختگی و احساس ضعف در برابر استعمارگران کافی است، تا به ما بفهماند که باید همواره به این حقیقتی پنهان و مبهم توجه داشته باشیم، که در میان بسیاری از مردم دنیا، سخن گفتن از مبارزه با امریکا، این شیطان بزرگ، نوعی دیوانگی تلقی می شود، چرا که عقیده دارند امریکا با دستیابی به همۀ عوامل قدرت، از طریق مثلث پول، تکنولوژی و سیستمهای جاسوسی شکست ناپذیر شده است!

نابودی این غده سرطانی ممکن نیست مگر آنکه همزمان با افزایش سلطه و احاطۀ آن، ما نیز دیدگاههای خود را عمق و استمرار بخشیم.

این بینش عمیق، با تکیه بر واقعیتهای غیر مادی، ممکن است با جهان مادی کاملاً در انطباق نباشد. اما با حقایق برگرفته از بُعد مادی و معنوی یعنی جهان و ماده و ماورای آن، کاملاً سازگار است.

در زیر این ذره بین قوی، چهره واقعی استعمار با تمامی زشتیها و پلیدیهای آن آشکار می شود، و تنها راه برخورد با چنین گرگ درنده ای، شمشیر کشیدن بر روی آن در کنار استفاده از منطق مبارزه مستمر است. میان کسی که با یقین به درنده بوذن استعمارگران به مبارزه با آنان بر می خیزد و کسی که امکان سازش و تفاهم با انان را مدنظر قرار می دهد، تفاوت بسیاری وجود دارد.

بهترین مثال در این زمینه، مبارزه با دشمن صهیونیستی است. تفکر ناشی از اعتقاد به امکان گفتگو و سازش باعث شد که برخی از سازشکاران از طریق گفتگو، امتیازات بسیار افزونتری نسبت به آنچه که با زور و تجاوز گرفته شده بود، تقدیم دشمن کنند. در حالی که لبنانیان و فلسطینیان بی پناه به تنها چیزی که می اندیشند، افکار امام (ره) است که جز با جهاد و مبارزه خونین به ثمر نخواهد رسید.

 ج) اهداف استعمار

امام (ره) در بیانات خود پیرامون اهداف استعمار، به این نتیجه می رسند که هدف استعمار، گسترش نفوذ و تقویت پایه های سلطه غارت ثروتهای امت، کنترل مواضع استراتژیک آنها و تحت سلطه گرفتن ارادۀ امت بوده است تا آن را به مصرف کنندگان تولیدات خود تبدیل کنند از آنجا که موضع امام (ره) در بیان اهداف استعمار مشابه دیگر مواضع انقلابی ایشان بوده است، از ذکر جملات و عبارات خودداری کرده و تنها به بیان منابع و کتب موردنظر که موضع امام در آنها بیان شده است اکتفا می کنم.[28] زیرا تاریخ طولانی استعمار، اهداف آن را برای ملتها آشکار ساخته است. در صورتی که برنامه ها و روشهای استعمار در رسیدن به این اهداف، هنوز در مواردی، پوشیده و ناپیداست و یا در اندازه واقعی خود قرار ندارد.

 د) برنامه های استعمار

طبیعی است که استعمارگران با تدوین سیاست کلی خود، به تعیین برنامه هایی بپردازند که با کنترل روشها، در نهایت به تحقق اهداف اصلی منجر شود. این برنامه ها عبارتند از:

1- نابود کردن اسلام؛

2- ایجاد شکاف و تفرقه میان امت؛

3 - عقب مانده نگهداشتن جهان اسلام؛

4 - تشکیل رژیم صهیونیستی.

و در هر مورد از این برنامهها، روشهای گوناگونی را هم به کار می برند که بیانات امام (ره) بر لزوم توجه به آنها و دوری از غفلت و کوتاهی در توجه به آن، تأکید دارد.

امام (ره) از اینکه به استعمارگران، فرهنگ و پیشرفت بیش از اندازه، نسبت داده شود، جلوگیری نموده اند استعمارگران با وجود آگاهی از قدرت پنهان اسلام، از روی سرشت حیوانی خود با آن مبارزه می کنند؛ زیرا اسلام سد آهنینی است که مانع از افزون طلبی ورسیدن استعمارگران به اهداف سودجویانه خویش می گردد. بنابراین نابود کردن اسلام، سیاست کلی استعمارگران و یکی از اهداف اولیه آنان بوده است.

امام می فرماید:

آنها می خواهند کشور ما را استثمار کنند و بر منابع آن دست یابند. بنابراین ابتدا باید موانع را از سر راه خود بردارند.

آنها خود می دانند که اسلام آن چیزی نیست که ادعا می کنند. با بررسی و تحلیل بسیار، به برنامه ریزی پرداخته اند. قرآن و اسلام را مطالعه کرده اند و میدانند که اگر مسلمانان با قرآن همراه باشند، همه نقشه های شیطانی کسانی که می خواهند بر مسلمانان سلطۀ یابند نقش بر آب خواهد شد. آنها قرآن و متون اسلامی را شناخته اند و می دانند که اگر مسلمین به فرهنگ اصیل خود بازگردند و به قرآن عمل کنند، این نقطۀ پایان چپاولها و سلطۀ آنان خواهد بود. پس چه باید می کردند؟

آنان دریافتند که باید امت را از اسلام جدا کنند بنابراین، یکی از برنامه های اولیۀ آنان نابود کردن اسلام بود.

برخلاف کسانی که عقیده دارند ضربه زدن به اسلام، هدف نهایی استعمار است، گروهی حتی آن را جزء برنامه های استعمار نمی دانند زیرا بر اساس تفکر مادی غرب، دین، اثری در زندگی ندارد و در حالت عادی، دین را طرف درگیری خود نمی دانند و در نهایت امر، آن را عامل عقب ماندگی تلقی می کنند.

دفاع از اسلام، بخش بسیاری از بیانات امام (ره) را به خود اختصاص می دهد به طوری که در طول نیم قرن، تقریباً در همۀ سخنرانیها و پیامهای ایشان، بر عظمت اسلام و ردّ شبهات وارد شده بر آن تأکید داشتند.

وقتی امام (ره) در فرانسه اقامت گزیدند، تنها به تشریح برنامه های آیندۀ انقلاب و جنایات رژیم شاه اکتفا نکردند، بلکه از فرصت استفاده کرده و بیانات سیاسی خود را به جایگاه دفاع از اسلام و کشف توطئه های استعمار تبدیل نمودند.

در لحن امام، تفاوت محسوسی به چشم می خورد ممکن است این سوال مطرح شود که آیا علت، در این بود که امام به عنوان یک فقیه و مرجع، وظیفه داشتند از اسلام دفاع کنند؟ یا اینکه استعمار، با به کارگیری همۀ توان خود اسلام را با همه روشها مورد هجوم قرار داده ودر مقابل باید به همان اندازه برای دفاع از آن تلاش کرد.

علاوه بر همۀ اینها، امام (ره) عقیده داشتند که اسلام، همواره اولین سنگر دفاع از امت و قلعۀ مستحکم و نفوذناپذیری بوده که همۀ تلاشهای مهاجمان برای فتح آن با ناکامی مواجه شده است، تا استعمارگران نتوانند این سنگر و حریم سیاسی مسلمانان را فتح کنند، امت اسلام با وجود همۀ تهدیداتی که بخاطر پایبندی به اسلام بر او وارد شده، هنوز هم به اسلام وفادار است.

مغولان، در آن زمان به حریم اسلام حمله نموده و آنرا فتح کردند، اما اسلام از آنها پایدار تر و قویتر بود، بدین ترتیب آنان از بین رفتند اما اسلام باقی ماند. و حمله های استعمارگران نیز همانند همان تهاجمات، حتی اگر مدتها به طول انجامد، سرانجام از میان خواهد رفت.

بنابراین، دفاع امام (ره) از اسلام با روش دیگری مطرح شد. یعنی دفاع از قلعه ای مستحکم و پابرجا بود و نه اندوه و ماتمی برای یک بنای ویران شده. لحن اسرارآمیز امام و بینش عمیق ایشان موجب شد که هنوز هم اسلام برتر از همه باشد، حتی اگر گرد و غبار همه جا را فرا گرفته و مانع از دیدن حقایق گردد.

بدین ترتیب، یک نمونۀ دیگر یعنی کشور مصر پس از پیمان کمپ دیوید ثابت کرده است که همه راههایی که برای مخدوش کردن چهره اسلام بکار گرفته شده بسیار کوچکتر از آن است که بتواند آن را از بین ببرد.

بر این اساس، امام (ره) بر این باور بودند که نبرد اصلی با استعمار، برای خنثی کردن توطئه برنامه ریزی شده برای نابودی اسلام است بنابراین از نظر ایشان، بقیه درگیریها در اولویت دوم قرار دارند.

ایشان در بیان اهمیت این موضوع، با بینشی کم نظیر، برخاسته از فطرت، دین و اجتماع توانستند میان خطرات موقت و زودگذر و مشکلات اساسی و پایدار، تفاوت قائل شوند که با توجه به سخنان ایشان، بهتر به این واقعیت پی خواهیم برد.

با توجه به رابطه میان برنامه ها و روشها، تنها به برنامه های ذکر شده در ابتدای این بخش اکتفا نموده و بحث روشها را آغاز می کنیم که به نوعی به برنامه ها هم مربوط می شود و تنها موضوع «نابود کردن اسلام» در میان برنامه های استعمار را که مورد اختلاف بود، بررسی کردیم و بقیه را که اختلافی در آنها نیست، در مبحث بعد تحت عنوان «روشهای استعمار» بررسی خواهیم کرد.

