الحدیث التاسع و الثلاثون
بالسّند المتّصل إلی رکن الإسلام، محمّد بن یعقوب الکلینیّ، رضوان الله علیه، عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن ابن محبوب و علیّ بن الحکم، عن معاویة بن وهب، قال سمعت أبا عبد الله، علیه السّلام، یقول: إنّ ممّا أوحی الله إلی موسی، علیه السّلام، و أنزل علیه فی التّوراة: أنّی أنا الله، لا إله إلّا أنا. خلقت الخلق و خلقت الخیر، و أجریته علی یدی من أحبّ، فطوبی لمن أجریته علی یدیه. و أنا الله لا إله إلّا أنا. خلقت الخلق و خلقت الشر، و أجریته علی یدی من أریده، فویل لمن أجریته علی یدیه. ترجمه «معاویة بن وهب گفت شنیدم حضرت صادق علیه السلام می فرمود همانا از آن چیزی که وحی فرمود خدا به سوی، موسی علیه السلام، و فرو فرستاد بر او در تورات این بود که «همانا منم خدایی که نیست خدایی مگر من. آفریدم خلق را و آفریدم خوبی را، و جاری نمودم آن را به دو دست کسی که دوست دارم، پس خوشا به حال کسی که آن را جاری ساختم بر دو دست او. و منم خدایی که نیست خدایی مگر من. آفریدم خلق را و آفریدم بدی را، و جاری نمودم به دو دست کسی که اراده نمودم او را، پس وای بر کسی که اجرا کردم آن را بر دو دست او.» شرح قوله: إله «أله»- به فتح همزه و لام- إلاهة، به معنای عبد عبادة می باشد. و «اله» فعال به معنای مفعول است، مثل امام به معنای من یؤتمّ به. و «إله» اصل «الله» است، و پس از دخول الف و لام «همزه» را تخفیفا حذف کردند. و بعضی
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 639 گفته اند الف و لام عوض از همزه است. و هر یک از این دو قول را حجتی است ادبی که ذکر آن لزوم ندارد. و در لسان اهل الله «الهیّت» و «الوهیّت» را غالبا به مقام تجلی به فعل و به مقام فیض مقدس اطلاق کنند، و «الله» را، که اسم جلاله است، غالبا به مقام ذات مستجمع صفات اطلاق نمایند. و گاه شود که به عکس استعمال نمایند. و در این حدیث شریف احتمال می رود که به معنای لغوی عرفی مستعمل باشد، یعنی: من معبودم و غیر من معبودی نیست. و اگر به این معنا باشد، معنی قصر عبودیت یا مبتنی بر آن است که دیگری مستحق آن نیست، گرچه به حسب غلط و خطای مردم معبود واقع شود. یا آنکه مبتنی بر قول اصحاب قلوب و ارباب معرفت است که عبادت در هر مظهری عبادت کامل مطلق است و انسان به حسب فِطْرةَ الله الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها طالب جمیل علی الاطلاق است، گرچه خود محجوب از این فطرت است و خود را دلبسته به متعین و تعین گمان می کند.
و شاید به حسب مناسبت با ذیل حدیث که خیر و شرّ را به خود نسبت داده مقصود از «إله» همان مقام الوهیّت باشد. و این اشاره به توحید افعالی، که در لسان حکمای عظام از آن تعبیر شده است به قولهم لا مؤثّر فی الوجود إلّا الله، باشد، چنانچه پس از این اشاره به این مطلب می شود ان شاء الله.
قوله: الخیر محقق محدّثین، مجلسی، رحمه الله، در ذیل این حدیث شریف می فرماید: «خیر و شرّ اطلاق می شوند بر طاعت و معصیت، و بر اسباب و دواعی آنها، و بر مخلوقات نافعه، مثل حبوب و ثمار و حیوانات مأکوله، و بر مخلوقات ضارّه، مثل سموم و مار و عقرب، و بر نعمتها و بلیّات. و اشاعره گویند که تمام این ها فعل خدای تعالی است. و معتزله و امامیه در افعال عباد مخالفت با آنها کردند و تأویل کردند آنچه وارد شده است که حق تعالی خالق خیر و شرّ است به غیر افعال عباد از سایر معانی.» پس از آن می فرمایند: «اما حکما پس اکثر آنها می گویند لا مؤثّر فی الوجود إلّا الله. و اراده بندگان معدّ است برای ایجاد نمودن حق تعالی افعال را به دست او. و این موافق است با مذهب خود حکما و اشاعره. و این اخبار را ممکن است حمل بر تقیّه نمود.» انتهی کلامه رفع مقامه.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 640