کتابها با ما حرف می زنند البته اگر شعور و درکش را داشته باشیم. چندی پیش اگر به نمایشگاه کتاب می رفتید می دیدید که کتابها نه تنها حر ف می زنند بلکه بعضی از آنها فریاد هم می زنند. در واقع هر کتابی یک صدایی دارد و با زبانی خاصّ خودش با ما صحبت می کند. مثلاً از کتابهای کنکور صدایی شبیه تیک تاک بمب ساعتی به گوش می رسد و وقتی آنها را ورق می زنیم هر از گاهی یک صدایی از آنها بلند می شود که می گوید: «مراقبین! اجرای بند پنج!»
بعضی کتابها جیغ می زنند و با داد و فریاد می خواهند خودشان را به آدم تحمیل کنند. این کتابها معمولاً جلدهای قرمز دارند با نوشته های زرد یا جلدهای زرد با نوشتههای قرمز خلاصه طراح آنها اینطوری فکر کرده است که کتابش هر چه بیشتر درون چشم باشد بهتر است.
بعضی از کتابها خیلی خوشمزه هستند. این کتابها که به قصد آموزش آشپزی به تازه عروسهایی نوشته می شود که می خواهند خودی نشان دهند و هنرشان را به رخ فامیل جدید بکشانند، اشتهای آدم را به شکل قدرتمندی تحریک می کنند. حتی گاهی اوقات آدم دوست دارد که تکّه ای از کتاب را گاز بزند و بجود.
کتابهای «تعمیرکار لوازم منزل، اتومبیل، موبایل، تلوزیون، آبمیوه گیری آبگرمکن، یخچال، فریزر، جارو برقی و... خود باشید"، برخلاف آنچه که تصور می شود در واقع منبع درآمد مطمئنی برای تعمیرکار و تکنسینهای صنعتی است زیرا عمراً هیچکس به وسیلة این کتابها باعث شده است که به دلیل دخالت کردن در کاری که به آدم هیچ ربطی ندارد آن وسیله را خراب تر کرده اند و درنتیجه مجبور شده اند برای جبران مافات مبلغی را به تعمیرکار واقعی بپردازند و خودشان را خلاص کنند.
کتابهای جدول هم خوب هستند. چون سر آدمها را گرم می کنند و حتی باعث می شوند که آدمها سراغ گناهانی مانند غیبت کردن، تهمت زدن و خلاصه گناهانی که آدم را با دیگران درگیر می کند نروند. البته اگر تصور کنیم که جدول حل کردن اطلاعات شما را بالا می برد باید بگوییم که در اشتباه هستید چون این شما هستید که اطلاعاتتان را در اختیار جدولتان قرار می دهید و تا شما چیزی درون جدول نریزید جدولتان پر نمی شود. البته جدیداً جدولها یک خواهر چشم بادامی پیدا کرده اند به نام سوداکو که بدجوری فکر آدم را به کار می اندازد. این سوداکوها تمام ذخیرة ریاضی آدم را بیرون می کشند تا خودشان را پر کنند که البته به همین ترتیب است که موتورهای مغز آدم به کار می افتد و سلولهای خاکستری از خودشان یک مفید بودنی نشان می دهند.
بعضی کتابها فقط شیک هستند. این طفلکیها خودشان هم گول ظاهر شان را می خورند بنابراین هیچگاه باز نمی شوند. و هیچگاه هم خوانده نمی شوند. آنها همیشه بی صدا در قفسه ها مجبورند بنشینند و باز گرد و غبار را روی خودشان تحمل کنند.
کتابهای تاریخی هم خیلی صدا دارند. درون آنها پر از جیغ و شمشیر و صدای سم ضربه و شیهه اسب و فریاد فرماندهان و ضجة
حرفهای خودمانی
کتابها با
دوست نوجوانان
سال پنجم / شماره 10 پیاپی 222 / 30 خرداد 1388
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 222صفحه 16