 ه) روشهای استعمار

در بحث روشهای استعمار، هر یک از برنامه های پیش گفته را ذکر کرده سپس روشهایی را که به هر یک مربوط می شود بیان می نماییم:

 — برنامه اول: نابود ساختن اسلام

امام (ره) بر این نکته تأکید داشتند که استعمارگران به قدرت اسلام در تقویت امت و مبارزه با برنامه های ویرانگر آنان پی برده بودند، و این عامل اصلی مبارزه با اسلام و حملۀ به آن با انواع تهمتها و افتراها بوده است که برخی از آنها عبارتند از:

 1 - مخدوش نمودن چهرۀ اسلام:

در این زمینه، فعالیتهای گوناگونی انجام دادند که دو جنبه اصلی آن عبارت بود از:

 - متهم نمودن اسلام به «عقب ماندگی»

امام می فرمایند:

یکی از روشهایی که استعمار در کشورهای اسلامی به کار گرفت، معرفی اسلام به عنوان دینی ارتجاعی وعقب مانده بود ... آنان اینطور وانمود می کردند که احکام اسلام به بیش از هزار سال پیش مربوط می شود. [29]

- معرفی اسلام به عنوان عامل تخدیر

امام (ره) توجه ویژه ای به شعار نیرنگ آمیز: «دین افیون توده هاست» داشته و در زمان اقامت در پاریس، بخش مهمی از بعضی سخنرانیهای خود را به آن اختصاص دادند. خصوصاً پس از آنکه یکی از روزنامه های شوروی در آن زمان، این مطلب را با تیتر درشت چاپ کرد ... امام در این باره، بحثهای مفصلی پیرامون مبارزه پیامبران با پادشاهان و فراعنه انجام داده و به انگیزه های مبارزاتی که اسلام در دوران ظهور خود ایجاد نمود، اشاره کردند که این مسأله تا به امروز هم ادامه دارد.

امام بیان فرمودند که علمای واقعی، هیچگاه ابزار دست سرمایه داران برای تسلط بر ملتهای مستضعف نبوده اند.[30]

2- مخدوش کردن چهرۀ پیامبر اسلام (ص)

امام (ره) می فرمایند:

یکی از مصیبتهای دولتها و ملتهای اسلامی آن بوده که دشمنان و دولتهای استعمارگر، از زمانهای گذشته در صدد مخدوش کردن چهرۀ پیامبر اکرم (ص) و کوچک شمردن آن حضرت بوده اند و برای این هدف تلاش بسیاری کردند.[31]

علت آنکه امام این را «مصیبت» نامیده اند، خطر بزرگی است که از اسائۀ ادب به محضر پیامبر اسلام (ص) در اذهان مسلمانان ایجاد می شود. امام (ره) عقیده داشتند که استعمارگران، ساختار شخصیتی و فرهنگی و ویژگیهای مسلمانان را به خوبی بررسی کرده بودند و طبیعی بود که برای سُست کردن اعتقاد مسلمانان به پیامبر اکرم (ص) که حلقۀ اتصال میان جوامع اسلامی بود، تلاش نمایند.

از همین رو، واکنش امام در برابر توطئه «آیات شیطانی»، بسیار سریع بود، به طوری که هیچ کس توقع آن را نداشتف اما نباید آن فتوا را تنها یک عکس العمل بدانیم، بلکه تأکیدی بود برحکمی که امام (ره) حدود ربع قرن پیش از آن، در رسالۀ «تحریرالوسیله» پیرامون مرتد صادر کرده بودند.

امام با درک ابعاد هر یک از تهدیدات و توطئه هایی که بر ضد اسلام صورت می گرفت و به عنوان کسی که هدف و روشهای دشمنان را در راه نابودی اسلام و از میان برداشتن مسلمانان، به خوبی درک کرده بود، در برابر آن تهدیدات به خوبی موضعگیری می نمود و اهمیت هیچ یک از ارکان اسلام، به اندازۀ اهمیت اعتقاد مسلمانان به وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) نمی باشد.

3 - ازبین بردن منطق قرآنی

یکی از روشهای بکار گرفته شده از سوی استعمارگران، تلاش برای بیرون راندن قرآن از صحنۀ زندگی مسلمین بود، امام (ره) می فرماید:

علت مبارزه آنها با قرآن این است که می خواهند مسلمین را از قرآن جدا کنند و منطق قرآنی را در میان مسلمانان از بین ببرند ... تا ملتهای مورد هجوم آنان، امکان هر نوع مقاومتی را از دست بدهند. [32]

روشن است که منطق قرآنی، همان منطق عقلانی صحیح است و نه ادعاهای باطل و بی اساس، منطق قرآن منطق آزادی انسان از خرافات بی پایه و طاغوت و ... است.

امام (ره) می فرمایند:

قرآن کریم ... برای رشد جهانیان و نقطۀ جمع همۀ مسلمانان بلکه عائلۀ بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی (ص) تنزل کرد تا بشریت را به آنچه باید برسند، برساند، و این ولیدۀ علّم الاسماء (انسان) را از شر شیاطین و طاغوتها رها کند و جهان را به قسط و عدل برساند و حکومت را به دست اولیاءالله، معصومین - علیهم صلوات الاولین و الاخرین - سپارد تا آنان هر چه را صلاح بشریت است، پیاده کنند. [33]

همچنین ایشان به طور مفصل دربارۀ منطق آزادیبخش قرآن بحث کرده و مبنای آن را مبارزه با باطل و حکمرانان فرعون صفت می دانند. [34]

بنابراین منطق قرآن، همان منطق حق است و مبنای آن عالم غیب است یعنی عالم ماده، تنها جلوه و انعکاسی از عالم غیب می باشد از این رو منطق قرآن، با باطل - یعنی سلطه گری و به بندگی کشاندن دیگران و استعمار، که بدترین مظاهر هستند - مخالف است.

4 - مخدوش کردن چهرۀ علما

واضح است که یکی از مراحل تلاش استعمار برای نابودی اسلام، بی ارزش کردن نقش علما و تخریب شخصیت آنان در نزد مسلمانان می باشد.

اسلام، مانعی در برابر بیگانگان و مزدوران آنهاست و علما، همواره حامی اسلام بوده اند. و مانعی هستند که با وجود آنان، بیگانگان نخواهند توانست هر طور که می خواهند در کشورهای اسلامی - مخصوصاً در ایران - نفوذ کنند.

بنابراین آنان در طول قرنها، کوشیده اند که این مانع را با روشهای گوناگون از سر راه خود بردارند. [35]

امام (ره) در یکی دیگر از سخنان خود، با مقایسه میان قرآن و علما می فرمایند:

مردم بدون وجود قرآن و علما، نمی توانند مقاومت کنند (قرآن و علما سرآغاز مقاومت هستند) آنها با بررسیهای خود فهمیده اند که قرآن و علما، مانعی در برابر منافع غرب است. قرآن و کسانی که قرآن را می فهمند، مانع آنان هستند و آنها می خواهند این دو مانع را از سر راه بردارند. [36]

در یکی از سخنرانیها، امام (ره) دربارۀ اسلام و قرآن و علما بحث کرده و تأکید می نمایند که امریکا در صدد تخریب این موانعی است که سد راه رسیدن او به اهداف خود می شوند:

دیروز، دولتهای اسلامی گرفتار حیله های انگلیس و مزدوران آن بود، و امروز دچار حیله گریهای امریکا و مزدوران اوست، امریکا می بیند که اسلام و قرآن، برای منافع او ضرر دارند و می خواهد آنها را از سر راه خود بردارد ... امریکا می بیند که علما، سدّ راه استعمار هستند و باید آنها را به زندان انداخت و با آنان با روشهای سخت و اهانت آمیز برخورد کرد. [37]

استعمارگران، در گذشته و حال، برای ایجاد تهمت و افتراء به علما و تضعیف نقش آنان و گسترش دید منفی نسبت به آنها در اذهان مسلمین تلاش می کردند تا با مخدوش کردن چهرۀ علمای اسلام اصل اسلام، را زیر سؤال ببرند و به برنامۀ اصلی خود یعنی نابودی اسلام، نزدیک شوند.

بنابراین، امام (ره) با توجه به نتایج خطرناک این توطئه، در برابر آن حساسیت شدیدی نشان دادند.

5 - تبلیغ جدایی دین از سیاست

از آنجا که استعمار در رسیدن به هدف خود یعنی مخدوش ساختن چهرۀ اسلام، با دشواریهای زیادی روبرو بود، به ناچار، تبلیغ جدایی دین از سیاست را در کنار آن روشها به کار گرفت و تلاشهای زیادی در این راه انجام داده و می دهد و متأسفانه باید گفت که با توجه به نتایج این توطئه، این حربه تا حدودی مؤثر بوده است.

