عنقا شکار کس نشود دام بازگیر کآنجا همیشه باد بدستست دام 624
|
جنونی فیک لایخفی و ناری منک لایخبو 593
|
فأنت السمع و الأبصار و الارکان والقلب
|
[هرگز وجود حاضر و غایب شنیده ای] من در میان جمع و دلم جای دیگر است 183
|
[چاره آن دل عطای مبدلیست] داد حق را قابلیّت شرط نیست 278، 660
|
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بدر آی تا ببینی طیران آدمیّت 259
|
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد 223
|
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد 591
|
دواؤک فیک و ما تشعر و داؤک منک و ما تبصر 360
|
و ما حبُّ الدیار شغفن قلبی [و لکن حبُّ مَن سکن الدیارا] 75
|
در ضمیر ما نمی گنجد بغیر دوست کس هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس 333
|
ما طبیبانیم شاگردان حق بحر قلزم دید ما را فانفلق 207
|
[خواب نوشین بامداد رحیل] باز دارد پیاده را ز سبیل 119
|
[شهریست پر کرشمه و حوران ز شش جهت] چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم 183
|
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست روزی رُخش ببینم و تسلیم وی کنم 476
|
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم 590
|
دیده می خواهم سبب سوران کن [تا حجب را بر کند از بیخ و بن] 346
|