نذر کردم
تا شهابی در آسمان دیدم نذر کردم دوباره برگردی
گل یاسی اگر که بوییدم، نذر کردم دوباره برگردی
عطر احساس های من اینجا رنگ شب گریه های بارانی ست
هر شبی که ستاره باریدم، نذر کردم دوباره برگردی
بی تو دریا، چه دور شد از من، مثل مرداب های بی حرکت
در خودم لحظه لحظه پوسیدم، نذر کردم دوباره برگردی
و نگاهم به ساعت و دستم به ورق های کهنه تقویم
روزها را که یک به یک چیدم، نذر کردم دوباره برگردی
بعد از آن ساعتی که تو رفتی آسمانم به رنگ شب شد، من
از سیاهی شب نترسیدم، نذر کردم دوباره برگردی
هر که با خنده رو به من کرد و گفت: هرگز تو برنخواهی گشت
من ولی با تمام امیدم نذر کردم دوباره برگردی
رضا نیکوکار