امام (ره) می فرمایند:

در اذهان بسیاری از مردم، از اهل علم و مقدس نماها، چنین تصوری پدید آمده که اسلام کاری به سیاست ندارد. اسلام و سیاست از یکدیگر جدا هستند ... این را بیگانگان در ذهن ما پدید آورده اند. این حکومتها وقتی می خواهند یک شخص روحانی را بدنام کنند به او می گویند : آخوند سیاسی ... اینها اسلام را شناخته اند ... احکام سیاسی اسلام از احکام عبادی آن بیشتر است، مسائل فقهی مربوط به سیاست از مسائل عبادی آن بیشتر است ... اسلام در برابر ستمگران می ایستد و دستور نبرد و مبارزه در برابر کفار متجاوز را صادر نموده است. [38]

در مقدمه وصیتنامه امام (ره) می خوانیم:

دیدیم اگر کسی، دَم از حکومت اسلامی برمی آورد واز سیاست که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار (ص) و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن می گفت، گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده و کلمۀ آخوند سیاسی موازن با آخوند بی دین شده بود و اکنون نیز هست. [39]

با وجودی که امام (ره) برافروختن آتش این توطئه یعنی «جدایی دین از سیاست» را کار استعمارگران می دانند، اما به نظر ایشان، ریشه های تاریخی این موضوع به عصر امویان باز می گردد ایشان در این باره می فرمایند:

این برنامۀ شیطانی از زمان امویان و عباسیان پایه گذاری شد و پس از انان توسط حکومتهای دیگر، ادامه یافت، و در نهایت، با راه یافتن شرق و غرب به کشورهای اسلامی، به اوج خود رسید، به خیال آنکه اسلام، یک رابطه میان فرد با پروردگار است و میان دین و سیاست هیچ رابطه ای وجود ندارد ... و مسلمین و علمای دین نباید در سیاست دخالت کنند. [40]

— برنامه دوم : تفرقه افکنی در میان امت و ایجاد شکاف در صفوف آنان

در این زمینه، عناوین موجود در بیانات امام، به هشت روش به کار گرفته شده توسط دشمنان اشاره دارد که عبارتند از:

1- تجزیۀ دولت عثمانی

استعمارگران دریافتند که با وحدت جهان اسلام، نمی توانند آنچه را می خواهند به مسلمانان تحمیل کنند. دولت عثمانی از لحاظ قدرت در وضعیتی بود که اگر با روسیه وارد جنگ می شد، آن را شکست می داد و هیچ دولت دیگری با آن برابر نبود ... دولت عثمانی، از شرق تا غرب را زیر نفوذ خود قرار داده بود. آنها دیدند که با وجود چنین دولت قوی، نمی توانند به چیزی دست یابند. نمی توانند بر منابع ثروت تسلط پیدا کنند. شاید بعضی از شما به یاد داشته باشید که در جنگ جهانی اول، با امپراطوری بزرگ عثمانی چه کردند. [41]

2- سرکوب اسلام در ترکیه

گسترش سریع دولت عثمانی در زمان حاکمیت اسلام، باعث شد استعمارگران دریابند که توجه به اسلام عامل مهمی است و با وجود آن نمی توان حکومتهای اسلامی را از بین برد. بنابراین برای سرکوب اسلام در ترکیه، رسماً تلاش کرده و دین را از حکومت جدا نمودند. [42]

روشن است که از نظر امام خمینی، سرکوبی اسلام در ترکیه، بخشی از برنامۀ هجوم به قلب عالم اسلامی و سمبلهای وحدت آن است و از نظر استعمارگران، تنها سرنگون کردن دولت کافی نیست، بلکه باید اسلام را رسماً از صحنه خارج نموده تا مبادا موجب بیداری امت از خواب غفلت شود و برای در دست گرفتن دوبارۀ حکومت تلاش کنند خصوصاً آنکه اندیشۀ تقسیم جهان اسلام، برای عملی شدن نیازمند زمان بیشتری بود و پیاده کردن این نقشه در عمل، دشوارتر بود و ابتدا باید امت اسلام، اندیشۀ حکومت اسلامی واحد را فراموش کند، که چنین شد.

3- تقسیم جغرافیایی

بعداز پیروزی در برابر دولت عثمانی، همان طور که می دانید، آن را به کشورهای بسیار کوچک تقسیم کردند و برای هر کدام از آنها، حاکم یا پادشاه و یا رئیس جمهوری تعیین نمودند. [43]

4- تقسیم نژادی

آنچه که دولتهای اسلامی را بیچاره کرده و آنان را از قرآن کریم دور کرد، توطئه اختلافات نژادی بود ... (مثلاً) نژاد ترک باید نماز خود را به زبان ترکی بخواند ...! یا ایرانیان باید خط و زبانشان اینطور باشد، یا عربها باید در حکومت، به عرب بودن خود تکیه کنند و نه بر اسلام، باید به جای اسلام، نژاد آریایی حکومت کند. نژاد ترک باید بجای اسلام حاکم باشد ... نژادپرستی یک مسأله بچگانه است. به بازی بچه ها شباهت دارد ... متأسفانه آنها مسلمین را از نقطۀ همبستگی خود دور کرده و می کنند ... و نمی دانم این امر به کجا منتهی خواهد شد. [44]

آنها از اسلام می ترسند، چون اسلام دین برابری و برادری است و برتری نژادی در آن وجود ندارد ... هر چه در اسلام وجود دارد، تقوا و صفا و برادری وبرابری است ... آنها می دانند که اگر اسلام واقعی در این کشور اجرا شود، آنها دیگر نمی توانند به زورگویی و چپاول خود ادامه دهند. [45]

امام بر احترام به همۀ نژادها تأکید داشته و اصل برابری نژادی را مورد توجه قرار داده اند و بیان نمودند که منشأ ضعفها، تبعیض نژادی میان دو نژاد است، یعنی همان منطق هیتلر و یا حزب بعث عراق به رهبری صدام، و در واقع این همان منطق استعمار است. ایشان می فرماید:

ما مخالف عرب یا عجم یا ترک یا هیچ نژاد دیگری نیستیم، اما موافقت ما با این گرایشات ملی به معنی آنچه که حزب بعث عراق می گوید یعنی موافقت با عرب و مخالفت با عجم و ترک و نژادهای دیگر نیست. این همان منطق هیتلر است که عقیده دارد نژاد برتر است و آنچه را که دیدید و شنیدید بر سر دنیا آورد. [46]

این ملت مظلوم بر اثر هجوم تبلیغاتی که ابرقدرتها از خارج و مزدوران آنان در داخل بر آنان وارد کرده بودند، پذیرفته بود که ما باید همه چیز را از خارج دور کنیم ... و بیشتر ملت ما پذیرفته بودند که نژاد غرب، نژاد برتر است. [47]

5- ایجاد اختلافات مذهبی

یکی از سلاحهای مؤثر که پیکرۀ امت اسلام را پاره پاره و مجروح کرد، اسلحۀ اختلافات مذهبی است که در میان امت، کینه و دشمنی ایجاد می کند.

امام (ره) می فرمایند:

دولتهای استعمارگر با استفاده از حیله های گوناگون، بر ذخایر و منابع مسلمین دست می یابند ... از جمله این نیرنگها اختلاف میان شیعه و سنّی است. استعمار با القاء و دامن زدن به مسائلی، میان طوایف مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد می کند تا به راحتی بر ذخایر آنان سلطه یابد و مسلمین از انجام هر کاری عاجز شوند. رهبران کشورهای اسلامی باید توجه کنند که این اختلافات است که حیثیّت آنها را بر باد می دهد.

باید با عقل و تدبیر با این مسأله برخورد کنیم و توجه داشته باشیم که دشمنان می خواهند به اسم مذهب و به اسم اسلام، اسلام را نابود کنند.

دستهای ناپاکی که در این کشورها می خواهند میان شیعه و سنّی، اختلاف ایجاد کنند، نه شیعه هستند و نه سنّی ... آنها دستهای استعمار است که می خواهد بر کشورهای اسلامی و ثروتهای آنها دست یابد ... آنها با ایجاد اختلافات مذهبی، می خواهند کشورهای اسلامی را تضعیف کنند تا مذهب و دین را از بین ببرند ... [48]

6- ایجاد مذاهب و فرقه های ساختگی

از جمله روشهای استعمارگران برای تفرقه افکنی میان صفوف مسلمین، ایجاد مذاهب ساختگی است تا شاید بتوانند گروهی از امت اسلام را از آن جدا کرده و آنها را به سمت منافع خود سوق دهند.

امام (ره) می فرمایند:

آنها از راههای گوناگون، برای نابود کردن سد عظیم (اسلام) برنامه ریزی می کنند ... گاهی از طریق ایجاد مذاهب دروغین و ترویج بابیّت و بهایت و وهابیت و ... [49]

اگر خطر بابیت و بهائیت به ایران بخشهای کوچکی که در جهان اسلام پراکنده اند، محدود شده و هنوز آثار آن در گوشه و کنار به چشم می خورد، اما وهابیت داستان دیگری دارد ...

ایشان عقیده دارند که وهابیت، مذهبی است آکنده از خرافات که با سوءاستفاده از اسلام عزیز و قرآن کریم، ملتهای ناآگاه را به دامان ابرقدرتها می کشاند.

امام (ره) نسبت به افشای چهرۀ نادرستی که انان در پوششی به نام وهابیت، از اسلام ارائه می دهند، اهمیت زیادی قائل بودند و ناراحتی و اندوه عمیقی که روح بزرگ ایشان در تلاطم بود، به خاطر زیانهای جبران ناپذیری است که در اثر تغییر چهره واقعی اسلام در ذهن ملتهای اسلامی و دیگر ملتها پدید آمده و آن هم نتیجۀ تبلیغات مراکز وهابیت در جای جای دنیاست که اسلام امریکایی را ترویج می کنند. امام (ره) می فرمایند:

پیامبر اسلام (ص) به مسجدهای پر تجمل و گلدسته های تزیین شده نیازی نداشت. پیامبر اسلام (ص) به فکر عظمت وکرامت پیروان خویش بودند. اما متأسفانه آنها بر اثر سیاستهای نادرست حاکمان، به ذلت کشیده شده اند.

