الحدیث الثانی عشر
بسندی المتّصل إلی محمّد بن یعقوب، رضوان الله علیه، عن علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن النّوفلی، عن السّکونی، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: کان أمیر المؤمنین [علیه السّلام ] یقول: نبّه بالتفکّر قلبک، و جاف عن اللّیل جنبک، و اتّق الله ربّک. ترجمه «حضرت صادق، علیه السلام، فرمود: بود امیر المؤمنین (ع) که می فرمود:
«آگاه نما دل خود را به اندیشه نمودن، و دور کن از شب پهلوی خود را، و بپرهیز خداوند پروردگار خویش را.» شرح «کان یقول» مفادش غیر از «قال» یا «یقول» است، زیرا که از آن استفاده دوام و استمرار می شود. معلوم می شود حضرت این کلام را مکرر می فرمودند.
و «تنبیه» آگاهی دادن از غفلت و بیدار کردن از خواب است. و در اینجا هر دو معنی مناسب است، زیرا که قلوب قبل از تفکر در غفلت مغمور و در خواب اندرند، و با آن از غفلت درآیند و از خواب انگیخته شوند. و خواب و بیداری و غفلت و هشیاری ملک بدن و ملکوت نفس با هم مختلف اند: چه بسا چشم ظاهر بیدار و جنبه ملک هوشیار است، و چشم باطن و بصیرت در خواب گران و جنبه ملکوت نفس در غفلت و بیهوشی است.
و «تفکر» اعمال فکر است. و آن عبارت است از ترتیب امور معلومه برای به دست آوردن نتایج مجهوله. و آن اعم است از تفکری که از مقامات سالکین است،
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 189 زیرا که آن را خواجه انصاری چنین تعریف فرموده: اعلم أنّ التّفکّر تلمّس البصیرة لاستدراک البغیة. یعنی «بدان که تفکر عبارت است از جستجو نمودن بصیرت قلب و چشم ملکوت مطلوب خود را برای ادراک آن.» و معلوم است مطلوبات قلوب معارف است. و از این جهت در این حدیث شریف نیز مقصود از «تفکر»، معنی خاص راجع به قلوب و حیات آنهاست.
و «قلب» را اطلاقات بسیار و اصطلاحات بیشماری است. پیش اطباء و عامه مردم اطلاق شود بر پارچه گوشت صنوبری که با قبض و بسط آن خون در شریانها جریان پیدا کند، و در آن تولید روح حیوانی، که بخار لطیفی است، گردد. و پیش حکما به بعضی مقامات نفس اطلاق شود. و اصحاب عرفان برای آن مقدمات و مراتبی قائل اند که غور در بیان اصطلاحات آنها خارج از وظیفه است. و در قرآن کریم و احادیث شریفه، در مقامات مختلفه، به هر یک از معانی متداوله بین عامه و خاصه اطلاق شده است، چنانچه «إذ القلوب لدی الحناجر» به معنای متعارف پیش اطباء، و لهم قلوب لا یفقهون بها. به معنی متداول در السنه حکما، و إنّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلب أو ألقی السّمع و هو شهید بر طبق اصطلاح عرفا جریان یافته. و در حدیث شریف به مناسبت «تفکر» مقصود معنی متداول پیش حکماست. و امّا «قلب» به اصطلاح عرفا با «تفکر» مناسبتی ندارد، خصوصا بعضی از مراتب آن، چنانچه اهل اصطلاح می دانند.
قوله: جاف عن اللّیل جنبک. «جفا» بمعنی بعد است. و جافاه عنه، فتجافا جنبه عن الفراش. أی نبا. چنانچه در صحاح است. و «مجافاة» به شب نسبت دادن، مجاز در اسناد است، یا آنکه شب را فراش قرار داده ادعائا، یا آنکه حقیقت در کلمه و اسناد است، و فرق در اراده جدّی و استعمالی است، چنانچه در مطلق مجازات احتمال داده اند، و شیخ فقیه، اصولی ادیب متبحر، آقا شیخ محمد رضای اصفهانی ، در جلیّة الحال در اطراف آن بسط مقال داده است. و بالجمله، آن کنایه آورده شده از برخاستن از فراش خواب در شب برای عبادت. و پس از این، بیان تقوا و مراتب آن می شود ان شاء الله. و ما در ضمن فصولی چند بیان مناسبات حدیث شریف را می نماییم.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 190