آیینه تمام نما
ای خال رویت آروزی خام خال ها!
خرمای دور دست نخیل خیال ها!
ای خاتم پیامبران، نقش نام تو!
ای آخرین جواب تمام سؤال ها!
قبله نمای گمشدگان چهارسو!
پیراهن شریف حلول محال ها!
ای پیچ و تاب موی تو آموزگار شب!
پیشانی ات صحیفه تحویل حال ها!
خورشید بی مضایقه! مهتاب بی محاق!
آیینه تمام نمای کمال ها!
ای التفات غمزه غماز چشم تو!
مشق شب همیشه چشم غزال ها.
هستی ادامه یافته بیهوده بعد تو،
شاید کسی شبیه تو را بعد سال ها...
... انگشت ها برای نوشتن، قلم شدند...
شاعر شدند پشت خیال تو لال ها....
آتش گرفت جان مال و پر خیال
بالاتر از عطش نپریدند بالها
لب ها هنوز، روزه حیرت گرفته اند....
لب تشنه اند معجزه ات را هلال ها
می خواستم برای تو شعری ... ولی نشد
در هم شکست قاعده ها و روال ها...
.... راز مگوی عشق، به نامت نوشته شد...
... ناخوانده ماند روی زبان مجال ها...
محمدجواد شاهمرادی