آیا مسلمانان نمی بینند که مراکز وهابیت در دنیا، به مرکز فتنه و جاسوسی تبدیل شده و اسلام اشرافی را تبلیغ می کنند؟ ... اسلام ابوسفیان، اسلام متحجرین ناپاک، اسلام مقدس نماهای بی شعور در حوزه ها و دانشگاهها اسلام خواری و ذلت و نکبت اسلام ثروت وقدرت اسلام نیرنگ و سازش و سرسپردگی، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنگان و در یک کلمه ... اسلام امریکایی ...! واز سوی دیگر، در برابر امریکایی جهانخوار کرنش می کنند. مسلمین نمی دانند که از این در به کجا شکایت کنند. [50]

لازم به ذکر است که علت محکوم نمودن تفرقه و اختلاف با این شدت از سوی امام از آنجا ناشی می شود که ایجاد تفرقه از طریق شبهه افکنی در اسلام، اسلحۀ مؤثر و مخرّبی است که با استفاده از خطرناکترین روشها، در راه رسیدن به هدف نابودی اسلام گام برمی دارد.

بنابراین، به عقیدۀ حضرت امام (ره)، رمز اقتدار امت و نقطۀ اتکاء آن، همراهی با اسلام ناب است. در نتیجه، تا زمانی که امت در پناه اسلام هستند روشهای دیگر، خطر چندانی در بر نخواهند داشت.

اما اگر به این کانون پیوند امت خللی وارد شود، امت همانند سپاهی خواهد بود که بدون در اختیار داشتن اسلحۀ مؤثر، در میدان نبرد گرفتار شده است با در دست داشتن اسلحه ای خیالی می خواهد با دشمن مقابله کند. در این صورت، حتی حربه های ضعیف دشمن نیز به اسلحه ای خطرناک و کشنده تبدیل خواهد شد.

اگر اسلام امریکایی رواج پیدا نمی کرد، استعمارگران نمی توانستند این مراحل را پشت سر گذاشته و به اهداف خود نزدیک شوند. اسلام امریکایی بر پایۀ گمراه کردن ملتها این تصور را در امت اسلام به وجود آورده بود که پایبندی به همین اسلام تحریف شده کافی است و آنان در صورت پیروی از این جلوۀ ظاهری اسلام، به اهداف اسلام و قرآن وفادار خواهند ماند و در راه خدا و صراط مستقیم خواهند بود ...

توجه به سخنان حضرت امام (ره) نشان می دهد که از نظر ایشان، عوامل مختلفی در ترویج اسلام امریکایی نقش دارند و در هر منطقه ای، گروهی این وظیفه را به عهده دارند، اما جریان وهابیت در رأس این عوامل قرار دارد. ثروتهای انبوه، به وهابیان کمک کرد که به آسانی، تصویر آراسته و تزیین شدۀ اسلام امریکایی را باجواهرات و دلار، در میان امت ترویج کنند.

استعمارگران در گذشته و حال، تلاش بسیاری کردند که جریان وهابیت را در جایگاه مرجعیت دینی قرار دهند تا مسلمین جهان در اطراف آن تجمع کنند و در این راه از اهمیتی که مکه مکرمه و مدینه منوره در افکار مسلمانان داشته اند سوءاستفاده بسیاری نمودند. بر همین اساس، در سراسر جهان مراکز ترویج وهابیّت تاسیس شد که امام خمینی (ره) درباره نقش خطرناک آنها در تضعیف ارادۀ امت سخن گفته اند.

نقش وهابیت، ازمیان برداشتن ویژگی آسیب ناپذیری جهان اسلام در برابر غرب بود و اصول اندیشۀ وهابیت، خشکاندن ریشه های ارتباط معنوی با خداوند، و پیامبر اکرم (ص)، قرآن و اسلام از طریق اعتقادات عقلی خشک و بی روح است. این عقاید هرگز اجازه انتقال احساسات را به قلب آدمی که کانون عواطف و احساسات و فرماندۀ اعضا بدن است، نمی دهد. بدین ترتیب از دیدگاه وهابیت، هر نوع احساس یا ارتباط قلبی یا سلوک روحی، شرک و کفر خروج از اسلام محسوب می شود و این به مفهوم خارج شدن اسلام از حوزۀ تأثیر و کنترل رفتار انسان گردیده و در نهایت، دین را از عرصه زندگی امت خارج می کند و درها را به روی امریکا و اطرافیانش کاملاً می گشاید و راه فساد و به ذلت کشاندن ملتها را باز می کند.

از این رو طبیعی است که هشدار امام نسبت به این خطر مهم، با اندازه و حجم آن متناسب باشد.

7- ایجاد احزاب سیاسی منحرف کننده

یکی از نقطه نظرات سیاسی امام آن بود که استعمارگران به خوبی ویژگیهای روحی، فکری و فرهنگی جهان اسلام را دریافته بودند و با تکیه بر همین شناخت دقیق، از راههای مناسب برای اجرای برنامه های خود بهره می گرفتند. یکی از این روشها آن بود که گروهی از مسلمانان را به دسته بندیهای حزبی مشغول کنند بنابراین به فکر ایجاد احزاب مختلف و جذب نیرو برای جهت دهی آنها به سوی اهداف خود افتادند. البته این به مفهوم انحراف همۀ احزاب نیست و همۀ جریانات حزبی لزوماً زیر نفوذ بیگانگان نبودند، بلکه بدان معنی است که در میان احزاب کشورهای اسلامی حزبهایی هم وجود داشتند که ساختۀ دست استعمار بودند. امام در این باره می فرماید:

در طول قرنهای گذشته برای نابودی اسلام به روشهای مختلف متوسل شدند که از آن جمله ایجاد احزاب منحرف و گمراه کننده بود. [51]

در ادامه، ایشان به بحث پیرامون احزاب در ایران پرداخته وبیان می کنند که این پدیده شامل همۀ کشورهای اسلامی می شود، اما سخن ایشان در آن زمان بیشتر خطاب به جامعۀ ایران بود که فرمودند:

این احزابی که وجود دارد، فکر نکنید که علت تشکیل همۀ آنها آن است که عده ای با هم به توافق رسیده و حزبی تشکیل داده اند ... بلکه تأسیس برخی از این احزاب بر اساس برنامه ای شیطانی انجام شده تا مانع اتحاد ملت شود ... به همین علت احزاب متعدد تشکیل داده اند و میان آنها اختلاف انداخته اند. در میان ملت احزاب و جناحهای مختلف ایجاد کردند، اما نه برای آنکه هر کدام وظیفه خود را انجام دهند، بلکه برای آنکه در میانشان اختلاف ایجاد شود.

یکی از راههای استثمار منابع کشور ما توسط امریکا و شوروی آن بود که به روشهای مختلف در میان جامعه ای که می خواهد قیام کرده و پیشرفت نماید، اختلاف ایجاد کند. یکی از این راهها ایجاد اختلاف نظر است تا با مشغول شدن به درگیریهای داخلی که استعمارگران ایجاد می کنند، فرصت چپاول نفت و منابع آنان فراهم شود. [52]

سخنان امام نشان می دهد که بیگانگان، حتی اگر حزبی را هم خود به وجود نیاورده باشند، به اختلافات میان آنها دامن می زنند که به برخورد احزاب و صرف نیروها در کشمکشهای حاشیه ای منجر می شود.

8- ایجاد اختلافات فرهنگی

منظور از اختلافات فرهنگی در این مبحث بیانات حضرت امام (ره) پیرامون ایجاد تفرقه میان حوزه و دانشگاه است این روش استعماری، در سخنان امام، از حساسیت ویژه و توجه خاصی برخوردار است، چرا که در اینجا سخن از شکافتن قلب امت اسلام و تقسیم آن به دو پاره است. هر امتی که بخواهد از خواب غفلت بیدار شود، همۀ امیدهای خود را در متفکران و اندیشمندان و پرچمداران علم و اندیشه خلاصه می کند و اگر آتش اختلاف در میان این عده شعله ور شود، امیدهای مردم رنگ می بازد و بسته به میزان اختلافات، کم کم امیدها به یاس و نومیدی تبدیل می شود.

علت این امر در آن است که اختلاف فرهنگی، به مفهوم ایجاد شکاف در میان نیروی محرک و سامان دهندۀ حرکت مردم می باشد و در صورت به وجود آمدن چنین اختلافی، همۀ تلاشهایی برای به ثمر رسیدن انقلاب انجام می شود، یا بی حاصل می ماند و یا فرزند ناقص به وجود می آورد. یعنی تلاشهایی برای پیشبرد اهداف صورت می گیرد، فایده ای نخواهد داشت، مگر آنکه قلب تپندۀ امت، سلامت خود را بازیابد و با به جریان در آوردن خون در رگهای امت، حیات و حرکت را به آنان بازگرداند.

این مهم، یکی از برجسته ترین ابعاد بیانات سیاسی امام (ره) را تشکیل می دهد. اهمیت این نکته در نزد ایشان به اندازه ای بود که تا زمانی که نخستین گامهای وحدت میان حوزه و دانشگاه در ایران برداشته نشده بود، امید زیادی به پیروزی انقلاب نداشتند.

