مسواک کچل پغور قاطی
قسمت اول
مسواک پغور قاطی موهایش ریخته بود و بفهمی نفهمی کچل شده بود. یک شب مسواک پغور قاطی به شانهی پغور قاطی گفت: (( ببینم دوست عزیز، امشب جات رو با من عوض میکنی؟)) شانه نگاهی به دندانههایش انداخت. دندانههایش پر از شوره بودند. شانه گفت: (( برای چی؟)) مسواک گفت: (( حالم خوش نیست. دستهامدرد میکنه. نیست که موهام ریخته، وقتی پغور قاطی مسواک میزنه، مغز سرم تیر میکشه. اصلا تحمل آب جوش را ندارم. از بس آب جوش رو سرم ریخت، پاک کچل شدم رفت.)) شانه گفت: (( اتفاقاًً منم بدم نمیآید آبی به دست و صورتم بزنم. اصلاً یادم نمیآید کی منو برد حموم.)) مسواک رفت جلوی آینه و شانه پرید توی جا مسواکی.
صبح که پغور قاطی از خواب بیدار شد، رفت جلوی آینه. مسواک را برداشت و موهای وزوزیاش را مسواک زد. این ور را مسواک زد، صاف نشد. آن ور را مسواکزد صاف نشد. آخر کار همان جوری ولش کرد. پغور قاطی تنبلیاش میآمد شبها مسواک بزند. صبح، بعد از مسواک زدن موهایش، شانه را از توی جا مسواکی برداشت و روی آن خمیر دندان ریخت و دندانش را شانه زد. شانه روی دندانش، قیژ این وری رفت، قیژ آن وری رفت و چند تار مو لای دندانش گیر کرد.
کروی با خار متوسط کروی توبر کولی کروی پرخار
مجلات دوست کودکانمجله کودک 422صفحه 9