نامه
زمان: 5 شهریور 1351 / 17 رجب 1392
مکان: نجف
موضوع: خانوادگی
مخاطب: ثقفی، خدیجه ـ تهران
بسمه تعالی
17 رجب 92
مخدرۀ محترمۀ عزیزه
مرقوم اول شما وقتی عازم کربلا بودم رسید. مرقوم دوم امروز واصل شد. دیشب از کربلا مراجعت نمودیم. من و مصطفی رفتیم. صغری مریض بود، دیگران نیامدند. حالا خوب شده است لکن بسیار ضعف دارد. دیگران همه بحمدالله سلامت هستیم.
شما که رفتید هوا گرم شد؛ یک شب هم پایین آمدم ولی عجالتاً بد نیست و راحت هستیم. مصطفی برای اول ماه آمدند و حالشان خوب است. قبل از نامۀ شما، نامه ای از فریده جان آمد و جواب دادم، ان شاءالله رسیده است. از قِبَل شماها همگی در کربلا و نجف زیارت می کنم و به همه دعا می کنم. خداوند تعالی همه را سالم و سعید قرار دهد. مصطفی شبها مرتباً اینجاست و روزها گاهی حسین می آید؛ امروز حسین و مریم آمدند. دیشب هم همگی اینجا بودند، چون از کربلا آمده بودیم. جای شما خالی است.
اقلیما پس از سلام می گوید شما زودتر بیایید که خیلی نبودن شما به ما اثر می گذارد؛ و می گوید شما مبلغ یکصد تومان از احمد بگیرید و بدهید دخترم. شما مطلب اقلیما را عمل کنید ـ یعنی هر دو مطلب را. اقلیم می گوید: «امانتیها را که به وسیلۀ پسر آقای حاج شیخ عبدالعلی فرستادم، دخترم نوشته نرسیده است. شما تحقیق کنید که رسیده است یا گم شده».
به بچه ها سلام برسانید. به احمد و محترمۀ ایشان هم. احمد نوشته بود: «بچه بی نهایت بدگل است؛» شما هم نوشته بودید شبیه احمد است. جای دوری نرفته[!] لکن در نامۀ دوم بود که به فامیل مادر رفته است؛ موجب خوشوقتی است. از سلامت خودتان و سایرین مسرورم کنید. والسلام علیک.
پدر بچه ها