امام در این باره می فرمایند:

من با اینکه به سن کهولت نزدیک می شوم، به هیچ یک از امیدها و اهدافی که بدان می اندیشیدم دست نیافته ام، اما این حرکتی که در سالهای اخیر پیدا شد و موجب نزدیکی میان دانشگاهیان و علمای دین گردید، باعث شد یقین پیدا کنم که این نور خاموش شدنی نیست ... تا سرانجام این شکافی را که به دست خیانتکاران شرق و غرب و با هدف استعمار کشورهای اسلامی پدید آمد، از بین ببرد و با نهضت جهانی که همۀ گروههای دانشگاهی و طلاب حوزه ها را در برمی گیرد، با تشخیص دردها و کاستی ها، به معالجه و بازسازی کشور روی آورند. [53]

با بررسی راه حلهایی که امام (ره) برای حل این معضل ارائه کرده اند، می توان تصور کرد که دشمنان، برای اجرای هدف خود یعنی ایجاد اختلاف فرهنگی، از دو روش استفاده کردند:

الف) ضربه زدن به موقعیت و جایگاه علما در جامعه.

ب) رو در روی هم قرار دادن حوزه و دانشگاه.

دربارۀ روش اول، قبلاً به اندازه کافی توضیح داده ایم و در ادامه هم آن را مورد بحث قرار خواهیم داد. درباره روش دوم، امام (ره) می فرمایند:

باید برای از بین بردن اختلافاتی که بیگانگان در میان ما ایجاد کرده اند تلاش کنیم و بدانیم که ادامۀ این حالت در میان گروههای مختلف مردم، خصوصاً علما و دانشگاهیان و روشنفکران به معنی ناامید شدن از پیروزی است. [54]

حضرت امام (ره) در سخنرانی تاریخی خود در پی شهادت فرزند بزرگوارشان آقا سید مصطفی که سرآغاز آخرین مرحلۀ انقلاب بود و تا پیروزی آن ادامۀ یافت، نارضایتی خود را از علما اعلام کردند، چرا که آنان توجه نداشتند که ایجاد اختلاف میان حوزۀ و دانشگاه، با هدف مشغول کردن نیروها به کشمکشهای بی فایدۀ حاشیه ای انجام گرفته است. امام شدیداً هشدار می دادند که برای مقابله با سوءتفاهم های ایجاد شده، از منطق و استدلال استفاده کنند و از تضعیف و تحقیر طرف مقابل خودداری نمایند چه برسد به اینکه بخواهند حکم به خروج از دین و ارتداد آنها صادر کنند.

از طرف دیگر، ایشان از دانشگاهیان می خواهند که به محضر علما توهین نکرده و آنان را به عقب ماندگی و ارتجاع متهم ننمایند:

من نارضایتی خود را از علمای اعلام، بیان نموده ام. آنها از روی سادگی و صفای باطن، تحت تأثیر تبلیغات سوء رژیم قرار می گیرند ... و گاه و بیگاه، همه به آن مشغول می شوند و به جای آنکه به امور مهم و اساسی بپردازند، تلاش خود را صرف آن می کنند که فلانی کافر است و فلانی مرتد است و آن یکی وهابی است ... علما نباید این گروههایی را که برای اسلام کار می کنند از خود دور نمایند. دانشگاهیان را به فساد متهم نکنید ... و دانشگاهیان هم نباید علما را به ارتجاع و عقب ماندگی متهم کنند. [55]

 — برنامه سوم : حفظ حالت وابستگی و عقب ماندگی جهان اسلام

در این باره می توان به روشهای زیر اشاره کرد:

1- تعیین حاکمان مزدور

یکی از مهمترین بخشهای حرکت انقلابی، موضعگیری در برابر حاکم با توجه به دست نشانده بودن یا نبودن اوست. یعنی یا حاکم، ملی گرا و همراه با مردم است، که بر همین اساس با او رفتار می شود، و یا اینکه مزدور و دست نشانده است که در این صورت راهی برای همکاری با او وجود نخواهد داشت.

در قرن حاضر، ملتهای اسلامی تجربیات زیادی در رابطه با حاکمان داشته اند و دریافته اند که متأسفانه، عدۀ حاکمان مستقل که دست نشاندۀ اجانب نباشد، بسیار اندک و نادر بوده است.

ناکامی حرکتهای انقلابی بر اثر مبهم بودن تصورات و فعالیتها ایجاد می شود و اگر کار به جایی برسد که موضع گیریهای ذلت بار و خیانتکارانه، به هر عنوان قابل توجیه باشد، این مفهوم، به جای حرکت تغییر دهندۀ انقلاب، به یک بازی سیاسی تبدیل می شود که در آن، دشمنان کنترل اوضاع را کاملاً به دست خواهند گرفت، اما در ظاهر به نظر می رسد که این گروه یا آن جناح، سررشتۀ امور را در دست دارد.

در مرحله ای از حرکت مستمر، که همۀ زمینه ها را در بر می گیرد، مهمترین هدفی که حاکمان بر آن تکیه می کنند، از میان برداشتن جلوۀ ملی و میهنی در رفتارها می باشد که آنها را به رژیمهای سرسپرده ای تبدیل می کند.

از سوی دیگر، برخی نهضتهای آزادیبخش و ملی گرا و اسلامی که از دیدگاه روشنی برخوردار نیستند، ناخواسته به دامان استعمارگران افتاده و گمان می کنند که راه درستی را در پیش گرفته اند.

خطر ناشی از این تفکرات و گرایشها به قدری واضح است که با بیان اصول و علل ایجاد آن نیازی نیست.

امام خمینی (ره) از زمان بیان نخستین نقطه نظرات خود، از وضعیت حاکمان کشور های اسلامی با خبر بودند و با وجودی که از عمق رابطه شاه با استعمارگران آگاه بودند، ابتدا به نصیحت روی آوردند. اما این امر به خاطر ارتباط محکم میان شاه و بیگانگان، فایده ای در پی نداشت.

بیان دلیل و برهان، به معنی احساس ضعف در برابر ظاهرسازیها نیست و رهبر امت، هرگز فریفته وعده ها نخواهد شد و به سازش و تسلیم روی نمی آورد.

در این راستا مشاهده می کنیم که امام (ره) با وجود قاطعیت در این زمینه، آن را به همۀ حاکمان تعمیم نداده و برخی را استثناء قرار داده اند.

ایشان می فرمایند:

بسیاری از حکومتهای کشورهای اسلامی، در نتیجۀ از دست دادن هویت و سرسپردگی به بیگانه، برنامه ها و دستورات شوم و خیانتکارانۀ دشمنان اسلام را اجرا می کنند. [56]

در این میان، حاکمان غیر وابسته و مستقل، آنقدر اندک هستند که سخنان امام، گویی همۀ حاکمان را در بر می گیرد، مثلاً می فرمایند:

دشمنان حاکمان را استعمار می کنند و حاکمان ملتها را به ذلت می کشانند. [57]

پس از پیروزی انقلاب و رهایی ایران از سلطۀ استعمارگران، امام (ره) فرمودند:

یک کشور از زیر سلطۀ آنان خارج شد و می ترسند این مسأله در دیگر کشورهای اسلامی هم تکرار شود و امیدواریم چنین اتفاقی بیفتد. [58]

ایشان عقب ماندگی و همۀ مصیبتهای جهان اسلام را ناشی از حاکمان می دانند و می فرمایند:

دولتهای اسلامی فریب خورده ما را به این وضعیت نامناسب رسانده اند. مصیبت ما از حاکمان کشورهای اسلامی شروع می شود این رؤسای بیچاره که از مصلحت خود بیخبرند و یا می خواهند به آن توجه کنند، آنها باعث شدند که این بدبختیها برای ملتها ایجاد شود و مسلمانان را به این سرنوشت شوم دچار کرده اند. [59]

2- کشمکش میان حکومتهای اسلامی

روشن است که باقی ماندن جهان اسلام در گرداب عقب ماندگی، مطمئناً باعث ایجاد درگیریها و به راه افتادن جنگهای پی در پی شده و ملتها با از دست دادن امکانات خود، احساس می کنند که باید خود را تقویت کنند و وامدار دیگر کشورها شوند. بدین ترتیب آرزوی رسیدن به وحدت از بین رفته و همبستگی میان ملتها، به یک رویای دست نیافتنی تبدیل خواهد شد، چنانکه در حال حاضر اینطور شده است.

حضرت امام (ره) می فرمایند:

یکی از مشکلات موجود در میان ما آن است که برخی دولتهای اسلامی با همراهی عده ای دیگر، بر ضد کشور دیگری جهت گیری نموده و هر کدام از آنها لشگرهایی را برای مبارزه تجهیز می کنند. آیا علت آن، جز دستهای استعمار می تواند چیز دیگری باشد؟ [60]

آنچه می توانم به کشورهای اسلامی بگویم و امیدوارم که به آن برسند و به آن توجه کنند تا وحدت اسلامی حقیقی شکل بگیرد، آن است که از برخی خواسته های خود چشم پوشی کنند و به یکدیگر دست برادری بدهند و هیچکدام از آنها بدنبال برتری بر دیگران نباشد ... و همه در برابر غرب ایستادگی کنند بدون آنکه به شرق گرایش داشته باشند. [61]

امام (ره) به صراحت، کودتاها و انعقاد پیمانهای مخالف با منافع امت را محکوم کرده و آن را عامل تفرقه می داند:

چرا دولتهای اسلامی از این حقایق غافل هستند؟ چرا در هر کشوری، کودتا اتفاق می افتد؟ چرا باید میان جناحها در کشورهای اسلامی درگیری وجود داشته باشد؟ این گروه در برابر آن گروه، یک اتحاد سه جانبه تشکیل می دهد، و آنها هم اتحادی دیگر ...

