روزنامه اطلاعات ـ 6 / 6 / 1376
... تنها بودی. یاران انقلاب، همه تنها بودند و تو تنها تر. روز های سختی و بحران بود. هر یاور انقلاب، باری سنگین از کار و تعهد و تکلیف بر دوش داشت و... زبان و قلمی را مجال و پروای آن نبود تا از تو که از هر سو آماج کینه دشمنان بودی، دفاع کند. دشمن از مرز به درون خانه آمده بود. انقلاب، مظلوم بود و مظلومیت تو در چشمها، جلوه ای نداشت. تو از خود گذشته بودی: «از نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است»
امروز، نام تو چون بر زبان می آید و از قلم می تراود، بر اعتبار قلم و نام گوینده، می افزاید. دیروز چون امروز نبود. روز غربت بود. ایام تقرب وقتی فرا رسید که تو از آتش گذشتی. اوراق کتاب تاریخ، همه از آب و آتش گذشته اند. نام و یاد تو از صیقل آتش گذشت و صافی شد، تا تصویر تو نقش آینه دل های مردم شود. بهای آن؟
... تنها بودی، اما استوار چونان کوه. می گفتی: «روزنامه های ما»، و چه کم بودند «روزنامه های ما». تا نام تو از میان نام ها سر بر کشد، می بایست از جویبار دهان های معطر به عطر تکبیر امت بگذرد و در زلال دریای
کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 101 کلام امام جاری شود. و چون گفتم: «نام تو در خطبه جمعه گفته شد»، گفتی: «یک تار موی خامنه ای بر رجایی شرف دارد.»
کجایی ای آموزگار خاکساری، ای پاسدار حریم وفاق و رفاقت، ای شهید راه حقیقت... ای عزیز.
از روزنامه کیهان باز می گشتیم. دیدار خاتمی را از نخست وزیری، در بازدید از کیهان پاسخ گفته بودی. در جمع کارکنان روزنامه، نماز ظهر را به او اقتدا کردی، چون تنها شدیم، گفتی «روزنامه های ما»... از زمهریر تنهایی وغربت می گذشتیم، آرام و باوقار. خدا با ما بود. امام هنوز بود، انقلاب بود، تو بودی و... امروز تو نیستی، اما راه و راهنما هست...
شعار را من نخستین بار در کرج شنیدم، تا منشأ آن از کدام دیار باشد و نخستین بار از کدام زبان بر متن تکبیر مردم کدام شهر، جاری:
«درود بر سه سید فاطمی خمینی و خامنه ای، خاتمی»
امروز ششمین روز از ماه شهریور است و تا تو از آتش بگذری، یک روز در میانه است و... یک روز، آتش بر ابراهیم(ع) گلستان شد... خدا با ماست.
* * *
کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 102