و فن این حرفه را بلد نبودم، چند ماهی پیش یک سراج شاگردی کردم. چند ماه هم پیش یک استاد ماهر دیگر شاگردی کردم یعنی از آنجا که فهمیدم در کار سراجی تبحر زیادی دارد پیشش رفتم و از او خواستم تا مدتی شاگردش باشم. مقداری مواد اولیه و لوازم کیف سازی جلویم قرار داد و گفت شروع کن ببینم چه کاره ای؟ و من با مقداری ترس و لرز شروع کردم. وقتی کارم را دید تشخیص شان این بود که می توانم در این کار موفق باشم.
Õ چرا ترس؟
خب ترسم هم چندان بی مورد نبود. چرم ماده ای گران قیمت است. در همان ابتدا قرار شد به اندازه شصت کیف چرم ببرم و شروع به ساخت کنم. اگر اشتباهی مرتکب می شدم مقدار زیادی از چرم ها خراب می شد. او متوجه ترس درونی من شد و به من دلگرمی داد و گفت نترس، بِبُر، من که هستم، اگر به مشکلی برخورد کردی کمکت می کنم. استاد خیلی به من بها داد. از طرفی خود من هم به خاطر علاقه ای که به این کار داشتم خیی زود همه چیز را در این رابطه یاد گرفتم و در کیف سازی پیشرفت کردم. بعد از چند سالی که به صورت کارمزدی کیف می ساختم مستقل شدم و کارم را گسترش دادم. چندی نگذشته بود که دیگر کارگاهی تأسیس کرده بودم و پانزده شانزده کارگر داشتم که برایم کار می کردند.
Õ تا حالا چند تا کیف ساخته اید؟
حسابش را ندارم. کم و زیاد داشته اما اگر بخواهید حد متوسط آن را بدانید ماهی هشت نه هزار عدد را در نظر بگیرید. اگر این عدد را ضرب در ماه های هر سال و سپس در عدد بیست و پنج که تعداد سال هایی است که کیف تولید می کرده ام ضرب کنید به رقمی حدود دو میلیون و پانصد هزار عدد کیف می رسید. حالا به غیر از تعداد، بد نیست به کیفیت آنها هم اشاره کنیم. آن کیف ها از مرغوبیت خیلی خوبی برخوردار بودند. برای رسیدن به یک کیف خوب، هم باید از
قدرت مکش آب در فلامینگو زیاد است زیرا این پرنده هنگام غذا خوردن، سر خود را زیر آب می برد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 442صفحه 12