پیمانهای سه گانه منعقد نکنید و در برابر اتحاد آنان، با اسرائیل متحد نشوید. باید همه با هم متحد شوند. شما همگی مسلمان هستید باید بر قرآن تکیه داشته باشید. [62]

3- فرهنگ استعماری

آنچه که می توان آنرا « ام الامراض» (منشأ بیماریها) نامید، رواج روز افزون فرهنگ بیگانه و استعماری است که سالهای متمادی جوانان ما را با اندیشه های مسموم تربیت کرد و مزدوران داخلی استعمار، بیش از پیش برای ترویج آن اقدام کردند ...

فرهنگ فاسد استعماری، جز کارمند و کارفرمای خودباخته در برابر استعمار حاصل دیگری به بار نخواهد آورد.

باید با تلاش و کوشش، مفاسد فرهنگ موجود را یافته و برای مردم بیان کنید و به یاری خداوند تعالی آنرا به کنار زده و فرهنگ اسلامی و انسانی را جایگزین آن کنید تا نسلهای آینده با روش آنکه انسان سازی و گسترش عدالت است، پرورش یابند.

باید برای بازگرداندن همۀ چیزهایی که در دوران حکومت دولتهای مزدور از دست داده اید، تلاش کنید و مهمتر از همه، استقلال فکری و روحی است، چرا که از ابزار های مؤثر در این ناکامی عقدۀ حقارت در برابر رژیمهای ستمگر است. [63]

به دنبال چاپ کتابی از شاه با عنوان «مأموریتی برای وطنم»، امام (ره) دربارۀ واژه های به کار برده شده توسط شاه سخن گفته، فرمودند:

او مأمور است که فرهنگ استعماری را به دورافتاده ترین نقاط کشور برساند. [64]

ایشان ملت را به جایگزین کردن فرهنگ استقلال به جای فرهنگ استعماری فرا می خوانند:

اگر می خواهید استقلال کشورتان کامل شود این در گرو «تحول فرهنگی» است، تا فرهنگ استقلال جایگزین فرهنگ استعمار شود ... تا همۀ چیز مستقل شود ... مغزهای استعماری به مغزهای مستقل تبدیل شود. تا زمانی که این امر متحقق نشود، هرگز به پیروزی نهایی نخواهیم رسید ... [65]

خطر فرهنگ استعماری از هر خطری بالاتر است. حتی از اسلحۀ این متکبران استعمارگر هم بدتر است.[66]

و در تعریف فرهنگ استقلالی بیان می کنند که آن عبارت است از: فرهنگ خودی، الهی و انسانی. [67]

4- جذب جوانان و فرار مغزها

از آنجا که یکی از اهداف نهایی استعمارگران، غارت ثروتهای ملل است، طبیعی است که بزرگترین ثروت این امت را هم به غارت ببرند ... جوانان ... با ارزشتر از منابع زیرزمینی و ثروتهای روی زمین هستند ... آقایان! اینها جوانان ما را می دزدند. خدا می داند که آنها جوانان ما را می دزدند. یک عده را امریکا می برد و عده ای را هم فلان گروه ... الان عده ای را به اسرائیل می برند. «مجلۀ سازمان دانشجویان مقیم اسرائیل» در نزد من موجود است.

آقایان! این جوانان ذخایر و سرمایه های ما هستند. آنها جوانان را گمراه می کنند و به آنها اینطور وانمود می کنند که همۀ مشکلات شما از اسلام است. [68]

مزدوران استعمار که دریافته اند اشنایی ملت - خصوصاً نسل جوان و تحصیلکرده - با مبادی مقدس اسلام، منجر به نابودی و زوال استعمارگران و کوتاه شدن دست آنها از منافع ملتهای استعمارزده می شو، سعی کردند بر سر راه آنان مانع ایجاد کنند و با انحراف افکار و اذهان جوانان، می خواهند مانع از درخشش چهره نورانی اسلام شوند ... و در منحرف کردن جوانان ما، با روشهای مختلف و نیرنگها و مکاتب فکری باطل تلاش می کنند ...

بر شما جوانان لازم است که بر حقایق تکیه کنید و در میان واقعیتهای اسلام، دربارۀ زمینه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی بحث کنید. توجه به ویژگیهای خاص اسلام که دیگر مکاتب فکری از آن برخوردار نیستند را فراموش نکنید تا مبادا قرآن کریم و قانون نجات بخش اسلام را با مکاتب باطل و گمراه کننده که از تراوشات فکری بشر است، اشتباه بگیرید.

باید بدانیم تا زمانی که امت اسلام به این مکاتب استعماری گرایش دارد و قوانین الهی را با آنها مقایسه می کند و آنها را در کنار هم قرار می دهد، امیدی به ثبات و آزادی وجود ندارد ...

این مکاتب چپی و راستی، جز گمراهی، حاصلی برای امت اسلام ندارند. آنها می خواهند مسلمانان تا ابد، حقیر و ذلیل و عقب مانده و گرفتار و به دور از تعالیم آزادیبخش قرآن باقی بمانند. [69]

ایشان بیان می کنند که استعمارگران در تلاش هستند که ادارۀ دانشگاهها و مراکز آموزشی جهان اسلام را در دست گرفته و آنها را مطابق با برنامه ای که نتیجۀ آن کنترل جوانان به دست آنان است، اداره کنند.

امام (ره) توضیح می دهند که علم و دانشی که جوانان ما می توانند به آن دست یابند، محدود است و این، برنامه های دشمنان برای عقب مانده نگه داشتن ماست:

مراکز تعلیم و تربیتی که اینها ایجاد کردند، اعم از دانشگاه و مدرسه، آن هم مراکز استعماری است آنها در محدوده ای قرار دارند که خروج از آن ممکن نیست، از طرف دیگر، آنها موانع متعددی ایجاد می کنند که فرزندان ما را در حلقۀ عقب ماندگی نگهدارند. [70]

تحول کشور در ارتباط با دانشگاه است. [71]

دانشگاه ما مستقل نیست. اصلاً ما دانشگاه نداریم ... زیرا دانشگاهی که یک فرد برای آن تصمیم گیری می کند، دانشگاه نیست. محیط علمی باید آزاد باشد .... [72]

اگر دانشگاهها، همان طور که ما می خواهیم، سالم باشند، از آن مردان بزرگی بیرون می آیند که می توانند در برابر تلاشهایی که برای استثمار و دشمنی و چپاول ثروتهای ما انجام می گیرد، ایستادگی کنند و چون استعمارگران این را نمی خواهند، سعی می کنند، فرزندان ما را هر طور می خواهند تربیت کنند و اگر بتوانند آنها را خود باخته در برابر غرب تربیت کنند این کار را می کنند یعنی اندیشه های غرب را طوری مطرح می کنند که آنها بپذیرند ... و از خود بیگانه و وابسته یعنی مزدور غرب شوند ...

این تربیتی که تاکنون وجود داشته است، تا جایی بود که افرادی که می توانستند عهده دار امور شوند، جز کارهایی که به نفع استعمارگران باشند انجام نمی دهند، زیرا آنان تا حد ممکن در آن روش تربیتی و آن آموزش امریکایی و بیگانه، حل شده اند و بیگانگان، چنان در نظر آنان بزرگ جلوه کرده اند که آنها همۀ میراث تاریخی خود و هر چه را به خودشان مربوط بوده از یاد برده اند و توجهشان به غرب و چیزهای مربوط به آن است. می خواهند فرزندان ما اسیر عقب ماندگی باشند و دلیل آن هم اینکه بعد از گذشت هفتاد سال از تأسیس مدرسه و سی سال از تأسیس دانشگاه، هنوز مجبوریم بیماران خود را برای معالجه به خارج بفرستیم. [73]

روح امام (ره)، هنگام سخن گفتن با جوانان، جوان می شد تا بتواند از امیدهای بزرگی که به آنان دارد و نیز به اهمیت ثروتی که آنان دارا هستند، اشاره نماید:

عزیزان من ... آستینها را بالا بزنید و زنجیرهای بندگی را یکی پس از دیگری پاره کنید و از سلطۀ مزدوران خائن خارج شوید ... دستهای اربابان طعمکار انان را که به سوی کشورهای اسلامی دراز شده قطع کنید. سعادت، آزادی و استقلال در پشت حصار مزدوران داخلی و اربابان آنان در خارج قرار دارد. این حصار ها را ویران کنید .... [74]

5- ترویج و اشاعۀ فساد

هشدارهای امام (ره) درباره فساد، با بیانات ایشان پیرامون جوانان همراه است البته فساد، همۀ قشرهای جامعه را هدف قرار می دهد، اما هدف اصلی آن جوانان و نونهالان هستند.

ایشان می فرمایند:

اسلام با کشاندن جوانان و بقیه مردم به فساد مخالف است. [75]

با وجودی که واژه فساد همۀ ابعاد فساد اعم از مالی، سیاسی و اداری را هم در بردارد، اما منظور از فساد در اینجا، همان فساد اخلاقی است که بدون شک سرچشمۀ همۀ فسادهاست.

حضرت امام (ره)، فساد اخلاقی را بزرگترین بیماری تلقی می کنند که موجب پیدایش نهضتهای آزادیبخش ناقص الخلقه می گردد که به سرعت، به وادی مرگ و فراموشی سپرده می شوند.

روحیۀ تغییر و ایجاد تحول، به مکتب عقلگرایی تعلق دارد، اما روحیه سلطه پذیری و سلطه گری، از خاستگاه غرایز به وجود آمده و همزیستی میان این دو، یعنی روحیه تغییر با وجود سلطۀ غرایز، غیرممکن است.

