سوز آواز قناری
(به مناسبت سالگشت رحلت اسوۀ تقوا و حرکت و جامع معانی برکت، شیخ الشیوخ سلسلۀ توحید و عشق، سیدالعرفا: حضرت امام خمینی نورالله مضجعه)
گر بهاری بود و ما سرو و صنوبر داشتیم
آن بهاران بود کز بالای دلبر داشتیم
یادباد آن عشق آتشناک ما، کز شعله اش
شوری آتشگون و توفانزاد در سر داشتیم
سالها هجران او در سینۀ ما خانه داشت
تا مگر روزی برآید، دیده بر در داشتیم
هرچه بود از شور و شیدایی به پایش ریختیم
دل بدو دادیم و چشم از غیر او برداشتیم
میفروش پیر ما را، باده بود از آفتاب
ما از آن هردم هزاران خم به ساغر داشتیم
کشتی ما را ز توفانِ بلا باکی نبود
نوح را با خویشتن همراه و رهبر داشتیم
لعل آتشگون چو با فرمان آتش می گشود
سوختن را ما سمندروار باور داشتیم
آرزوهامان در آن رخسار روشن می شکفت
ما و آن آیینه با هم انسِ دیگر داشتیم
آن دو چشم شیرگیر او کجا رفت، ای دریغ
کاندر آن صد بیشه مردی را، برابر داشتیم
چون شد آن برگشته مژگانی که ما از شوق او
صدهزاران جان شیرین زیر خنجر داشتیم
سالها ما داغ را از لاله می آموختیم
کس چه می دانست ما داغی فراتر داشتیم
گفتم ای غمگین قناری سوز آوازت ز چیست؟
گفت ما هم شعرِ «گرمارودی» از بر داشتیم
علی موسوی گرمارودی