الحدیث الخامس
بالسّند المتّصل إلی محمّد بن یعقوب عن علیّ بن إبراهیم، عن محمّد بن عیسی، عن یونس، عن داود الرّقّی، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: قال رسول الله، صلّی الله علیه و آله: قال الله عزّ و جلّ لموسی بن عمران: یا ابن عمران لا تحسدنّ النّاس علی ما آتیتهم من فضلی، و لا تمدّنّ عینیک إلی ذلک، و لا تتبعه نفسک، فإنّ الحاسد ساخط لنعمی صادّ لقسمی الّذی قسمت بین عبادی و من یک کذلک فلست منه و لیس منّی. ترجمه «داود حدیث می کند از حضرت صادق، علیه السلام، که فرمود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، گفت: خدای عز و جل به موسی بن عمران فرمود: «ای پسر عمران، البته حسد نورز به مردم بر آنچه به آنها دادم از فضل خود، و چشمان خود را به سوی آن خیره مکن و نفرست دنبال او نفس خود را، زیرا که همانا حسد کننده، غضبناک است به نعمت من، رو برگردان است از قسمتهایی که ما بین بندگان خود بخش کردم. و کسی که چنین باشد، پس من از او نیستم و او از من نیست.» شرح «حسد» حالتی است نفسانی که صاحب آن آرزو کند سلب کمال و نعمت متوهمی را از غیر، چه آن نعمت را خود دارا باشد یا نه، و چه بخواهد به خودش برسد یا نه. و آن غیر از «غبطه» است، چه که صاحب آن می خواهد از برای خود نعمتی را که در غیر توهم کرده است، بدون آنکه میل زوال آن را از او داشته باشد. و اینکه گفتیم کمال و نعمت «متوهم»، زیرا که لازم نیست آن چیزی را که حسود میل
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 105 زوال آن را دارد کمال و نعمت باشد فی نفسه، چه بسا چیزهایی که فی نفسه از نقایص و رذایل است، ولی حسود آن را کمال گمان کرده زوال آن را می خواهد. یا آنکه چیزی از نقایص انسانیه و کمالات حیوانیه است و حسود چون در حد حیوانیت است آن را کمال داند و زوال آن را می طلبد. مثلا در بین مردم کسانی هستند که فتّاکی و خونریزی را هنر دانند! و اگر کسی چنین باشد به او حسد ورزند. یا بذله گویی و هرزه سرایی را کمال پندارند و به آن حسد می کنند. پس میزان توهّم کمال است و گمان نعمت، نه خود آنها. مقصود آن است که شخصی که در غیر نعمتی دید، چه واقعا نعمت باشد یا نباشد، و زوال آن را مایل بود، چنین شخصی را حسود گویند.
و بدان که از برای حسد اقسامی است و درجاتی، به حسب حال محسود، و به حسب حال حسود، و به حسب حال حسد فی نفسه.
اما به حسب حال محسود، چنانچه به کمالات عقلیه یا خصال حمیده یا مناسک و اعمال صالحه یا امور خارجیه از قبیل مال و منال و عظمت و حشمت و غیر آن حسد برند، یا به مقابلات هر یک از این ها حسد برند در صورتی که کمال توهم شود.
و اما به حسب حال حسود، چنانچه حسد از عداوت یا تکبر یا خوف یا غیر آن پیدا شود از اسبابی که بعدها ذکر آن می شود.
و اما به حسب حال حسد فی نفسه، که می توان گفت درجات و تقسیمات حقیقیه حسد این است نه آن سابقیها، پس، از برای آن در جانب شدت و ضعف مراتبی است کثیره که به حسب اسباب مختلف شود، و نیز به حسب آثار اختلاف پیدا کند. ما ان شاء الله در ضمن فصولی چند اشاره به مفاسد و علاج آن به مقدار مقدور خویش می نماییم. و منه التّوفیق.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 106