صبر بسیاری باید به خرج داد. خیلیها هستند که به بهانه و دلائل مختلف میخواهند تو را از ادامه راهت منصرف کنند و
به سالن مهمانها برتان گردانند.
امیر: «سلام، بالا نشسته بودم و فکر
میکردم الان آدمهایی هستند که در
آشپزخانه زحمت میکشند. این بود که
گفتم بیایم و بهتان خسته نباشید بگم.»
آدم باید حواسش جمع باشد. اگر انسان
درست و حسابی حرف بزند شاید بتواند
همه مراحل را با موفقیت پشت سر
بگذارد. و برود و برود و برود تا...
تا بالاخره برسد
به آن جایی که
دل میخواست.
امیر: «سلام دوستان
خسته نباشید.
خدا قوت.»
البته پر واضح است
که طی کردن این
مراحل، آن هم...
آن هم وقت شام، و با شکم گرسنه
کار سادهای نیست. اما رسیدن
به چنین جایی و رسیدن
به کنار چنین چیزهایی
قطعا ارزش آن همه
سختی را دارد.
به به، به به
چه بویی.
امیر، «خدمتتان سلام عرض میکنم. خوبید؟ خانم و بچهها
خوبند؟ غرض از مزاحمت اگر ممکنه وقتی اینها حاضر
شدند، سه تا از سیخها را برای من کنار بگذارید تا
بعدا بیایم و ازتان بگیرم. ببینید، گشتم و برایتان
بزرگترین موز را پیدا کردم. نوش جان.
راستش تو عروسی خاله نرگسم...»
آشپز: «خانم و بچهها خوبند. چشم.»
خوشم میآید که بعضیها درک بالایی
دارند و حرف دل آدم را میفهمند.
دایی: «امیرجان
چرا شام نمیکشی؟
میخوای من برات
بکشم؟ از کدامش
میخوای تا...»
امیر: «نه دایی جان
نوش-جانتان.
من میل ندارم.»
چی چی رو میل به شام
ندارم؟ من که دیگه
اصلا طاقت ندارم. الان
وقتشه. وقتشه که حاصل
تمام زحمتهایی را که
کشیدم بچشم. عجب
کیفی بکنم. جوجههای
عزیزم، دارم میام...
پنگوئن برای حرکت بر روی یخ و برف، سرسره بازی می کند. این بهترین راه برای حرکت سریع بر سطح برف و یخ است که پنگوئن انجام می دهد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 442صفحه 38