ما در جواب آقا گفتیم: «نه، نخواندهایم.» امام گفت: «پس بلند شوید بخوانید!»
ما گفتیم: «میخواهیم فیلم را ببینیم!» ایشان گفت: «باشد! تلویزیون را هم ببینید و بخوانید!» ما گفتیم: «آخر قبله پشت به تلویزیون است!» امام گفت: «باشد عیبی ندارد. شما رو به تلویزیون بخوانید!» ما باز بهانه آوردیم و گفتیم: «تازه وضو هم نداریم. اگر برای وضو برویم، مقداری از فیلم میرود و نمیبینیم!» امام در جواب گفت: «بدون وضو بخوانید!» ما باز بهانهای پیدا کردیم و گفتیم: «آخر وقتی به رکوع و سجده برویم، دیگر نمیتوانیم فیلم را ببینیم!» امام دوباره فرمود: «عیبی ندارد! رکوع و سجود هم نروید، فقط حمد و سوره را بخوانید!»
بالاخره ما که دیگر هیچ بهانهای نداشتیم، از جا بلند شدیم و درحالی که چشمهامان به تلویزیون بود، نماز ظهر و عصر را همان جور که آقا گفته بود، خواندیم.
بعدها فهمیدیم که امام با این اصرار، و رفتار مخصوصی که با ما داشت، قصد و هدف مهمی را دنبال میکرد. او با این کار میخواست بچهها با نماز خواندن آشنا بشوند و این کار خوب و شایسته را هیچ وقت ترک نکنند.
سرباز واحد هوانیروز ارتش آمریکا- نبرد کره- سال 1951
مجلات دوست کودکانمجله کودک 486صفحه 9