الحدیث الثامن و العشرون
بالسند المتّصل إلی ثقه الإسلام، محمّد بن یعقوب الکلینیّ، رحمه الله، عن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن خالد، و الحسین بن سعید جمیعا، عن القاسم بن محمّد، عن عبد الصّمد بن بشیر، عن بعض أصحابه، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال قلت: أصلحک الله، من أحبّ لقاء الله، أحبّ الله لقاءه؟ و من أبغض لقاء الله، أبغض الله لقاءه؟ قال: نعم. قلت: فو الله، إنّا لنکره الموت. فقال: لیس ذلک حیث تذهب. إنّما ذلک عند المعاینة: إذا رأی ما یحبّ، فلیس شی ء أحبّ إلیه من أن یتقدّم علی الله، و الله تعالی یحبّ لقاءه، و هو یحبّ لقاء الله [حینئذ]. و إذا رأی ما یکره، فلیس شی ء أبغض [إلیه ] من لقاء الله، و الله یبغض لقاءه. ترجمه راوی گفت: «گفتم به حضرت صادق، علیه السلام، «أصلحک الله، کسی که دوست داشته باشد دیدار خداوند را، دوست دارد خداوند دیدار او را؟ و کسی که خشمناک باشد از دیدار خدا، خشم آید خداوند را دیدار او؟» فرمود: «آری.» عرض کردم: «به خدا قسم همانا ما کراهت داریم از مردن.» فرمود: «چنین نیست که تو گمان کردی. این در وقت دیدار مرگ است: وقتی که دید آنچه را که دوست دارد، نیست چیزی محبوبتر پیش او از ورود بر خدای تعالی، و خدای تعالی دوست می دارد دیدار او را، و او دوست می دارد دیدار خدا را در این هنگام. و وقتی ببیند چیزی را که کراهت دارد، پس نیست چیزی مبغوضتر پیش او از دیدار خدا، و
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 451 خداوند خشم دارد دیدار او را.» شرح أصلحک الله دعای خیر است. و در دعا لازم نیست که طرف فاقد مضمون آن باشد، بلکه آن متعارف است گرچه مضمون حاصل باشد. پس دعای به حضرت صادق، علیه السلام، به صلاح و سداد، خارج از میزان تعارف نیست، چنانچه «غفر الله لک» و «عفا الله عنک» نیز نسبت به آن ذوات مقدسه صحیح است. و بعضی آیه شریفه: لِیَغْفِرَ لَکَ الله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» را محمول به همین نمودند و گفته اند در قوّه آن است که بفرماید: غفر الله لک. و لازم نیست حصول مضمون ملحوظ باشد. گرچه این در آیه شریفه بعید است. و ما در شرح یکی از احادیث سابقه بیان آن را کردیم. ولی اصل این مطلب که در این انشائات حصول مضمون به حسب واقع غالبا ملحوظ نیست صحیح است.
لقاء، به فتح لام و کسر آن، مصدر «لقی» بر وزن «رضی» می باشد، چنانچه لقاءة و لقایة و لقیّا و لقیانا و لقیانة، به کسر لام، همه، و لقیّا و لقیّ و لقیانا و لقیة و لقیانة به ضمّ، لام، همه، مصدر آن هستند، و به معنی رؤیت و دیدارند. و پس از این بیان معنی «لقاء الله» می آید به مقدار تناسب این اوراق.
و أبغض از باب «افعال» است. و «بغض»- چون کرم و نصر و فرح- بغاضة، فهو بغیض، ضد حبّ است، و «بغضة و بغضاء» شدت آن است. بالجمله، حبّ و بغض از صفات نفسانیه است متقابل با هم. و حقیقت آنها وجدانا واضح است، چون سایر وجدانیات و صفات نفسانیه که حقایق ذاتیاتشان واضحتر است از شرح مفهوم آنها. و بیان آنکه نسبت حبّ و بغض به ذات مقدس حق با چه اعتبار صحیح است بیاید ان شاء الله.
قوله: إنّا لنکره الموت چون راوی موت را ملازم با لقاء الله تصور کرد، یا مقصودش از لقاء الله نفس موت [بود]، از این جهت کراهت از موت را کراهت لقاء الله تصور کرد و این سؤال را کرد. و حضرت جواب داد که مطلق کراهت میزان نیست، بلکه وقت مردن که مشاهده آثار ملکوت و عوالم دیگر می شود میزان است.
قوله: لیس ذلک حیث تذهب این جمله تعبیر مطابق با خود در فارسی ندارد، بلکه تعبیر فارسی در این مقام این است که گمانم رفت. یا گمان کردم. یا ذهنم رفت. و غیر آن. و مقصود از این تعبیر عربی هم ذهاب وهم است. و در عربی این طور تعبیر بسیار است. بلکه تعبیر متعارف «ذهاب» و مشتقات آن، ذهاب
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 452 «وهم» و «عقیده»، و امثال آنست، چنانچه «مذهب» نیز به همین معناست. و این مبنی بر استعاره است، زیرا که مأخوذ از ذهاب عینی و خارجی است.
قوله: عند المعاینة [معاینه ] مصدر «مفاعله» است. و عاینت الشّی ء عیانا، إذا رأیته بعینک. و وقت احتضار و مرگ را «معاینه» گویند، برای آنکه آثار آن عالم را بالعیان مشاهده می کند و چشم غیبی ملکوتی گشاده شود و شمّه ای از احوال ملکوت بر او کشف شود و معاینه بعض آثار و اعمال و احوال خویش را می کند.
و بیان آنچه در حدیث شریف به تناسب محتاج به ذکر است در ضمن چند فصل می نماییم. و علی الله التّکلان.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 453