یک روز به آقای رجایی گفتم: «من از دست این پیرمردی که برای ما چایی می آورد، خیلی ناراحت هستم.» پرسید: «چرا؟»
کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 103 گفتم: «آخر سن ایشان از ما بزرگتر و حکم پدر ما را دارد و در شأن او نیست که برای ما چای بیاورد.»
خنده ای کرد و گفت: «مگر کار عار است؟» و ادامه داد: «تو روشنفکر هستی دیگر! چون حالا فکر می کنی مسئولیت تو که مشاور نخست وزیر هستی بالاتر از قهوه چی گری نخست وزیری است! خب او کارش این است و تو هم کارت چیز دیگر است.» و افزود: «مرد حسابی، وقتی تو چای او را برمی داری، خوشحال می شود. اگر از چای او تعریف کنی که به به چه چای خوبی درست کرده ای، چون او به جز چای درست کردن کار دیگری بلد نیست، خوشحال می شود. او که مثل تو نمی تواند اعلامیه و بیانیه بنویسد! همان طور که اگر تو یک اعلامیه نوشتی و من آن را خواندم و گفتم به به چیز خوبی نوشته ای، تو هم به او که چای درست می کند می گویی به به. حالا اگر من به او بگویم این اعلامیه را صابری نوشته، تو خوشت می آید؛ ولی او می گوید اعلامیه برای چی نوشته؟» و باز تأکید کرد که: «مگر این دو کار با هم فرق می کنند ؟!»
(روزنامه اطلاعات، 7 / 6 / 1378)
جاری با زلال عشق؛ درس هایی از زندگی رئیس جمهور شهید محمد علی رجایی
* * *
کتابخاطرات کیومرث صابری (گل آقا)صفحه 104