مجله کودک 422 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 422 صفحه 16

سرزمین دزدهای یک چشم عباس قدیر محسنی / قسمت ششم سربازان مراد شاه دزد که همان دزدهای یک چشم بودند با دیدن اوضاع و احوال شهر زود رفتند خدمت شاه و همه چیز را به مراد گفتند مراد اول دستور داد شهر را بگردند و حرف راست را پیدا کنند. دزدهای یک چشم هم همه شهر را گشتند و زیر و روکردند، حتی سراغ چاه رازها هم رفتند. اما به چاه که رسیدند، دزد یک چشم از همان روی سنگ چاه داد زد: (( من این جا رو نگاه کردم. اثری از حرف راست نیست.)) دزدهای یک چشم هم با شنیدن این حرف خیالشان راحت شده بود و رفته بودند توی یک کوچه دیگر. بالاخره دزدها بعد از سه روز جستجو دست از پا درازتر برگشتند خدمت مراد و گفتند حرف راست را پیدا نکردند. مراد که با شنیدن این حرف حسابی ناراحت شده بود، می­خواست دستور بدهد همه دزدهای شهر را دستگیر کنند اما یک لحظه یاد سربازانش افتاد و فهمید این دستور اصلاً دستور خوبی نیست. بنابراین دوباره فکر کرد و یک لحظه به یاد دزد یک چشم افتاد، اما زود او را فراموش کرد و دستور داد اسم آدم­های مشکوک را سربازانش تهیه کنند و به او بدهند. دزدهای یک چشم هم که خیلی خوب مراد را می­شناختند، به سرعت رفتند توی شهر و با چند اسم برگشتند. مراد وقتی به اسم­ها نگاه کرد آن­ها را بلند خواند: (( مرد بچه، تیمورخله، قاسم گدا، یقین علی شکاک، زلفعلی کچل، عین علی کوره، صادق دروغگو عاشق.)) و تازه وقتی که اسم­ها را خواند، فهمید چرا این سرزمین، سرزمین خل­هاست. توی این سرزمین هر کس یک عیب و ایرادی داشت. مثلاً عین علی کور بود و زلفعلی کچل و یقین علی شکاک و صادق دروغگو. گونه­های کاکتوس نام: آریو کارپوس محل اصلی رویش: مکزیک اندازه گل: 4 سانتی متر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 422صفحه 16