آزادی، خلاصۀ ارزشها و فضیلتهای انسانی است که عبارتند از عدالت، دوستی و فداکاری ... اما فساد اخلاقی، حاصل خودخواهی و گرفتاری دربند خودپرستی است و هیچ نشانی از آزادی در خود ندارد.

امام (ره) می فرمایند:

آزادی در چهار چوپ قانون است.. آن مقدار که خداوند به ما آزادی داده است، ما در آن حد آزاد هستیم. اما در فساد آزادی نداریم هیچ انسانی آزاد نیست که عمل منافی عفت انجام دهد. [76]

ایشان در تاریخی ترین سند مبارزاتی خود، در سال 1944میلادی (1323شمسی) دربارۀ تلاشهای رژیم برای ترویج فساد در جامعه می فرمایند:

ترک قیام و مبارزه در راه خدا و ایستادگی در برابر ستمگران، باعث شده است که توطئه کشف حجاب از زنان با عفت، شکل گیرد و روزنامه ها به کانون نشر فساد اخلاقی تبدیل شوند ... اگر قیام در راه خدا و جهاد فی سبیل الله را ترک کنید، و برای بازگرداندن شعائر و احکام دین تلاش نکنید، عده ای بی بند و بار و شهوتران بر شما حکومت می کنند که دین و شرف شما را در راه اهداف باطل خود به کار می گیرند. [77]

ایشان به روشنی میان استعمار و فساد، ارتباط برقرار کرده می فرمایند:

از نظر شاه، ملت ایران باید عقب مانده باقی بماند و فرهنگ قرآن و اسلام مهجور باشد ... تا نقص قانون اساسی ادامه پیدا کند و فساد و فحشا در اعماق جامعه گسترش یابد و در این ماتمکده ای که اسم آن ایران است، استعمار، داستان غارت و چپاول خود را با خیال راحت ادامه دهد ... و مزدوران پست او با آهنگ لهو و خوشی و ثروت اندوزی، سر این قبر، برقصند. [78]

امام (ره) در سخنان خود به دنبال هجوم ارتش شاه به حوزه های علمیه و دانشگاهها می فرمایند:

مدرسه فیضیه و مدرسۀ دارالشفاء که ارکان فقه اسلامی هستند و مرکز آزادیخواهان و جوانان جان بر کف اند، اشغال و تعطیل می شوند. در مقابل، مراکز فساد و فحشا، روز به روز پیشرفت می کند تا جوانان ما را به فساد بکشانند و مانع رشد معنوی آنان شوند تا آنها نتوانند در برابر خواسته بیگانگان ایستادگی کنند. [79]

امام (ره) مخالفت خود را با مظاهر استعمار اعلام می نمایند و بیان می کنند که با خارج شدن جریان تمدن از مسیر صحیح و سودمند و افتادن به مسیر بی فایده و مضر، مخالف هستند و چنین حالتی محکوم به تحریم است.

ایشان با ذکر مثالهایی از رادیو، تلویزیون و سینما، روزنامه ها و کتابها، تأکید دارند که علت مخالفت ایشان آن است که این جریان فاسد و مضر، باعث از بین رفتن اراده و نابودی روحیه تسلیم ناپذیری می شود:

آنها با این برنامه های رادیو، تلویزیون و روزنامه ها و کتابهایی که منتشر می کنند، ارادۀ مردم را تضعیف می نمایند همۀ اینها به دست استعمار است که می خواهد وسایل ارتباط جمعی ما در خط ابتذال باشد تا افکار جوانان را مسموم کند ...

استعمار برای تضعیف اراده مردم و کاستن از قدرت آنها و حمله به آسیب ناپذیری آنها برنامه ریزی می کند ...

ما با این مظاهر استعمار مخالفیم. ما با فساد مخالفیم. ما با آزدای زن مخالف نیستیم، بلکه با فحشا مخالفیم ... آیا مردان فکر می کنند آزاد هستند که از آزادی زن صحبت می کنند؟! [80]

سینمای پایبند به اخلاق ارائه کنید، تا ببینید کسی با آن مخالف نیست. ما با مراکز فساد مخالفیم، نه با تمدن ... آیا تمدن آن است که تعداد مراکز فساد از تعداد کتابخانه ها بیشتر باشد؟ [81]

حضرت امام (ره) در مصاحبه یک روزنامه ایتالیایی می فرمایند:

از لحاظ فکری، اسلام در برابر پیشرفت علمی مانع تراشی نمی کند. بلکه حتی محیط مناسب آن فراهم کرده و به این حرکت، بعد انسانی و الهی می دهد. پیشرفت علمی بشر، پس از ظهور اسلام، پژوهشگران را شگفت زده کرده است ... اما باید گفت که فساد اخلاقی و هویت مصرف گرا و سعی در افزایش لذت بخش و سنجش همۀ ارزشها با پول، چیزی است که حکومت اسلامی آن را قبول ندارد. [82]

امام دربارۀ فساد و رواج آن به عنوان یک روش استعماری سخن می گویند که هدف آن سرگرم کردن بیشتر افراد جامعه است ... تا اینکه ستون فقرات جامعه را که جوانان هستند سرگرم کنند تا هر چه بیشتر بدان بپردازند و از مسائل مهم دور شوند:

همه برنامه ها، اعم از برنامه های فکری و صنعتی ... که اینها ایجاد کردند، برنامه های استعماری بود. می خواهند جوانان ما را در راه تحقق اهداف خود به کار گیرند یا آنان را به افرادی فاسد تبدیل کنند وقتی جوانان چندین بار به این مراکز فساد که اینها ایجاد کرده اند بروند (که تعدادشان از کتابخانه ها بیشتر است) کم کم تبدیل به افراد بی فایده یا بی تفاوت می شوند تا جایی که تلاش استعمار برای سوءاستفاده از آنها، برایشان بی اهمیت جلوه می کند و یا به مواد مخدر یا مسکرات و یا قمار معتاد می شوند و اهداف آنها به ارضای خواسته های پلیدشان محدود می گردد. [83]

امام همۀ آنچه را ذکر کردیم در یک کلام خلاصه کرده اند:

ما با هر چیز که موجب خدمت به بیگانگان و عقب نگهداشتن جوانان می شود و باعث می شود نیروها و منابع انسانی خود را از دست بدهیم، مخالفیم. [84]

— برنامه چهارم؛ ایجاد رژیم صهیونیستی

با الهام از فرهنگ قرآن، بینش امام (ره) نسبت به رژیم صهیونیستی نگاهی عمیق و ریشه ای بوده است، چرا که قرآن کریم، هیچ شخص یا قومی را مانند شیطان و قوم یهود مورد حملۀ قرار نداده است.

منطق امام بر مبنای قرآن کریم آن است که : «اگر امریکا و اسرائیل بگویند (لااله الاالله) ما از آنها قبول نمی کنیم»[85]. با توجه به اینکه نفوذ صهیونیسم در ایران، از زمانهای دور آغاز شده بود، می توانیم ریشۀ اصلی دیدگاههای امام نسبت به رژیم صهیونیستی را که بر مبنای اندیشه و تحلیل دقیق شکل گرفته بود دریابیم. صهیونیسم از زمان ایجاد بهائیت به ایران نفوذ کرده و امور حساس کشور را در اختیار خود گرفت تا جائی که ایران در آستانۀ افتادن به دست صهیونیسم قرار گرفت.

امام (ره) این خطر بزرگ را درباره ایران و همه مسلمانان احساس کرده و اعلام نمودند که صهیونیسم، یک غدۀ سرطانی است. حتی اگر بهائیت، پوشش خود را برنگیرد و ماهیت خود را آشکار نکند، باید بی درنگ با آن مبارزه کرد، چه رسد به آنکه بهائیت با رژیم صهیونیستی هم در ارتباط باشد.

و به همراه شاه با آن همکاری کند. مبانی اندیشه امام (ره) که موجب تحکیم موقعیت و موضع ایشان شد، به همین جا محدود نمی شود. چرا که این عوامل، همه در مسیر برنامه های جهنمی استعمار برای به بندگی کشاندن جهان اسلام بود تا هر نوع امکان مخالفت و ممانعت را از آن سلب کند.

بیانات امام، شواهد بسیاری بر آنچه گفتیم ارائه می کند ولی از آنجا که هدف این بحث، تنها اشاره به نحوۀ تکامل دیدگاه امام درباره استعمار است، به چند مورد که نشان دهنده اعتقاد امام به استعماری بودن برنامۀ تشکیل رژیم صهیونیستی است اشاره می نماییم و به طور خلاصه، روشهایی را که استعمارگران تاکنون در این باره به کار برده اند بررسی می نماییم.

