دریا
به نیت تیمن و تبرک برای مولی الموحدین علی (علیه السلام)
شب رفت و صبح دید که فرداست
پلکی زد و زخواب به پاخاست
با این پرنده های خوش آواز
ساحل ز بانگ وهلهله غوغاست
انگار دوش دختر خورشید
این دختری که این همه زیباست
تن شسته در طراوت دریا
کاینگونه دلفریب و دل آراست
زآن ابرهای خیس که ساحل
از درکشان به نرمی دیباست
در دوردست آبی دریا
یک لکّه ابر گمشده پیداست
گویی که چشمهای تر او
در کار صبح گرم تماشاست
این نرم موجهای پیاپی
گیسوی حلقه حلقه دریاست
دریا که مثل خاطره دور است
دریا که مثل لحظه همین جاست
این حجم بی نهایت آبی
تلفیقی از حقیقت و رؤیاست
این پاک، این کرامت سیّال
آمیزه ای ز خشم و مداراست
گاهی چو یک حماسۀ بشکوه
گاهی چو یک تغزل شیواست
مثل علی (ع) به لحظۀ پیکار
مثل علی (ع) به نیمۀ شبهاست
مثل علی (ع) به قهر و تولا
مثل علی (ع) به مهر و تبراست
مردی که روح نوح و خلیل است
روحی که روحبخش مسیحاست
روحی که ناشناخته مانده
روحی که تا همیشه معماست
روحی که چون درخت و شقایق
نبض بلوغ جنگل و صحراست
□
در دوردست شب، شب کوفه
این ناله های کیست که برپاست
انگار آن عبادت معصوم
در غربت نخیله به نجواست
این شب، شب ملائکه و روح
یا رازگونه لیلۀ اسراست
□
آن نور در حصار نگنجید
پرواز کرد هر طرفی خواست
فریاد آن عدالت مظلوم
در کوچه سار خاطره برجاست
خود روح سبز باغ گواه است
آن سرو استقامت تنهاست
او بر ستیغ قاف شجاعت
همواره در تجرد عنقاست
در جستجوی آن ابدیت
موسای شوق راهی سیناست
□
وقتی که شب به وسعت یلداست
خورشید گرم یاد تو با ماست
ای چشمه سار، مزرعه ها را
یاد هماره سبز تو سقّاست
برخیز ای نماز مجسّم!
بر مأذنه بلال در آواست
در سردسیر فاصله محراب
آغوش گرمجوش تمنّاست
بی تو مدینه ساکت و خاموش
بی تو هوای کوفه غم افزاست
بی تو هوای ابری دیده
عمری برای گریه مهیّاست
وقتی تو در میانه نباشی
شادی چو عمر صاعقه کوتاست
بی تو پگاه خاطره تاریک
با تو نگاه پنجره بیناست
بی تو صدای آب غم آلود
با تو نوای نای طرب زاست
ای آنکه آفتاب ترینی
با تو چه وحشتیم ز سرماست
□
روح تو چون قصیده بلند است
دیگر چه جای وصف تو ماراست
سید حسن ثابت محمودی (سهیل)