در باغ خاطره ها
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1371

در باغ خاطره ها

در باغ خاطره ها

 درماندگی رژیم شاه و دستگیری امام

‏همان موقع که دار و دسته شاه مست و عربده‌کشان به فیضیه این جایگاه مقدس و مدرسه امام جعفر صادق علیه‌السلام ریختند، هر چند با رشادتها و شجاعتهای روحانیت و محصلین علوم دینی ضربه سختی خوردند اما بعدها به زور اسلحه گرم و سرد چنان جنایتی کردند که تاریخ بیاد ندارد. حوزه را ویران ساخته درب و  پنجره‌اش را شکستند، کتب علوم دینی را آتش زدند، طلاب را از ساختمان به پائین انداختند، شکمها دریدند و هر کار میخواستند کردند. ‏

‏امام خمینی در همان لحظه اول که خبر یورش بمدرسه فیضیه را دریافت و در همان حال بسیاری از افراد به خانه‌ی ایشان گرد آمده بودند. به اندازه‌ای وحشت‌زده و خودباخته شده بودند که درب خانه ایشان را بستند ناگهان امام فریاد زدند چرا در را بسته‌اید؟ به اجازه کی در را بسته‌اید؟ در را باز کنید. بسیاری از افراد وحشت‌زده در برابر فریادهای امام سرسختی می‌کردند و التماس می‌نمودند که وظیفه‌ی ما در قبال حفظ جان حضرتعالی ایجاب می‌کند که در این مورد شما اطاعت ننمائیم و درب خانه را باز نکنیم. صدای ناله و فریاد، التماس و زاری از هر طرف برخاست و هر کدام با آه و سوز امام را قسم میدادند نروید بیرون. ‏

‏در آن حال امام خمینی روح تازه‌ای در کالبد افسرده آنان دمید و همچنان گذشته با خون‌سردی به نصیحت و پند و اندرز پرداخت، ناراحت و نگران نشوید و مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایعی صبر و استقامت کردند که آنچه ما امروز می‌بینیم نسبت  به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته‌اند و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کرده‌اند، شما امروز چه می‌گوئید؟ از چه میترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند در برابر این نوع  اعمال رسوا و فضاحت‌آمیز دستگاه حاکمی خود را ببازند. ‏

‏دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را بخوبی نشان داد، دستگاه جبار با دست زدن باین فاجعه شکست و نابودی خود را حتمی ساخت، ما پیروز شدیم ما از خدا میخواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند بزرگان اسلام ما در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاریها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و بدست ما برسانند. امروز وظیفه ما است که در برابر خطرات که متوجه اسلام و مسلمین میباشد برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نمائیم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگیریم.... ‏

‏شب 12 محرم 1383 مطابق 15 خرداد 42 حمله وحشیانۀ رژیم به سنگر روحانیت آغاز گردید. ‏

‏ امام خمینی از اول محرم که در حیاط منزل ایشان چادر زده بودند شبها را در منزل فرزندش مرحوم حجت‌الاسلام حاج آقا مصطفی که مقابل منزل ایشان بود استراحت میکرد، در آن ساعت شب تازه برای نماز شب از خواب برخاسته بود که سر و صدای ناهنجار و غیرعادی ایشان را متوجه دژخیمان شاه ساخت امام لباس پوشیده به پشت بام رفتند وقتیکه متوجه شدند آنها چند نفر پیرزن و پیرمرد خدمتگزار خانه‌اش را به باد فحش و کتک گرفته‌اند بیدرنگ در آستانه درب قرار گرفت و فریاد زد: «روح‌الله خمینی منم چرا اینها را میزنید.» ‏

‏آدم‌دزدان و مزدوران شاه یک خورده خود را گم کردند به ذلت و بیچارگی و با صدای لرزان مرتب میگفتند همه ارادت داریم. ‏

‏□ ‏گوینده خاطرات: احمد کنعانی