حضرت امام (ره) می فرمایند:

اسرائیل از فساد موجود در دولتهای استعمارگر شرق و غرب و تفاهم میان آنها به وجود آمد و هدف از ایجاد آن، سرکوب ملتهای مسلمان و به استعمار کشیدن آنهاست. اسرائیل، امروزه از حمایت و کمک همه استعمارگران برخوردار است. انگلیس و امریکا، اسرائیل را تحریک نموده و او را در تجاوزات مستمر خود به اعراب و مسلمانان یاری می دهند و با تقویت این رژیم از لحاظ سیاسی و دادن اسلحه های پیشرفت ویرانگر، او را در ادامه سیاست اشغال سرزمین فلسطین و دیگر سرزمینهای اسلامی تشویق می نمایند. شوروی هم با جلوگیری از دستیابی مسلمانان به سلاح و با حیله و نیرنگ و خیانت و سیاست دوگانه، ضامن بقای آن است.[86]

روشهایی که در بحث تشکیل رژیم صهیونیستی و تثبیت و تحکیم آن در بیانات امام (ره) بدان اشاره شده عبارتند از :

1 - حمایت سیاسی؛

2 - حمایت نظامی (که این دو مرحله، در آغاز تأسیس آن بود)؛

3 - حفظ برتری نظامی آن. که در متون گذشته با اندازه کافی برای توضیح آن تلاش کردیم. و روشهای فریب دادن اعراب در همین مرحله بوجود آمد؛

4 - از بین بردن مانع درونی در برابر رژیم صهیونیستی

سخنان امام در این باره چند نکته را در بر دارد که عبارتند از: «خطر سکوت دولتهای منطقه» [87] در برابر جنایتهای اسرائیل و هشدار نسبت به آن. ایجاد فرصت برای دشمن صهیونیستی و عدم اقدام در برابر او، [88] که گاه و بیگاه آن را تذکر می دادند ... و بیان خیانتهای برخی از حاکمان که مقدمۀ به رسمیت شناختن اسرائیل گردید و یکی از مهمترین بخشهای آن، اعمال فهد شاه عربستان بود که اولین گام در راه شکستن عامل بازدارندۀ درونی در برابر اسرائیل محسوب می شود.

5 - ایجاد رابطه میان برخی دولتهای اسلامی و دشمن صهیونیستی.

با وجودی که این مرحله، در واقع همان مرحله قبل یعنی از بین بردن موانع درونی است، اما از آنجا که برقرار کردن رابطه های مختلف با دشمن توسط این حکومتهای اسلامی، موجب تحکیم پایه های رژیم صهیونیستی می گردد، آن را به عنوان یک عامل مستقل در نظر گرفتیم. امام (ره) در این باره به رابطۀ قوی و همه جانبۀ شاه با رژیم صهیونیستی و در همۀ زمینه های امنیتی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی کشاورزی و ارتباطات، اشاره نموده اند. [89]

6- به رسمیت شناختن مشروعیت دشمن

امام (ره) این عنوان را درباره پیمان کمپ دیوید به کار بردند:

پیمان کمپ دیوید و مانند آن، توطئه ای برای قبول مشروعیت تجاوزات اسرائیل است. چیزی که معادلات را به نفع اسرائیل و به ضرر منافع اعراب و مسلمانان فلسطین تغییر می دهد. [90]

از دیدگاه امام (ره)، هدف نهایی همۀ این روشها، اشغال همه کشورهای عربی است:

همه باید بدانند که هدف ابرقدرتها از ایجاد اسرائیل، به اشغال فلسطین محدود نمی شود، ... آنها تلاش می کنند که همۀ کشورهای عربی را به سرنوشت فلسطین دچار کنند. [91]

این بحثها برای شناخت خطوط کلی دیدگاههای امام دربارۀ استعمار، لازم بود و دیدیم که چگونه تلاشهای امام برای درمان این معضل، همۀ ابعاد ماهیتی روشها، اهداف و برنامه های استعمار را در برمی گرفت و سخنان ایشان درباره روشهای استعمار، به صورت مدون ذکر گردید تا برقراری ارتباط میان اصل و فرع آن آسان باشد. این مسأله باعث روشن شدن کامل دیدگاههای امام و بیان آن بدون ابهام و پیچیدگی می گردد، به طوریکه هیچ تناقض یا ابهامی در آن باقی نماند وچون تیغۀ شمشیری در راه مبارزه با استعمار، هرگز کُند و ضعیف نشود.

ناگفته نماند که هریک از محورهای مذکور، در کلام امام به صورتی کاملتر بیان شده است، و ما برای نمونه آن مقدار را که فرصت به ما اجازه می داد، انتخاب کردیم و آن را برای ایجاد ذهنیتی کامل و همه جانبه پیرامون دیدگاهها و مبانی اندیشه امام (ره) راجع به استعمار، کافی می دانم.

 منبع: رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی (ره)، ج 2، ص 195.


1 . امام شمس الدین (رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان)؛ نشریه الشرق، 21 / 10 / 1999م.

[1] . برای ذکر منابع بیانات امام (ره)، از کتاب صحیفه امام در 22جلد – فارسی - استفاده شده است که تمامی سخنان سیاسی امام در آن گرد آمده است و از سوی سازمان اسناد فرهنگی انقلابی اسلامی وابسته به وزارت ارشاد اسلامی به چاپ رسیده است. از آنجا که تعییین دقیق صفحاتی که جملات از آن ذکر شده ممکن نبود، تنها صفحه های ابتدا و انتها مشخص شده است.

[2] . ر. ک: صحیفه امام، ج 3، ص 476 - 477، تاریخ28 / 6 / 1356، و نیز نگاه کنید به محکومیت رئیس جمهور چین توسط امام، ر. ک: صحیفه امام، ج 3، ص 483 - 488 (رئیس جمهور چین به جای محکوم کردن کشتارهای خونین شاه به تأیید آن پرداخت.)

[3] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 436 - 438.

[4] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 277 - 279.

[5] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 437 - 439.

[6] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، 436 - 438.

[7] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 404.

[8] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 145 - 147.

[9] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 141.

[10] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 437 - 439.

[11] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 263 - 265.

[12] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 263 - 265.

[13] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 505.

[14] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 483 - 488.

[15] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 436 - 438.

[16] . این توصیف را فیلسوف بزرگ اسلام، سید جلال الدین آشتیانی، پیش از شروع انقلاب دربارۀ امام (ره) به کار بردند. مراجعه شود به مقدمه سید آشتیانی بر شرح قیصری از کتاب فصوص الحکم، ص33.

[17] . وصیتنامه.

[18] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 360 - 374.

[19] . همان.

[20] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 112 - 120.

[21] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 154 - 158.

[22] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 333 - 335.

[23] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 15، ص 225 - 227.

[24] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 511 - 513.

[25] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 152 - 154.

[26] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 7، ص 353 - 363.

[27] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 7، ص 353 - 356.

[28] . به بندگی کشاندن امت اسلام: ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 436 - 438. منافع سیاسی اقتصادی استعمار در جهان اسلام: ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، 277 - 279 - غارت ثروتها، طلای سیاه و زرد ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395 و ر.ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 230 - 241. ایجاد بازار سیاه در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه برای فروش مازاد تولیدات خود ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

سلطه بر مواضع استراتژِیک ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 104 - 111؛ ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 242 - 253، ر. ک: صحیفه امام؛ ج 6، ص 281 - 289، ر. ک: صحیفه امام؛ ج 11، ص 433 - 445؛ ر. ک: صحیفه امام؛ ج 14، ص 313 - 315.

[29] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 316 - 330.

[30] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 213 - 228.

[31] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 203 - 205.

[32] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 345 - 349 و ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 483 - 488.

[33] . مقدمۀ وصیتنامه امام (با اندکی تصرف).

[34] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 203 - 205.

[35] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 213 - 228.

[36] . ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 409 - 414.

[37]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 217 - 231.

[38]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 16، ص 387 - 394.

[39]. مقدمه وصیتنامه.

[40]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[41]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[42]. همان.

[43]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[44]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[45]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 9، ص 49 - 51.

[46]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 14، ص 81 - 85.

[47]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 13، ص 531 - 540.

[48]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[49]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 189 - 192.

[50]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 21، ص 393 - 452.

[51]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 203 - 205.

[52]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 230 - 241.

[53]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 345 - 347.

[54]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 265 - 267.

[55]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 234 - 252.

[56]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 486 - 488.

[57]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[58]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 7، ص 427 - 433.

[59]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 373 - 395.

[60]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، 373 - 395.

[61]. همان

[62]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، 373 - 395.

[63]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 345 - 347، در پاسخ به نامه دانشجویان مسلمان مقیم اروپا.

[64]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 448 - 450.

[65]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 10، ص 465 - 471.

[66]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 245 - 297.

[67]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 6.

[68]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، 373 - 395.

[69]. ر. ک: صحیفه امام.

[70] ر. ک: صحیفه امام.

[71]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 113 - 121.

[72]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 296 - 310.

[73]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 5، ص 259 - 265.

[74]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 511 - 513.

[75]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 420 - 421.

[76]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 482 - 485.

[77]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 21 - 23، این پیام در کتاب با عنوان «تاریخی ترین سند مبارزاتی امام خمینی» ذکر شده است.

[78]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 448 - 450.

[79]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 3، ص 170 - 172.

[80]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 285 - 308.

[81]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 382 - 398.

[82]. ر. ک: صحیفه امام.

[83]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 335 - 375.

[84]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 6، ص 10 - 11.

[85]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 15، ص 339 - 340.

[86]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 436 - 438، این متن در بحث تعیین ماهیت استعمار هم آورده شده بود.

[87]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 16، ص 33 - 40.

[88]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 455 - 456 – ر. ک: صحیفه امام؛ ج 16، ص 378 - 379، و ر. ک: صحیفه امام؛ ج 9، ص 273 - 274 در دیدار با عبدالحلیم خدام معاون رئیس جمهور سوریه.

[89]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 335 - 338؛ ر. ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 267 - 272؛ ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، ص 322 - 326.

[90]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 4، ص 355 - 356.

[91]. ر. ک: صحیفه امام؛ ج 2، 458 - 460.

. انتهای پیام /*