فصل در معنای صبر و در بیان آنکه صبر نتیجه حریت از قید نفس است
از نتایج بزرگ و ثمرات عظیمه این حریت و خروج از عبودیت نفس، صبر در
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 259 بلیّات و نوائب است. و بر ذمه ماست که بیان معنای «صبر» را مجملا و اقسام و ثمرات آن و ارتباط آن را به حریت بنماییم.
«صبر» را چنانچه محقق طایفه حقه و مدقق فرقه محقّه، کامل در علم و عمل، نصیر الدین طوسی ، قدّسه الله نفسه القدوسی، تعریف نمودند، عبارت از «نگاهداری نفس است از بیتابی نزد مکروه.» و عارف محقق مشهور در منازل السائرین فرماید: «صبر نگاهداری نفس است از شکایت بر جزع مستور»- انتهی. و بدان که صبر را از مقامات متوسطین محسوب داشتند، زیرا مادامی که نفس مصیبات و بلیّات را مکروه شمارد و آن را جزع باطنی از آنها باشد، مقام معرفتش ناقص است، چنانچه مقام رضای به قضا و خشنودی از توجه بلیّات مقام شامختری است، گرچه آن را نیز از مقامات متوسّطین محسوب نماییم. و همین طور صبر در معاصی و بر طاعات نیز از نقصان معرفت به اسرار عبادات و صور معاصی و طاعات است، زیرا که اگر کسی حقیقت عبادت را بفهمد و به صور برزخیه بهیه آن ایمان داشته باشد، و همین طور به صور برزخیه موحشه معاصی مؤمن باشد، صبر در این مقامات برای او معنی ندارد، بلکه مطلب منعکس می شود: اگر برای او خوشی و راحتی پیش آمد کند یا کارش منجر به ترک عبادتی یا فعل معصیتی شود، آنها نزد او مکروه افتد و جزع باطنی او بیشتر باشد از جزع اهل صبر در بلیّات و مصیبات. از جناب عبد صالح عارف به وظایف عبودیت، صاحب مقامات و کرامات، علی بن طاووس، قدّس الله نفسه، منقول است که روز اوّل تکلیف خود را جشن می گرفته و سور و سرور می کرده و عید محسوب می کرده، برای آنکه خدای تبارک و تعالی او را در آن روز مفتخر فرموده به اذن در فعل طاعات. آیا برای این روح لطیف باید فعل طاعات را صبر در مکروهات کامنه در باطن به شمار آورد؟ ماها کجا هستیم و این بندگان فرمانبر حق کجا. ما باز گمان می کنیم حق تعالی تحمیل به ما فرموده و تکالیف را زحمت و کلفت می دانیم. اگر یکی از ما هم زحمت کشد و در اوّل وقت فریضه را به جا آورد، می گوید که انسان باید این کار را بکند زودتر خود را راحت کنیم! همه بدبختیهای ما از جهل و نادانی است و نقصان و فقدان ایمان است.
در هر حال، بحقیقت صبر [نگاهداری نفس از شکایت بر] جزع کامن است.
و آنچه درباره ائمه هدی یا انبیاء عظام وارد شده که توصیف شدند به صبر، تواند که
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 260 صبر بر آلام جسمانیه بوده که به مقتضای طبایع بشریه باعث تأثر است، یا صبر بر فراق محبوب بوده که از مقامات بزرگ محبین است، و پس از این ذکری از آن می شود، و الا صبر بر طاعات و معاصی و بلیّات غیر آنچه ذکر شد درباره آنها، بلکه شیعیان آنها، معنی ندارد.
عارف معروف، کمال الدین عبد الرزاق کاشانی، در شرح منازل گوید:
«مراد شیخ که فرماید صبر خودداری از شکایت است، شکایت به مخلوق است، و الا شکایت به حق تعالی و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد، چنانچه حضرت ایوب عرض شکوی به حق نمود: أنی مسّنی الشّیطان بنصب و عذاب با آنکه حق تعالی او را مدح فرماید: بقوله: أنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إنَّهُ أوّابٌ. و حضرت یعقوب عرض می کند: إنّما أشکو بثّی و حزنی إلی الله با آنکه او از صابران بود. بلکه ترک شکایت به سوی حق اظهار تجلّد و ظهور به دعوی است.»- انتهی .
از سیره انبیاء عظام و حضرات ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، نیز چنان ظاهر می شود که با آنکه مقامات آنها بالاتر از صبر [و] رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی کردند، و عرض حاجات خود را به حضرت حق تعالی می نمودند. و این مخالف با مقامات روحانیه نیست، بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق غایت آمال عارفین و نتیجه سلوک سالکین است.
کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 261