یاد دوست
کودکی امام در خمین
هر کودکی به طور طبیعی علاقه و گرایش به بازی و سرگرمی های متنوع دارد و اصولاً یکی از لوازم رشد فکری و جسمی هر شخص، پرداختن به این امور است. آب و هوای خوب خمین و زیبائیهای خاص فصلهای چهارگانه، به علاوه خانه بزرگ و تو در توی پدری و وجود رودخانه، کوه، صحرا و باغ در نزدیکی آن خانه، امکانی استثنایی برای پرورش جسم و فکر روح الله فراهم آورده بود و او نیز به نیکوترین وجه از آن امتیازات و امکانات بهره جست.
بازیها از خانه شروع شد، او علاقه زیادی به پرش ارتفاع داشت به همین دلیل یکی از سرگرمی هایش پریدن از ایوان بالاخانه به پایین بود. روح الله با بچه های هم سال فامیل و هم محله ای در این کار، مسابقه می گذاشت. اول از ایوانهای کوتاه تر شروع کرد و سپس از بالاترین ایوان که نزدیک دو متر ارتفاع دارد. پرش از مانع، یکی دیگر از بازیها بود؛ بدین صورت که طنابی بین دو چوب عمودی محکم شده در زمین، بسته و از روی طناب می پریدند. یک بار به هنگام پرش از روی طناب، پای روح الله به آن گیر کرد و یکی از چوبها محکم بر روی استخوان ساعد دست راستش سقوط کرد و دستش شکست.
مسیح بروجردی نوه امام نقل می کند که روزی همراه امام در حیاط خانه شان در جماران قدم می زدم و امام از خاطرات کودکی خود سخن می گفت. صحبت امام درباره چالاکی و زرنگی آن دوره، زندگی خود بود که در این بین بین سید حسن فرزند حاج احمد آقا (که حدوداً ده ساله بود) وارد شد. امام در حالی که به طرف سید حسن اشاره می کرد گفت: من به اندازه ایشان بودم، با همین قامت و هیکل، که مثل باد از روی دیوارهای خانه و باغمان می دویدم.
کوه نوردی یک ورزش و سرگرمی بسیار ارزشمند برای روح الله بود و او از زمانی که قدرت بالا رفتن از کوه را پیدا کرد تا زمانی که در خمین اقامت داشت، این ورزش خوب و روح نواز را ترک نگفت. در خمین کوه کوچک و نسبتا کوتاهی وجود دارد که به نام " بوجه" بر وزن "گوجه" معروف است. فاصله این کوه تا بیت پدری روح الله از 1500 متر تجاوز نمی کند و از قدیم الایام تفریحگاه مردم خمین به ویژه در روز سیزدهم به در بوده است. روح الله در بیشتر ایام سال، همراه با برخی دوستان به قله این کوه صعود می کرد و از آنجا دشت وسیع کمره و شهر کوچک خمین را به تماشا می نشست.
یک بار که روح الله به همراه پسر خاله اش (حسن مستوفی) قصد صعود به قله بوجه را داشتند، حسن از راه شناخته شده و همیشگی بالا رفت و روح الله تصمیم گرفت از بیراه و از مسیری که پرتگاهی در کنار آن قرار داشت حرکت کند، حسن چون از راه اصلی رفته بود زودتر به قله رسید و بر روی صفه یا ایوانی گه در سمت جنوب شرقی قله قرار دارد به استراجت نشست.روح الله نیز از سمت پرتگاه خود را به صفه رساند و دستش را به لبه آنجا گرفت،تلاش کرد تا بالا بیاید، اما ناگهان سنگی که زیر پایش بود در رفت و او فریاد زد. حسن فورا به سینه روی صفه دراز کشید، دستهایش را دراز کرد، دستهای روح الله را گرفت و به او کمک کرد تا به زحمت خود را بالا بکشد.
روح الله بعداً که بزرگ تر شد به کوههای دورتر و بلندتری که در اطراف خمین واقع شده اند می رفت یکی از آن کوهها "الوند" و دیگری "انگشت لیس" بود. کوه الوند در جنوب شرقی خمین قرار دارد و 3111 متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کوه انگشت لیس نیز در غرب الوند واقع شده و غار طولانی و زیبایی در جبهه غربی آن قرار دارد. راه قدیمی خمین به گلپایگان از میان آن دو کوه می گذشته است. فاصله این دو کوه تا شهر خمین حدود 15 کیلومتر است و در آن روح الله پیاده و یا احتمالا با اسب به آنجا می رفته است. در دامنه کوه الوند، قلعه، زیبایی به نام "حسن فلک" قرار دارد که امام در یکی از سخنرانیهای خود پس از پیروزی انقلاب از آن چنین یاد کرد: "قلعه حسن فلک را من می دانم کجاست، این نزدیک در کمره است و نزدیک یک کوهی است یک قلعه ای است شاید ده خانوار در آن باشد، بعد این طرف و آن طرفش هم آن وقتها که دیدیم هیچی نبود. من رفتم آنجا"
کشتی از دیگر ورزشهای مورد علاقه روح الله بود و در این رشته بدون آنکه آموزش خاصی ببیند صرفا به دلیل برخورداری از هوش ذکاوت خوب و نیز توانایی جسمانی بالا در میان همسالان خویش حرف اول را می زد. "روح الله هنگامی که کودکی 9 - 8 ساله بیشتر نبود و به همراه دیگر بچه ها به مکتب خانه "ملا ابوالقاسم" می رفت. با بقیه هم کلاسیها کشتی می گرفت و آنان را را مغلوب می کرد. ملا ابوالقاسم در میان ساعت درس برای رفع خستگی بچه ها از آنان می خواست که یکدیگر کشتی بگیرند. در آن کلاس پسر بچه ای بود از اهالی روستای آشمسیان به نام آقا هاشم عبداللهی که از قدرت بالایی برخوردار
بود . وی به موقع کشتی همه را مغلوب می کرد فقط یک نفر موفق می شد آقا هاشم را به زمین بزند و آن هم روح الله بود ."
دوست نوجوانان
سال پنجم / شماره 10 پیاپی 222 / 30 خرداد 1388
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 222صفحه 4